ژانویه 1, 2017
ماه دی, مناسبت های شمسی, مناسبتی
1,027
(به مناسبت جشنواره مردمی فیلم عمار)

مردم که دیدند از تنور سینما چیزی برای اسلام و انقلاب خارج نمی شود، خودشان جشنواره ای به نام «جشنواره مردمی عمار» زدند که بخشی از آبروی از دست رفته سینما و تلویزیون را برگردانند.
در فیلم های سینمایی چند فیلم مانند یتیم خانه ایران پیدا می کنید که در مسیر جهاد کبیر و مبارزه با دشمن باشد؟ این فیلم، فیلم فوق العاده ای است که حتما آنرا دیده اید، اگر ندیده اید حتما بروید ببینید.
جشنواره عمار هر سال پس از نه دی در مساجد و سینماها اکران می شود. این جشنواره شامل مستنداتی است که بچه های حزب اللهی و انقلابی مسلمان آنها را ساخته اند.
آمرلی
یکی از فیلم های امسال جشنواره عمار -که امروز قرار است در مسجد پخش شود- فیلم «آمرلی» است. آمرلی روستایی در عراق و نزدیک شهر بصره است که تقریبا حدود ۲۷۰۰۰ نفر جمعیت دارد. وقتی داعش داشت تمام عراق را می گرفت همین یک روستا به حکم حکومتی آیت الله سیستانی در مقابل داعش ایستاد. آنها می گفتند چون رهبر ایران و آیت الله سیستانی گفته اند مقاومت کنید در برابر داعش ایستادند. ۸۰ روز این روستا در محاصره بود، آبشان را مسموم کردند، بدون برق و گاز ماه رمضان را گذراندند و ۸۰ روز مبارزه کردند تا اینکه داعش را کلا بیرون کردند. آمرلی یعنی امیر من علی.
دسامبر 29, 2016
داستانی, ماه دی, مناسبت های شمسی, مناسبتی
1,922
(به مناسبت حماسه ۹ دی)

یکی دیگر از انواع بصیرت، بصیرت سیاسی است. مصداق مهمش شما مردم هستید که در سال ۸۸ نگذاشتید ایران مانند سوریه شود. در کشور ما هم داعش بود منتهی به رنگ سبز بود، سیاه نبود.
مگر فتنه گرها، شهید صدرزاده را که در راه دفاع از حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) به شهادت رسید، با قمه نزدند؟
مگر شهید ذوالفقاری، از شهدای مدافع حرم را -که کتاب پسرک فلافل فروش در مورد ایشان به چاپ رسیده است- با آجر به صورتش نزدند؟
مگر شهید ستاری را جلوی دوربین آتش نزدند؟
مگر در روز عاشورا یک خانم چادری را به جرم چادری بودن عریان نکردند؟
مگر یکی از مسئولین نیروی انتظامی را عریان نکردند؟
خیلی از اینها را تلویزیون نشان نداد. شما در اینترنت جستجو کنید: لحظه آتش زدن شهید ستاری در سال ۸۸٫ ببینید چطور جلو زن و فرزندش ایشان را آتش می زنند؟
مگر عکس امام (ره) و آقا را آتش نزدند؟
مگر به مسجد حمله نکردند و آن را آتش نزدند؟
مگر به پایگاه های بسیج حمله نکردند؟
اینها داعش بودند، مگر داعش شاخ و دم دارد؟
اما مردم در مثل امروز آمدند و چه حماسه ای درست کردند.
داستانک
شخصی به شهید بهشتی گفت: آقا مگر نمی دانید بنی صدر خائن است؟ پس چرا به امام نمی گویید تا او را عزل کنند. شهید بهشتی گفتند: من خودم سال ۴۳ بنی صدر را به امام معرفی کردم و گفتم ایشان دانشجوی فعالی است. اما امام فرمودند من یکی دو مورد از مقالات ایشان را خوانده ام و به ایشان مشکوکم. بار دیگر در سال ۵۷ که این جریان را فراموش کرده بودم، بنی صدر از من خواست که برایش از امام تأییدی بگیرم. ایشان دوباره به من گفتند که من به ایشان مشکوکم! حالا شما می خواهید که من امام را از مسائل کشور مطلع کنم!؟
این بصیرت می شود، که انسان ۱۰ سال قبل، ۲۰ سال بعد را تشخیص دهد.
مردم ما هم با بصیرت بودند، قبل انتخابات تشخیص دادند که بهانه سر رئیس جمهور نیست، بهانه برای جمهوری اسلامی و اصل اسلام است.
دسامبر 28, 2016
اعتقادی, داستانی, ماه دی, مناسبت های شمسی, مناسبتی
1,532

عثمان ابن مظعون از یاران برجسته پیامبر(صلیالله علیه و آله و سلم) بود که بعد از فوت سه فرزند پیامبر(صلیالله علیه و آله و سلم) و دفن آنها کنار ایشان، پیامبر فرمودند امید دارم به خاطر عثمان ابن مظعون فرزندان من هم مورد مغفرت قرار گیرند و حضرت امیر(علیهالسلام) نیز به عشق او، اسم فرزندشان را عثمان گذاشتند.
عثمان ابن مظعون به دلیل بی بصیرتی مدتی در بیابان عبادت می کرد و گوشه گیر شده بود که پیامبر(صلیالله علیه و آله و سلم) او را توبیخ کرد و به او پیام فرستاد که من که پیامبر هستم همسر و فرزند دارم، گوشت می خورم.
شخصیتی با چنین جایگاهی در جایی بی بصیرتی می کند.
انسان اگر بصیرت اجتماعی داشته باشد این کار را نمی کند. امروز بصیرت اجتماعی همین است. بعضی از افراد فکر کردند اگر به سیاست کار نداشته باشند و حرف های ضد انقلابی بزنند محبوب ترند. البته درست فرض کرده اند امروزه محبوب ترین افراد ضد انقلاب ها هستند. یا آخوندهایی که می گویند چکار داریم در سیاست دخالت کنیم، اینها بصیرت اجتماعی ندارند.
وسط فتنه ۸۸ یکی از همین آخوندهای معروف که به سیاست کاری ندارد به خودم گفت: شما که اینقدر در مناظرات شرکت می کنید و دم از انقلاب می زنید، کار این انقلاب تمام شده است. چند روز دیگر راس جامعه را بر می دارند و شما را هم اعدام می کنند.
بصیرت اجتماعی این است که ببینیم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) الان چه می گویند؟ همان را انجام دهیم. گاهی وقت ها لازم است سری روی نی برود، گاهی لازم است در محراب فرقی شکافته شود… انسان باید به وظیفه اش عمل کند.
دسامبر 27, 2016
اخلاقی, امام علی(علیه السلام), فایل صوتی, منبرک های روایی
2,048

حضرت علی (علیهالسلام): «أبْصَرُ النّاسِ مَن أبْصَرَ عُیوبَهُ»، با بصیرت ترین مردم کسى است که عیبهاى خود را ببیند.
مهترین مرحله درمان، تشخیص بیماری است. اگر پزشک معالج، بیماری را درست تشخیص دهد مشکل حل می شود.
خیلی وقت ها بیماری تشخیص داده نمی شود. ما اگر بتوانیم ایراد خودمان را تشخیص بدهیم؛ مثلا بگوییم آیا من حسادت دارم؟ آیا تکبر دارم؟ آیا حرص دارم؟ … دنبال درمانش می رویم.
مشکل امروز ما این است که درد را تشخیص نداده ایم.
مثلا به ما می گویند: این کار شما حسادت است. می گوییم این حرف ها چیست؟ من کجا حسودم.
یا می گویند: این کار شما تکبر است. می گوییم تکبر کجا بود؟ من خیلی تواضع دارم.
دسامبر 26, 2016
اعتقادی, امام هادی(علیه السلام)
1,767

چند نوع بصیرت داریم که یکی از آنها بصیرت اعتقادی است. ما که مسجدی هستیم تصورمان این است که تمام اعتقاداتمان درست است اما در بعضی موارد می بینیم برخی اعتقاداتمان اشتباه است. مثلا موقع ازدواج فرزندانمان، از حساس ترین زمان هایی است که نشان می دهد اعتقاداتمان درست است یا نه؟
جناب عبدالعظیم حسنی اعتقاداتش را بر امام هادی (علیهالسلام) عرضه کرد تا ببیند درست است یا نه؟
آیا ما هم اعتقاداتمان را بر یک اسلام شناس عرضه کرده ایم؟ ما باید اعتقاداتمان را بر یک اسلام شناس عرضه کنیم و آنها را تصحیح کنیم.
مثلا اینکه طبق آیات قرآن درجه ائمه بزگوار از پیامبران بالاتر است. یا در اذان اشهد ان علی ولی الله نیست اما ما می گوییم.
دسامبر 25, 2016
سیره بزرگان
1,108

راهی که دیروز برای حضور قلب در نماز گفته شد -که انسان کمتر صحبت کند- راهی طولانی مدت است. مدتی باید انسان با نفسش کلنجار برود.
اما برای حضور قلب آنی که انسان در کوتاه مدت بخشی از نماز را حضور قلب داشته باشد، آیتالله بهجت دستورالعملی می فرمایند: «هرجای نماز که متوجه شدید دارید نماز می خوانید، همانجا بنا بگذارید حضور قلب داشته باشید».
مثلا در ذکر رکوع، سجده یا تشهد. کم کم از چند ثانیه شروع می شود.
دسامبر 24, 2016
حضرت محمد(صلی الله علیه و آله), داستانی, منبرک های روایی
1,326

یکی از دغدغه های نماز خوان ها، عدم حضور قلب در نماز است.
چکار کنیم که حضور قلب پیدا کنیم؟
پیامبر مکرم اسلام (صلیالله علیه و آله) می فرمایند: «اگر نبود که قلب شما چراگاه شیطان باشد و پرگویی نمیکردید، هر آینه هرچه من می شنیدم شما هم میشنیدید».
«مَن کَثُرَ کَلامُهُ کَثُرَ خَطَؤُهُ وَ مَن کَثُرَ خَطَؤُهُ ماتَ قَلْبُهُ»؛ هرکس کلامش زیاد شد خطایش زیاد میشود و هرکس خطایش زیاد شد قلبش میمیرد.
داستانک
از علامه طباطبایی، صاحب تفسیر المیزان سوال کردند، چکار کنیم حضور قلب در نماز پیدا کنیم؟ ایشان فرمودند: زیاد حرف نزنید.
دسامبر 22, 2016
اخلاقی, اعتقادی, داستانی
1,338

از حضرت علی (علیهالسلام) نقل شده است: «در هر کس چهار خصلت باشد ایمان آن شخص کامل می شود.»
یکی از آن خصلت ها، حیا است. کسی که حیا داشته باشد یک چهارم ایمانش کامل می شود و کسی که حیا نداشته باشد دینی هم ندارد، به خصوص حیا از خدا. کسی که از خدا خجالت بکشد جایگاه بالایی پیدا می کند.
داستانک
موقعی که زلیخا حضرت یوسف (علیهالسلام) را احضار کرد گفت: چه شده؟ چرا خجالت می کشی؟ ایشان گفت: از خدای خودم خجالت می کشم. زلیخا پارچه ای برداشت و چشم بت را پوشاند. حضرت یوسف (علیهالسلام) گفت: تو از یک قطعه سنگ خجالت کشیدی، توقع داری من از خدای خودم خجالت نکشم؟
حضرت یوسف (علیهالسلام) حیا کرد، خداوند هم چقدر به حضرت یوسف عنایت کرد. از قعر چاه عزیز مصر شد و علم تعبیر خواب ایشان که دیگر هیچ کس مانند حضرت یوسف (علیهالسلام) نبود.
دسامبر 20, 2016
اخلاقی, امام صادق(علیه السلام), داستانی, گنجینه pdf منبرک ها, ماه دی, مناسبت های شمسی, مناسبتی, منبرک های روایی
4,032
(به بهانه آغاز فصل زمستان)
امام صادق علیه السلام فرمودند:
الشِّتَاءُ رَبِیعُ الْمُؤْمِنِ یَطُولُ فِیهِ لَیْلُهُ فَیَسْتَعِینُ بِهِ عَلَى قِیَامِهِ وَ یَقْصُرُ فِیهِ نَهَارُهُ فَیَسْتَعِینُ بِهِ عَلَى صِیَامِهِ
زمستان ، بهار مومن است ؛ از شبهای طولانی اش برای شب زنده داری ، و از روزهای کوتاهش برای روزه داری بهره می گیرد [وسائل الشیعه، ج۱۰، ص: ۴۱۴]
زمستان شبهای بسیار بلند و طولانیی دارد . اشخاصی که دغدغه خودسازی و نماز شب دارند بهترین فرصت است که از این فصل سال شروع کنند
شب های بلند بی عبادت چه کنم؟؟؟…
طبعم به گناه کرده عادت چه کنم؟؟؟…
گویند کریم است و گنه میبخشد…
گیریم که ببخشد! ز خجالت چه کنم؟؟؟…
داستانک:
پس از آنکه حضرت مریم علیها السّلام از دنیا رفت، حضرت عیسی علیه السّلام جنازه ی او را پس از تجهیز به خاک سپرد، سپس روح مادرش را دید و گفت: «مادر! آیا هیچ آرزویی داری؟»
مریم علیها السّلام پاسخ داد: «آری، آرزویم این است که در دنیا بودم و شب های سرد زمستانی را با مناجات و عبادت در درگاه خدا به بامداد می رساندم و روزهای گرم تابستان را روزه می گرفتم»[داستان هایی از یاد خدا، صفحه ۲۸]

دسامبر 19, 2016
امام صادق(علیه السلام), داستانی, منبرک های روایی
1,589

سدیر صیرفی، یکی از شاگردان امام صادق(علیهالسلام) می گوید: به محضر امام صادق(علیهالسلام) رفتم و گفتم: به خدا خانه نشینی برای شما روا نیست.
فرمود: چرا ای سدیر!
گفتم: به خاطر یاران و دوستان بسیاری که داری، سوگند به خدا اگر امیر مؤمنان علی(علیهالسلام) آن همه یار و یاور داشت نمی گذاشت طایفه تیم و عدی (دودمان عمر و ابوبکر) به مقام او طمع کنند و حق او را بگیرند.
فرمود: ای سدیر به نظر تو من چه اندازه یار و یاور دارم؟
گفتم: صد هزار!، فرمود: صد هزار؟! گفتم: بلکه دویست هزار، فرمود: دویست هزار؟
گفتم: بلکه نصف دنیا، حضرت پس از اندکی سکوت، به من فرمود: اگر مایل باشی و برایت سخت نباشد همراه من تا ینبع (مزرعه ای نزدیک مدینه) برویم.
گفتم: آماده ام.
امام دستور فرمود: الاغ و استری را زین کردند، من سبقت گرفتم و بر الاغ سوار شدم، تا احترام کرده باشم و آن حضرت سوار بر استر شود.
فرمود: اگر بخواهی الاغ را در اختیار من بگذار؟
گفتم: استر برای شما مناسبتر و زیباتر است.
فرمود: الاغ برای من رهوارتر است.
من از الاغ پیاده شدم و بر استر سوار شدم و آن حضرت بر الاغ سوار شد و با هم حرکت کردیم تا وقت نماز رسید.
فرمود: پیاده شویم تا نماز بخوانیم، سپس فرمود: اینجا زمین شوره زار است و نماز در اینجا روا نیست. (و مکروه است) از آنجا رفتیم و به زمین خاک سرخی رسیدیم، و آماده نماز شدیم، در آنجا جوانی بزغاله می چرانید، حضرت به او و بزغاله ها نگریست و به من فرمود:
«وَ الله یا سَدیرُ لَوْ کانَ لی شیعَهٌ بِعَدَدِ هذِهِ الْجِداءِ ما وَسِعَنی اَلْقُعُودُ». ای سدیر! به خدا سوگند، اگر شیعیان راستین من به تعداد این بزغالهها بودند، در خانه نشستن برایم روا نبود. (و قیام می کردم).
سپس پیاده شدیم و نماز خواندیم، پس از نماز، کنار بزغاله ها رفتم و شمردم که هفده عدد بودند.
منبع: اصول کافی، ج ۲ / ۲۴۲، باب قله عدد المؤمنین.
داستانهای اسلامی از اصول کافی، محمد محمدی اشتهاردی، جلد دوم، داستان ۳۹۴
دسامبر 17, 2016
امام صادق(علیه السلام), داستانی, فایل صوتی, ماه ربیع الأول, مناسبت های قمری, مناسبتی, منبرک های روایی
1,349
(به بهانه میلاد امام صادق علیهالسلام)

مفضل مى گوید: محضر امام صادق (علیه السلام) رسیدم و از مشکلات زندگى شکایت کردم.
امام (علیه السلام) به کنیز دستور داد کیسه اى که چهارصد درهم در آن بود، به من داد و فرمود: «با این پول زندگیت را سامان بده».
عرض کردم: فدایت شوم! منظورم از شرح حال این بود که در حق من دعا کنى!
امام صادق (علیه السلام) فرمود: بسیار خوب دعا هم مى کنم.
و در آخر فرمود: «مفضل! از بازگو کردن شرح حال خود براى مردم پرهیز کن! اگر چنین نکنى نزد مردم ذلیل و خوار مى شوى. بنابراین براى دورى از ذلت، درد دلت را هرگز به کسى نگو».
(منبع: بحارالانوار، جلد ۴۷، صفحه ۳۴)
دسامبر 15, 2016
اخلاقی, حضرت محمد(صلی الله علیه و آله), گنجینه pdf منبرک ها, ماه ربیع الأول, مناسبت های قمری, مناسبتی, منبرک های روایی
3,190
)به بهانه میلاد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم)

و قال النبیّ صلّى اللّه علیه و آله: إنّ الامّهات أربعه: امّ الأدویه و امّ الآداب، و امّ العبادات، و امّ الأمانیّ؛ أمّا امّ جمیع الأدویه قلّه الأکل، و أمّا امّ جمیع الآداب قلّه الکلام، و أمّا امّ جمیع العبادات قلّه الذنوب، و أمّا امّ جمیع الأمانیّ الصبر
مادر چهار قسم است:
مادر داروها، مادر ادبها، مادر عبادات، و مادر آرزوها؛
مادر داروها؛ کم خورى است،
مادر آداب؛ کم گویى،
مادر عبادات؛ کم گناهى،
و مادر آرزوها؛ صبر
منبع :مواعظ العددیه – صفحه۳۳۵

دسامبر 14, 2016
داستانی, فایل صوتی, گنجینه pdf منبرک ها, ماه ربیع الأول, مناسبت های قمری, مناسبتی
2,103

در بعضی از نقل ها روز ۱۴ ربیع روز به درک واصل شدن آن فاسق و جانی بزرگ، یزید بن معاویه است. این روز را که با فرار داعشی های ملعون از حلب – که فرزندان همین یزید هستند – مصادف شده است، تبریک عرض می کنم.
نحوه به درک واصل شدن یزید
نحوه به درک واصل شدن یزید نقل های مختلفی دارد. در اینجا نقلی از کتاب «لهوف» را عرض می کنم:
یزید روزی با اصحابش به قصد شکار به صحرا رفت. به اندازه دو یا سه روز از شهر شام دور شد، ناگاه آهویی ظاهر شد یزید به اصحابش گفت: خودم به تنهایی در صید این آهو اقدام میکنم کسی با من نیاید. آهو او را از این وادی به وادی دیگر میبرد. نوکرانش هر چه در پی او گشتند اثری نیافتند.
یزید در صحرا به صحرانشینی برخورد کرد که از چاه آب میکشید. مقداری آب به یزید داد ولی بر او تعظیم و سلامی نکرد.
یزید گفت: اگر بدانی که من کیستم بیشتر مرا احترام میکنی! آن اعرابی گفت: ای برادر تو کیستی؟ گفت: من امیرالمومنین یزید پسر معاویه هستم. اعرابی گفت: سوگند به خدا، تو قاتل حسین بن علی(علیهالسلام) هستی ای دشمن خدا و رسول خدا.
اعرابی خشمگین شد و شمشیر یزید را گرفت تا بر سر یزید بزند، اما شمشیر به سر اسب خورد، اسب در اثر شدت ضربه فرار کرد و یزید از پشت اسب آویزان شد. اسب سرعت میگرفت و یزید را بر زمین میکشید، آنقدر او را بر زمین کشید که او قطعه قطعه شد. اصحاب یزید در پی او آمدند، اثری از او نیافتند، تا این که به اسب او رسیدند فقط ساق پای یزید روی رکاب آویزان بود.
این بخشی از عذاب دنیای او است. در روایت هست که در آخرت، جایگاه یزید در تابوتی از آتش است. یعنی جایی که عذاب تمام جهنمیان از آنجاست.

دسامبر 13, 2016
اخلاقی, حضرت زهرا (سلام الله علیها), داستانی, سیره بزرگان, گنجینه pdf منبرک ها, منبرک های روایی
2,669
در فرازی از دعای «مکارم الاخلاق» از حضرت زهرا (سلام الله علیها) آمده است: «اللهم اوصلنی الیک من اقرب الطرق الیک و اسهلها علی»، خدایا سریع ترین راه و آسان ترین راهی که من را به تو می رساند را نشانم بده.
به نظر شما سریع ترین و راحت ترین راه کدام است؟ علمای اخلاق می فرمایند: «همنشینی با ابرار»، همنشینی با آدم های خوب سریع ترین راه و آسان ترین راهی است که انسان را به هدفش می رساند.
حاج آقای فرهمند پور عارفی بودند که خاطرات ایشان در کتاب «دلباخته» آمده است می گویند: «اگر من به جایی رسیدم فقط از همنشینی با خوب ها بود».
آدمی وقتی با خوب ها نشست و برخاست می کند دلش جلا پیدا می کند. خیلی راحت تر می تواند کارهای خوب را انجام بدهد. اما کسی که با انسان های بد همنشینی کرد معلوم نیست عاقبتش چه شود.
داستانک
نجاشی از یاران حضرت علی (علیه السلام) و شاعر ایشان بودند که در ماه رمضان برای نماز ظهر به سمت مسجد می رفت. یکی از دوستان ناباب اش او را دید و گفت کجا می روی؟ نجاشی گفت: برای نماز به مسجد میروم، گفت: زود است به خانه من بیا! سرانجام نجاشی به داخل خانه رفت و کار به آنجا رسید که با وجود اینکه روزه بود اما با وسوسه دوستش شراب خورد و به خیابان و به عربده کشی آمد! حضرت علی (علیه السلام) هم نجاشی را حد زد و او به معاویه پناهنده شد.
مثل روشنفکران امروزی که میگویند این حکومت قدر ما را نمیداند و به اروپا و … پناهنده میشوند.
خیلی مراقب رفیقمان باشیم.

دسامبر 11, 2016
اعتقادی, داستانی, دفاع مقدس, فایل صوتی, قرآنی, گنجینه pdf منبرک ها, منبرک های برگزیده
5,338

خداوند در قرآن می فرماید: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون».
هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند ، مردگانند! بلکه آنان زنده اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند. (سوره آل عمران، آیه ۱۶۹)
ما که به این آیه قرآن ایمان داریم، آیا تا حالا شهیدی را درک کرده ایم؟
اگر شهدا زنده اند پس ما باید در زندگیمان آنها را درک کرده باشیم، اگر درک نکردیم شاید ایراد کار در این است که مقام شهدا را درک نکرده ایم. و با شهدا ارتباط نگرفته و نخواسته ایم که شهدا حضور خود را به ما نشان دهند.
داستانک: کارنامه
دختر شهید حجت الاسلام سید مجتبی صالحی خوانساری می گوید: «یک هفته از شهادت پدرم گذشته بود. در زادگاه پدرم، شهر خوانسار، برای او مراسم ختم گرفته بودند. بنابراین مادر و برادرم هم در خانه نبودند و من باید به مدرسه می رفتم، وقتی وارد مدرسه شدم، خانم ناظم از راه رسید و کارنامه امتحانی ثلث دوم را به من داد، در غیاب من همه بچه ها کارنامه امتحانی شان را گرفته بودند و فقط من مانده بودم، ناظم از من خواست که حتما اولیایم آن را امضا کنند و فردا ببرم، به فکر فرورفتم چه کسی آن را برایم امضا کند، نسبت به درس و مدسه ام بسیار حساس بودم و رفتن پدر و نبود مادر در خانه مرا حساس تر کرده بود. وقتی به خانه رسیدم چیزی خوردم و خوابم برد، در خواب پدر را دیدم که از بیرون آمده و مثل همیشه با ما بازی می کرد و ما هم از سر و کولش بالا می رفتیم. پدر گفت: زهرا کارنامه ات را بیاور امضا کنم. گفتم آقاجون کدام کارنامه؟ گفت: همان کارنامه ای که امروز در مدرسه دادند. رفتم و کارنامه امتحانی ام را آوردم اما هرچه دنبال خودکار آبی گشتم پیدا نشد، می دانستم که پدر هیچگاه با خودکار قرمز امضا نمی کند، بالاخره خودکار آبی ام را پیدا کردم. اما وقتی برگشتم پدرم را ندیدم.
صبح شد، موقع رفتن به مدرسه با عجله وسایلم را آماده می کردم، ناگهان چشمم به کارنامه امتحانی ام افتاد که با خودکار قرمز امضا شده بود.
این کارنامه به رویت حضرت امام (ره) نیز می رسد. امام از آنها می خواهد که کارشناسی کنند ببینند این امضا، واقعا امضای شهید است؟ اداره آگاهی تهران نیز پس از بررسی اعلام می کند امضا مربوط به خود شهید «مجتبی صالحی» است اما جوهر خودکاری که امضا را زده شبیه هیچ خودکار یا خودنویسی نمی باشد.
الآن امضای این شهید موجود است. کسانی که جایگاه شهدا را قبول ندارند ببینند.
داستانک: همت چاره ساز است …
یک استاد دانشگاه می گفت خوابیده بودم، خواب شهید همت را دیدم. با موتور تریل آمد به من گفت: بپر بالا. از کوچه ها و خیابان ها که گذشتیم در یک خانه رسیدیم. از خواب پریدم … به اطرافیان گفتم به نظر شما تفسیر این خواب چیست؟ گفتند: آدرس خانه را بلدی؟ گفتم: بله. گفتند معلوم است، حاج ابراهیم گفته آنجا بروی. در خانه رفتم، دیدم جوان دانشجویی دم در آمد. گفتم: شما با حاج ابراهیم همت کاری داشتی؟ یک دفعه رنگش عوض شد و شروع به گریه کرد. گفتم: چه شده؟ گفت: من می خواستم خودکشی کنم. داشتم فکر می کردم، از اتوبان شهید همت که رد شدم گفتم: شهید، مگر نمی گویند شما زنده اید، اگر مردی و زنده ای بیا، به من بگو خودکشی نکنم.
[هر دو داستان با تلخیص از کتاب «شهیدان زنده اند»]
کتاب «شهیدان زنده اند» چاپ موسسه شهید ابراهیم هادی را حتما تهیه کنید. خاطره ۴۰ شهیدی که بعد از شهادت برگشتند و حماسه ای خلق کردند، در آن کتاب نوشته شده است
