خانه / اخلاقی (صفحه 24)

اخلاقی

در این بخش منبرک های اخلاقی را می توانید ببینید.

نماز را ما خواندیم ؛ نه شما!

 

(به بهانه ۱۲ خرداد سالروز ارتحال حجه الاسلام ابوترابی)

معمولا در منزل هر کدام از آزادگان سرافراز که بروید ؛ می بینید کنار عکس امام و آقا ؛ عکس دیگری هم هست و آن عکس امیرالاسرا حجه الاسلام ابوترابی است کسی که بیش از ۱۰ سال در اردوگاههای صدامیان مراد و امام اسرا بود

داستانک:

حجه الاسلام قرائتی می فرمودند:

در اجلاس نماز که سالى یک اجلاس داریم، آن هم مقام معظم رهبرى پیام مى‏دهد و رئیس جمهور هرکس هست مى‏آید افتتاح مى‏کند و خوب مسئولین فرهنگى جمع مى‏شوند چه کنیم … یک روز آقاى ابوترابى که ده سال اسیر بود، گفت: من مى‏خواهم چند دقیقه صحبت کنم.

 قدم به چشم! بفرما.

گفت: آقایانى که در اجلاس نماز جمع شده‏اید ما نماز خواندیم نه شما! گفتیم: خوب!

 گفت: صدام دستور داد رهبران این اسران را بگیرید با شکنجه همه را امشب اعدام کنید. منتها با شکنجه نه با گلوله! آمدند یک چند نفر را درآوردند، هر کدام را یک شکلى، دو نفر را چنان نگه داشتند، مشت به این طرف و آنطرف چشم او زدند، که چشم‏هایش روى موزاییک‏ها افتاد. یعنى مثل کله‏پاچه‏اى که چنین مى‏کنى، مخش تکان مى‏خورد.

 خود ایشان را میخ گذاشتند شروع به کوبیدن کردند. هر کدام را با یک شکنجه‏ى ویژه‏اى منتها شکنجه‏اى که بداند این قطعاً مى‏میرد. گفتند: دستور صدام عملى شد، رفتند. ما همه افتادیم. بُنه عمرى داشتیم، بُنه جونى، تک تک نفس مى‏کشیدیم منتظر مرگ بودیم.

سپیده زد فکر کردیم سپیده‏ى صبح است. بلند شدیم دیدیم حال نداریم. همان در خون خودمان خوابیده نماز خواندیم. بعد دیدیم نه این صبح صادق نبوده، صبح کاذب بوده، بعد که سپیده زد فهمیدیم این صبح است.

دو مرتبه نماز خواندیم. گفت: آنروزى که چشم‏هاى ما از کاسه درآمد و میخ در سر ما کوبیدند ما دو بار نماز صبح خواندیم. ما نماز مى‏خوانیم.

منبع:حجه الاسلام قرائتی در برنامه درسهایى از قرآن [۱۵/ ۱۲/ ۸۷]

جهت مطالعه خاطراتی از حجه الاسلام ابوترابی اینجا ؛ و آزادگان اینجا را کلیک نمایید

a

زحمت به مردم در مراسم ختم

 

عالمی به نام شیخ محمد باقر اصفهانی چند روزی را در قبرستان می گذراند , از ایشان پرسیدند چرا به قبرستان آمده اید ؟

ایشان فرمود : به من الهام شده چند روز دیگر خواهم مرد , اینجا آمده ام تا مردم را به زحمت نیندازم.

حال این روحیه را با روحیه بعضی از ما کنار هم بگذاریم , برای رفتگانمان چه مراسمی که نمی گیریم؟!!!

مراسم شب قبل از دفن

تشییع جنازه

خاکسپاری

نهار روز اول

تعزیه صبح روز دوم

تعزیه عصرروز دوم

تعزیه صبح روز سوم

تعزیه عصر روز سوم

نهار روز هفتم

رفتن بر سر مزار در روز هفتم

گرفتن مراسم توسط هر کدام از فرزندان

نهار عید اول

رفتن بر سر مزار در عید اول

چهلم

سال

و …

نکته اینجاست که در بسیاری از موارد ، اگر شخصی حتی در یکی از این مراسم شرکت نکند ؛ صاحبان عذا ناراحت می شوند!!! عموم کسانی که این مراسم را می گیرند به فکر آبروی خود هستند نه به فکر مرحوم

اگر خرج اینها را به مستمندان بدهیم ؛ آیا بیشتر به روح مردگانمان نمی رسد؟؟؟

داستانک :

آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی به فرزندانش سفارش کرده بود :”هر جا که مٌردم مرا در قبرستان همان جا دفن کنید و راضی نیستم اگر در روستایی بودم مرا به شهر برگردانید و مردم را به زحمت اندازید!!!

حاج آقای واله رحمه الله علیه یکی از اساتید بزرگ اخلاق مشهد به نزدیکان خود سفارش می کند: ” راضی نیستم ، بیش از ۲ ساعت برایم مراسم بگیرید ؛ زیرا مردم اذیت می شوند!!!

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

خودسازی در کلام آیت الله حسینی زنجانی

 

(به بهانه ارتحال حضرت آیت الله العظمی حاج سید عزالدین حسینی زنجانی (

پاسخ مرجع عالی قدر شیعه حضرت آیت الله العظمی حاج سید عزالدین حسینی زنجانی به سوالات برخی از جوانان در خصوص سلوک عرفانی و ذکر

سوال ۱٫

حضرت عالی مداومت بر چه ذکری را توصیه می کنید؟

مهم ترین و برترین ذکر ذکری است که خود خداوند و ملائکه اش بر آن ذکر مواظبت و مداومت دارند:” ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین امنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما” ، بهتر است در روز جمعه اقلا هزار مرتبه و در دیگر روزها هر قدر که می توانید به نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم صلوات بفرستید.

 سوال ۲٫

به نظر حضرت عالی ما چگونه به سیر و سلوک بپردازیم.آیا حتما باید استادی در این راه داشته باشیم و یا باید اعمال خاصی را انجام دهیم؟ لطفا ما را در طی طریق عرفان و معنویت راهنمایی کنید.

اگر به آنچه در شریعت مقدس به عنوان واجبات وارد شده عمل کنید و محرمات را ترک کنید به هیچ چیز دیگری احتیاج ندارید و همین کافی است.احکام را از مجتهد جامع الشرایط اخذ کنید و با دقت عمل کنید.  اگر نشاط داشتید برخی از مستحبات را نیز انجام دهید .در بین مستحبات نافله های یومیه و مخصوصا نماز شب بسیار مهم است، اگر چنانچه توانستید یک ساعت مانده به اذان صبح برخیزید و نماز شب و دعا بخوانید.و یکی از چیزهایی که بسیار مهم است ضبط لسان است. بر زبانتان تسلط داشته باشید و از غیبت و دیگر گناهان و حتی از سخنان لغو پرهیز کنید. در حدیث قدسی آمده است که :” اگر مبتلا شدی به ضیق معاش یا بعضی گرفتاری های دیگر و خود را بی نشاط و افسرده و پژمرده دیدی بدان که سخن بی جا گفته ای”.

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

مِثل ۵۰ مرجع تقلید

(به بهانه ۲۵ جمادی الثانی ؛ سالروز ارتحال حضرت آیت الله العظمی اراکی)

دست آقا رو بوسید و عرضه داشت:

” آقا ، نصیحتی بفرمایید”

آقا، همان طور که سرشان پایین بود فرمودند:

” شغلت چیست؟”

عرضه داشت :

“نجارم”

آقا فرمودند:

“پس یک در و پنجره برای قلبت بساز”

امروز ۲۵ جمادی الثانی ؛  سالروز ارتحال حضرت آیت الله العظمی اراکی است

زمانی که آیت الله العظمی اراکی از دنیا رفتند ، حضرت آیت الله بهجت بر پیکر مطهر ایشان نماز خواندند و فرمودند: “ارتحال آیت الله محمد علی اراکی در این زمان و این شرایط مانند این است که پنجاه مرجع تقلید در یک زمان از دنیا رفته باشند “

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

وصیت عجیب حُجر بن عدی در آخرین لحظات

 

( بهانه هتک حرمت به بارگاه ملکوتی حضرت حجر بن عدی علیه السلام)

حجر بن عدی یکی از یاران پیامبر اکرم ؛ امام علی و امام حسن علیهم السلام بود

او نه تنها از یاران حضرت علی بلکه از خواص حضرت به شمار می آید

او در ۳ جنگ ؛ جمل و صفین و نهروان حضور داشت

زندگی این مرد بزرگ ؛ به خصوص در سال آخر عمرش(سال ۵۱ ه ق ) سراسر مبارزه با طاغوت بود

و عاقبت در راه مقتدای خود حضرت علی علیه السلام به فجیع ترین وضع به شهادت رسید

وصیت عجیب حُجر بن عدی در آخرین لحظات

حجر بن عدی در آخرین لحظات عمر خود قبل از شهادت ، بعد از آنکه مأموران معاویه از او خاستند وصیت کند ؛ فرمود : ۳ در خواست دارم

۱٫ فرزندم را زودتر از من به شهادت برسانید ،زیرا می ترسم ، فرزندم وحشت و هراس شمشیر را که بر گردن من کشیده می شود ببیند و آنگاه از ولایت علی برگردد و باعث شود که ما دو نفر در منزلگاه آخرتی که خداوند آنرا به صابران وعده فرموده است کنار هم نباشیم (فرزند حجر همراهش بود و قرار بود او را بعد از پدر به شهادت برسانند) .[کتاب اصحاب امیرالمومنین صفحه۵۷]

۲٫ اجازه دهید ۲ رکعت نماز بگذارم .

“حجر به نماز ایستاد و نماز را طول داد . پرسیدند : آیا از ترس مرگ نماز را طول دادى گفت: “به خدا سوگند در عمرم هر وقت وضو گرفته ام، دو رکعت نماز خوانده ام و هرگز نمازى به این سریعی نخوانده ام و براى اینکه خیال نکنید من از مرگ مى ترسم به این کوتاهى خواندم “[مروج الذهب، ج ۳، ص ۱۲- ۱۳]

۳٫ پس از مرگ من، زنجیر از دست و پایم باز نکنید و خون پیکرم را نشوئید زیرا مى خواهم روز رستاخیز با همین وضع با معاویه روبرو شوم! [کتاب اصحاب امیرالمومنین صفحه۵۸]

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

نشستن در کنار خانواده

(به بهانه میلاد حضرت زهرا، روز مادر و زن و روز تولد حضرت امام خمینی رحمه الله علیه)

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

«جلوس المرء عند عیاله أحبّ إلى اللّه من اعتکاف فی مسجدی هذا»

نشستن در کنار خانواده برای من محبوبتر است از اعتکاف در این مسجد (مسجد النبی)

منبع: تحریر المواعظ العددیه، صفحه ۴۴

داستانک :

خانم فاطمه طباطبایی، عروس حضرت امام می گویند:

احترام امام به خانم بسیار زیاد بود و تا آخرین ساعات عمرشان این احترام در اعمال و رفتارشان مشهود بود و به همه حتی پسرشان نیز حفظ این روحیه را توصیه می کردند.

تا وقتی که خانم سرسفره نمی آمدند، خودشان دست به غذا نمی زدند.

گاهی که ما زودتر دست به غذا می بردیم نمی‌گفتند: چرا صبر نمی کنید؟ می گفتند: خانم نیامدند؟

چند بار ایشان را صدا می زدند. گاهی خانم می آمدند و می‌گفتند: آقا، آخر من مهمان دارم، شمابخورید، من باید غذا را بکشم بعدا می آیم.

این رفتار امام در همه اثر می گذاشت.

منبع: کتاب زندگی به سبک روح الله، جلد ۱، صفحه ۲۰٫

 

 

خوشگل ترین چشم

 

(به بهانه پایان عملیات خیبر ” عملیاتی که همت در آن به شهادت رسید”)

خاطره ۱:

همسر حاج ابراهیم همت می گفت یه روز نگاه کردم به چشمای حاجی گفتم حاج همت خیلی چشماتون زیباست خدا هم که زیبا پسند، نمی گذاره چیزای زیبا تو این دنیا بمونه و اونو برای خودش برمی داره؛ حاجی اگر روزی شهید شدی مطمئنم خدا این چشمارو با خودش می بره

همسر شهید همت می گفتند این چشما یکی به خاطر این زیبا بود که به گناه باز نشده بود یکی به خاطر اینکه هر سحر پا می شدم می دیدم این چشما در خونه خدا چه اشکی میریزن

گفتم  مطمئنا این چشما رو خدا خاطرخواه شده

آخر در عملیات خیبر خدا این چشمارو با قابش برد.از بالای لبهاش رفت …رفت پیش خدا

خاطره ۲:

سر تا پاش‌ خاکی‌ بود. چشم‌هاش‌ سرخ‌ شده‌ بود؛ از سوز سرما.

 دو ماه‌ بود ندیده‌ بودمش‌.

 ـ حداقل‌ یه‌ دوش‌ بگیر، یه‌ غذایی‌ بخور. بعد نماز بخون‌.

سر سجاده‌ ایستاد. آستین‌هاش‌ را پایین‌ کشید و گفت‌ :“من‌ با عجله‌اومده‌م‌ که‌ نماز اول‌ وقتم‌ از دست‌ نره‌”

کنارش‌ ایستادم‌. حس‌ می‌کردم‌ هر آن‌ ممکن‌ است‌ بیفتد زمین‌. شایداین‌جوری‌ می‌توانستم‌ نگهش‌ دارم‌.

منبع : کتاب « همت » از مجموعه کتب  یادگاران

جهت نیاز به مطالعه ۱۵داستان از شهید همت اینجا را کلیک فرمایید

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

ش

امان از حرف مردم

 

برخی از مردم برای راضی کردن دیگران ، خیلی خود را به مشقت می اندازند . اما باز هم مردم از آنان راضی نمی شوند

اگر حجاب داشته باشد ، می گویند اُمُّل . اگر بی حجاب باشد ، می گویند: بی دین

اگر ریش بگذارد، می گویند: شیخ شدی . اگر ریش نگذارد ، می گویند : چرا حرام انجام می دهی

اگر در مهمانی یک نوع غذا بدهد، می گویند خسیس . اگر چند نوع بدهد ، می گویند: اسرافکار

اگر در مهمانی کم غذا بخورد ، می گویند: برای دیدن مردم کم می خورد. اگر زیاد بخورد می گویند: حریص

اگر نماز را آرام بخواند می گویند :ریاکار . اگر تند بخواند ، می گویند :کلاغ

حال که مردم از ما راضی نمی شوند ؛ بیاییم کارهایمان را فقط برای خدا انجام دهیم

خاطره :

در مسجدی که نماز می خوانم روزی زود به مسجد رفتم .

یکی از نماز گزاران جلو آمد و گفت : حاج آقا ، امام جماعت یعنی شما ، که زود به مسجد می آیید تا مردم سوالاتشان را بپرسند

همان روز یکی دیگر از نمازگزاران جلو آمد و گفت : حاج آقا ، غیبت شما را کردم ؛ گفتم فلانی عجب آخوند بی کاری است

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

خاطره ای از امام جمعه مشهد ؛ مرحوم آیت الله عبادی

 

(به بهانه ۷ اسفند سالروز ارتحال امام جمعه فقید مشهد ؛ آیت الله عبادی )

روز هفتم اسفند ماه یادآور رحلت یکی دیگر از بزرگ مردان خطه خورشید است که سال ها عمر خود را در عرصه خدمت رسانی و روشن گری از تریبون نماز جمعه این شهر گذراند. سخن از مرحوم «آیت ا… سید مهدی عبادی» پدر بزرگوار ۲ شهید است که مردم مشهد به پاس تقدیر از خدمات این عالم جلیل القدر با حضور گسترده خود یکی دیگر از به یاد ماندنی ترین مراسم تشییع جنازه و خاک سپاری را در این شهر رقم زدند. 

 

خاطره ای از مرحوم آیت الله عبادی

( این خاطره توسط حجت الاسلام والمسلمین «کوثری» امام جمعه شهرستان چناران که در زمان حیات آیت ا… عبادی مسئولیت شورای سیاست گذاری ائمه جمعه استان را بر عهده داشته است بیان شده است)

شب آخر حیاتشان برای عیادت ایشان به بیمارستان رفتم. بعد از این که از بیمارستان به سمت خانه بازگشتم در راه بودم که تلفن همراهم به صدا درآمد و یکی از نزدیکان آیت ا… عبادی به من گفت: «لطفا به بیمارستان بیایید، حاج آقا با شما کار دارند».

در جواب او گفتم: «من که همین الان آن جا بودم» ولی او تاکید کرد که آیت ا… عبادی با من کار دارند. دوباره به بیمارستان و نزد ایشان رفتم که آیت ا…عبادی به من گفت:« چند روز قبل که از سفر باز می گشتم مردم یک روستا جلوی مرا گرفتند و از من درخواست کردند که نماز جمعه در روستای آن ها برگزار شود. بنابراین از شما می خواهم که برای اعزام امام جمعه و برپا کردن نماز جمعه در این روستا اقدام کنید. من به مردم قول دادم!»

و  دوم : با وجود اینکه می شد ایشان را در حرم رضوی نزدیک به ضریح دفن کرد اما ایشان در وصیت نامه خود می آورند « مرا در قبرستان عمومی شهر دفن کنید » که این مردمی بودن ایشان را میرساند ( ایشان را در بهشت رضا مشهد در کنار آیت الله میرزا جوادآقا تهرانی،دفن کردند) 

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

مورچه در میان سبزی ها ؛ خاطره ای از میرزا جواد آقا تهرانی

(به بهانه ۲۳ ربیع الاول سالروز ارتحال آیینه ی اخلاق آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی )


سبزی فروش محله می گفت:

یک روز جناب میرزا تشریف آوردند و مقداری سبزی خریداری نمودند.

پس از نیم ساعت دیدم ایشان سبزی به دست به طرف مغازه ام می آیند، خیلی ناراحت شدم زیرا با خود فکر کردم که شاید سبزی ها خراب بوده و آقا پس آوردند. خیلی خجالت کشیدم و در فکر بودم که چه بگویم. در همین خیالات بودم که دیدم ایشان با آن قد خمیده و چهره ملکوتی وارد مغازه شدند و فرمودند: این سبزی ها را از کجا برداشتی و به من دادی؟ عرض کردم: چطور مگه؟

فرمودند: وقتی سبزی ها را منزل بردم، دیدم یک مورچه در میان سبزی ها است و احتمال دادم که لانه ی مورچه باید در درون مغازه شما باشد و من او را آواره کرده ام، حالا خودم او را آورده ام تا از جایی که برداشته ای بگذارم تا به راحتی به سوی لانه اش حرکت نماید.

منبع :

کتاب خاطراتی از آینه ی اخلاق

صفحه۳۹

به نقل از حجت الاسلام حاج محمد تهرانی  فرزند میرزا جواد آقا

 

 

در صورت نیاز به مطالعه بیشتر خاطرات آن مرحوم ،به قسمت کنار وبلاگ ، بخش «منبرکهای تابلویی»  “تابلو…………میرزا جواد آقا تهرانی”   و یا به آدرس اینجا رجوع فرمایید

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

استفاده از فرصتها

 

 (به بهانه ۵ صفر سالروز شهادت حضرت رقیه  سلام الله علیها )

رقیه از تمام فرصت عمر خود استفاده کرد که در آن سنین کم انقلاب کرد

(سخنی در رابطه با استفاده از اوقات)

داستان: شیخ عباس قومی در روز جمعه با دعوت شخصی به همراه بسیاری از طلاب به باغی رفتند بعد از احوال پوسی کتاب خود را باز می کنند ومشغول مطالعه می شوند , شخصی به ایشان عرض می کند بهتر نیست امروز را به خود استراحت دهید ؟

ایشان می فرمایند : جواب خدا و امام عصر را چه دهم که مال آنان را می خورم و استراحت می کنم

 

 

 

 

 

 

حاضر جوابیهای شهید مدرس

(به بهانه ۱۰ آذر ؛سالروز شهادت شهید مدرس )

رضا شاه دورو

رضا در اوّل خیابان سپه محوطه‌ی بزرگی را که به نام باغ ملّی بود تعمیر و بازسازی نموده، مراسم نظامی را در آن برگزار می‌کرد. در بالای سر در بزرگ آن، مجسّمه‌ی نیم تنه‌ای از خود نصب نمود که مانند دو مجسّمه از پشت به هم چسبیده بود که هم از بیرون، تمام صورت پیدا بود و هم از درون.

روزی برای مراسمی، مدرّس را دعوت کردند. هنگامی که مدرّس به باغ ملّی رسید، رضاخان و عدّه‌ای دیگر از وی استقبال کردند و رضاخان به شرح و توصیف پرداخت. سپس در چادری نشستند.

رضاخان از مدرّس پرسید: حضرت آقا! در ورودی را ملاحظه فرمودید؟ مدرّس جواب داد: بله، مجسّمه‌ی شما را دیدم. درست مثل صاحبش دورو دارد.

رضا شاه از شرم و ناراحتی به خود می‌پیچید و تا پایان مجلس، دیگر سخنی نگفت.

 

جیب رضاشاه ته ندارد

یک روز رضاشاه از روی مزاح و شوخی در مجلس، دست روی جیب مدرّس گذاشت و گفت: آقا! جیب شما خیلی بزرگ است.

مدرّس جواب داد: بزرگ است ولی ته دارد، جیب شماست که ته ندارد.

جهت نیاز به مطالعه ۲۰ داستان از شهید مدرس اینجا را کلیک فرمایید

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

چهار سخن از چهار پیامبر (۳- حضرت عیسی)

أربعه من الأنبیاء تکلّموا بأربع کلمات:

۳٫ قال عیسى علیه السّلام: من رضی بقسمه اللّه فکأنّما عمل بالإنجیل.

امام باقر علیه السلام می فرمایند:از چهار پیغمبر چهار سخن مانده: …

۳٫حضرت عیسىعلیه السلام: آن که به قسمت خدای رضا دهد؛ گویا به انجیل عمل کرده.

 منبع :

تحریر المواعظ العددیه، صفحه۳۶۲، الفصل الخامس

یکی از مهمترین مصادیق راضی بودن به قسمت ؛ و شاید معنای راضی بودن به قسمت “قناعت”است

داستانک :

 گویند شغالی،از شغال بودن خود خسته شد.

چند پرِ طاووس بر خود بست و سر و روی خویش را آراست و به میان طاووسان درآمد.

طاووس ها او را شناختند و با منقار خود، بر او زخم ها زدند.

شغال از میان آنان گریخت و به جمع همجنسان خود بازگشت؛ امّا گروه شغالان نیز او را به جمع خود راه ندادند و روی خود را از او برمی گرداندند.

شغالی نرمخوی و جهاندیده، نزد شغال خودخواه و فریبکار آمد و گفت: « اگر به آنچه بودی و داشتی قناعت می کردی، نه منقار طاووسان بر بدنت فرود می آمد و نه نفرتِ همجنسانِ خود را بر می انگیختی. آن باش که هستی و خویشتن را بهتر و زیباتر و مطبوع تر از آنچه هستی، نشان مده که به اندازه ی بود، باید نمود» 

لطیفه:

ابو وائل گفت: من با دوستم به زیارت سلمان رفتیم و سلمان نان جو و نمک برایمان آورد.

 دوست من گفت: اگر در این نمک سبزی هم بود بهتر بود.

سلمان از نزد ما رفت و آفتابه اش را به رهن گذاشت و مقداری سبزی گرفت و آورد.

وقتی غذایمان را خوردیم دوست من گفت: شکر خداوند که ما را قناعت بخشید و با قناعت غذا خوردیم 

سلمان گفت: اگر به روزی خود قانع بودید آفتابه من به رهن نمی رفت.

چهار سخن از چهار پیامبر (۴- حضرت رسول)

أربعه من الأنبیاء تکلّموا بأربع کلمات:

۴٫قال النبى صلّى اللّه علیه و آله: من حفظ لسانه فکأنّما عمل بالقرآن.

 

امام باقر علیه السلام می فرمایند:از چهار پیغمبر چهار سخن مانده: …

۴٫حضرت محمد صلی الله علیه و آله: کسى که زبانش را نگهدارد گویا به قرآن عمل کرده.

منبع :

تحریر المواعظ العددیه، صفحه۳۶۲، الفصل الخامس

داستانک ۱:

گویند: مرد عربى نزد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آمد، عرض کرد: یا رسول الله ، عملى به من بیاموز که باعث ورود به بهشتم شود. پیامبر فرمود:

۱٫  گرسنه را سیر  ؛ ۲٫   تشنه را سیراب، ۳٫   امر به معروف  ۴٫   نهى از منکر کن!

 و اگر نتوانستى جز در راه خیر زبانت را نگهدار، زیرا تو بدین وسیله بر شیطان چیره مى‏شوى.

منبع: مجموعه ورام(تنبیه الخواطر) جلد ‏۱  صفحه ۱۰۵

داستانک ۲:

لقمان به فرزندش نصیحت می کند :اگر وارد مجلسی شدی گوشه ای بنشین و سخن مگو اگر دیدی دیگران صحبتهای مفید میکنند وارد شو و اگر دیدی سخن مفید نمی گویند داخل بر جمع آنان مشو  

(مانند جلساتی که ساعتها می نشینند و جز در رابطه با نوع گوشی همراه وماشین و سیاست وغیبت و تهمت و مسخره کردن و  … سخنی نمی گویند)

 

چهار سخن از چهار پیامبر (۲- حضرت داود)

 

أربعه من الأنبیاء تکلّموا بأربع کلمات:

۲٫ قال داود علیه السّلام: من منع نفسه عن الشهوات فکأنّما عمل بالزبور.

امام باقر علیه السلام می فرمایند:از چهار پیغمبر چهار سخن مانده: …

۲٫حضرت داود علیه السلام: هر که از شهوات خوددارى کند ؛ گویا به زبور عمل کرده.

 منبع :

تحریر المواعظ العددیه، صفحه۳۶۲، الفصل الخامس

در روایتی در جلد ‏۷۱  بحار الأنوار  صفحه  ۱۸۵ آمده است  فَإِنَّ شَهَوَاتِ الْخَلْقِ مُخْتَلِفَه . شهوات انواع دارد:

بعضی شهوت خواب دارند ؛ و هر چه بخوابند ، باز هم تمایل به خواب دارند

بعضی شهوت مال دارند؛ هر چه پول به دست می آورند ،طمعشان بیشتر می شود

بعضی شهوت ریاست دارند؛ برای به  دست آوردن مقام ، از هر طریقی وارد می شوند

بعضی شهوت زیبایی دارند؛ هر چند ماه یکبار  جایی از صورتش را عمل می کند

بعضی شهوت جنسی دارند؛ واز هر راهی برای تخلیه شهوت  استفاده می کنند

بعضی شهوت تنوع طلبی دارند ؛ باید وسایلشان را زود زود عوض کنند

مانند:

تنوع طلبی در تلفن همراه ؛ که هر  ماه گوشی اش را عوض می کند

تنوع طلبی در ماشین ؛ باید تند تند ماشین عوض کند

تنوع طلبی در همسر؛بعد از چند ماه که با این یکی بود ؛ دلش را میزند و سراغ دیگری می رود

تنوع طلبی در لباس؛ برای هر مهمانی یک مدل جدید لباس تهیه می کند.

تنوع طلبی در دکوراسیون منزل؛ باید مبل و پرده و … را هر سال عوض کند

تنوع طلبی در دکوراسیون اداره ؛ (از آنجا که پول ،مال خودش نیست )، رنگ و سنگ فرش و قاب ومیز و … اداره باید چند ماه یکبار عوض شود

و …

**منبرک**