این شبها جزء طولانی ترین شب های سال است. شب ها هر چقدر هم که نیاز به خواب داشته باشیم و بخوابیم، باز هم این شب تمام نمی شود. به همین خاطر است که در روایت داریم:
خدا را حرمى است که مکه است، رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم را حرمى است که مدینه است، و راستى براى امیر المؤمنین علیه السّلام حرمى است که کوفه است و قم کوفه صغرى است .
همانا بهشت را ۸ در است که ۳ آنها بسوى قم است، در آن زنى از فرزندانم بنام فاطمه درگذرد و به شفاعت او همه شیعیانم به بهشت می روند [بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۵۷، ص: ۲۲۸]
داستانک:
شیخ عباس قمی(رحمت الله علیه) که به محدث قمی نیز معروف است، می گوید: درعالم رؤیا مرحوم میرزای قمی اعلی الله مقامه الشریف را دیدم،
از ایشان سؤال کردم: آیا اهل قم را حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها) شفاعت خواهند کرد؟
میرزا چون این سخن را شنید ناراحت شد و نگاه تندی به من کرد و فرمود: چه گفتی؟
من دوباره سؤالم را تکرار کردم، باز با تندی به من فرمود: شیخ، تو چرا چنین سؤالی می کنی!؟ شفاعت اهل قم با من است، حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها) تمام شیعیان جهان را شفاعت خواهند کرد ؛ [مردان علم در میدان عمل جلد ۳ صفحه ۳۶]
امروز که اینچنین به کرامت زبان زدى تا رستخیز بهرِ شفاعت، چه ها کنى؟
بر تو باد به میانه روى و اعتدال و پرهیز از ولخرجى و اسراف.
[احقاقالحق: ج ۱۲ ص ۴۶۷]
نکته: اقتصاد، حدّ اعتدال میانه اسراف و بخل است. اسراف،ملتهاراازبین می برد. اسراف مشکلات و عذاب های زیادی را بر سر جامعه می آورد. با اسراف کم کم می بینیم که باران هم دیگر نمی بارد. کم کم درهای رحمت بسته می شود.
داستانک:
حسن بصری در کنار رودخانه وضو می گرفت. باقیمانده آب را کنار رودخانه، روی زمین ریخت. حضرت علی علیه السلام فرمودند چرا آب را روی زمین ریختی؟ باید آب را روی آب رودخانه می ریختی.
اسرافبرای همه خطرناک است، خصوصا برای کسانی که از اموال بیت المال استفاده می کنند.
به عنوان مثال:
شخصی برای گرم ماندن اتاق محل کار خود، بخاری را در طول شب نیز روشن می گذارد!
و یا اینکه برق اتاق ها را بی جهت روشن می گذارند.
و یا اینکه وقتی به سفر کاری می روند، هتل پنج ستاره و غذاهای گران قیمت استفاده می کنند!
مگرمنزلخودشانهتل پنج ستاره است که وقتی به سفر می روند، هتل پنج ستاره می گیرند!!
این موارد از کوچک و بزرگ، همه از مصادیق اسراف است.
دو خصلت است بالا دست ندارد: ایمان به خدا، و نفع رساندن به برادران. [تحف العقول عن آل الرسول ص، ص: ۴۸۹]
و شاید بتوان گفت ،تمام دین در این دو جمله جمع شده است: خدامحوری و انسان دوستی
داستانک:
محمدباقر قالیباف، شهردار تهران در وبلاگ خود نوشته است:
[روزی] رفته بودم خدمت [آیتاللهالعظمی فاضل لنکرانی] . آن موقع در ناجا بودم. [ایشان] گفتند:
“من ۵۰ سال است دارم اسلام میخوانم. بگذار خلاصهاش را برایت بگویم. واجباتت را انجام بده. بهجای مستحبات تا میتوانی به کار مردم برس. کار مردم را راه بیانداز.” بعد هم گفتند “اگر قیامت کسی ازت سوال کرد، بگو فاضل گفته بود.” [منبع]
۲۷ آذرماه یادآور شهادت مظلومانه شهید آیت الله دکتر مفتح است.
به مناسبت شهادت ایشان، این روز به نام روز وحدت حوزه و دانشگاه نام گذاری شد.
سوال:
وحدت حوزه و دانشگاه به چه معنی است؟
وحدت به معنای پیوند علم و دین است.
معمولا فضای دانشگاه، بیشتر در جهت ریل گذاری امور مادی است و در حوزه های علمیه، فضای ریل گذاری بیشتر به سمت امور معنوی است.
وحدت حوزه و دانشگاه در یک جمله یعنی اینکه این ریل گذاری ها یکی شوند.پیوند دهیم بین مادیات و معنویات زندگی. یعنی از طریق دین پیوند دهیم بین مادیات و معنویت.این یعنی پیوند بین حوزه و دانشگاه.
اخلاص یا کار کردن برای خدا درجاتی دارد. بعضی ها چقدر زیبا و حیرت انگیز، به قله اخلاص رسیده اند.
مثلا ما دعا می کنیم شهید شویم؛ اما در دلمان دوست داریم عکسمان را روی قبرمان بزنند یا از ما فلان خاطره خوب را تعریف کنند، یا مقبره مان جایی باشد که همه ببینند…
اما بسیاری از شهدا اینطور نبودند. شهید محمدرضا مهرپاک، از نخبگان پزشکی کشور، وصیت نامه تکان دهنده ای دارد که نشان از اخلاص بالای اوست:
هیچ کس وقتی بدن پاره پاره ام را دید گریه نکند. احدی بر جسم بی روحم اشک نریزد. چرا که این تن جز قفس نیست؛ پوست و استخوانی بیش نیست. این بدن پوسته صدفی بیش نیست، مرواریدش را تقدیم یارکرده ام و حقش هم همین است.
برای من قبری نسازید و مرا از یادها ببرید، چون من نبودم و منی وجود نداشتـه است. می خواهم همه جز او مرا از یاد ببرند!
می خـواهم تنها باشم و شما مرا از این تنهایی باز ندارید، هر کس می خواهد بهترین راه را انتخاب کند، باید بیشترین بها را بدهد. من نیز چنین کرده ام. پس مرا بر این شهادت ناراحت نشوید که بسیار سود برده ام.
سوالی که گاهی اوقات برای برخی پیش می آید این است که: اگرظلمدرجامعهزیاد شود ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه محقق می شود، یا اینکه اگر ما ظلم بکنیم ایشان تشریف نمی آورند؟ زیرا هم می گوییم که ما شیعیان گناه می کنیم و ظهور حضرت به تأخیر می افتد؛ از طرفی هم می گوییم وقتی ایشان می آیند زمین را ظلم و جور فراگرفته است.
بالأخرهتکلیف چیست؟ ماشیعیان، که قرار هست یاران امام زمان عجل الله تعالی فرجه باشیم، اگر گناه کنیم ظهور به تأخیر خواهد افتاد. همانطورکهبنی اسراییل دعا کردند، و خداوند پیامبر موعود آنها را فرستاد، اما از آن طرف فرعون مشغول گسترش فساد بود. دشمنفسادخودراانجاممی دهد؛ اما با به عنوان یاران امام زمان عجل الله تعالی فرجه که نباید دنبال فساد باشیم.
دنیا را ظلم و فساد فراگرفته است. همین عربستان، ببینید با این جنگی که به راه انداخته است، در هر چند دقیقه یک کودک یمنی، یا از گرسنگی و یا از بمباران سعودی ها از دنیا می رود.
البتهدرکشورخودماننیز، و در ادارات ظلم زیاد است. درماجراهای اخیر مربوط به مؤسسات مالی و اعتباری و پدیده، چرا اموال مردمی که اعتماد کردند و سرمایه گذاری نمودند، برنمی گردد؟ این مردم عزت داشتند. درست نیست که کار را به جایی کشانده اند که برخی از این مالباختگان، پلاکارد دست بگیرند که:
در تأمین اجاره منزل خود نیز دچار مشکل شده اند و یا… .
اینها ظلم است. این مردم عزت داشتند.
در مقابل، مسؤولین عذر بدتر از گناه هم می آورند که این مؤسسات از اول هم غیرقانونی بوده اند. خوب پس شما چکاره اید؟ چطور است که وقتی یک دست فروش کنار خیابان بساط می کند، به فاصله چند دقیقه، چندین ارگان مختلف بر سر او می ریزند و بساط او را جمع می کنند، اما یک موسسه مالی و اعتباری، چند هزار میلیارد تومان پول گرفته است، در نهایت هم می گوییم از اول غیرقانونی بوده است!
این ها همه ظلم است؛ چه ظلم را آمریکا انجام دهد و چه برخی از مسؤلین. باید جلو تمام ظلم ها گرفته شود.
“پدیده و موسسات مالی و اعتباری” manbarak.ir منبرک های 2 دقیقه ایمنبرک
برخی از ما عمری زندگی می کنیم اما هیچ بازدهی نداریم. وقتی به زندگی علما وبزرگان که نگاه می کنیم می بینیم قضیه برعکس است. بسیار کم خرج و کم مصرف اند اما پربازده هستند.
داستانک:
از پدر حاج شیخ نصرالله خلخالی که در نجف بود شنیدم که: یکی از تجار درنجف، به مغازه بقالی که نزدیک منزل شیخ [مرتضی انصاری] بود رفت و گفت هر چه ملا مرتضی خواست به حساب من به او بدهید. و نیز نزد شیخ رفت وعرض کرد که با فلان بقال صحبت کردم که هر چه می خواهید از او بابت حساب من بگیرید.
شیخ قبول کرد و پس از مدتی وقتی آن تاجر برای محاسبه نزد بقال رفت دید در طول این مدت فقط مقداری دوغ برده است! شیخ اعظم انصاری زندگی ساده ای داشت.
[روزنههاییازعالمغیب –آیت الله سید محسن خرازی ص ۳۶۷]
ببینید امثال شیخ اعظم انصاری چه خدماتی به اسلام کرده اند؛ اما زندگیشان به شدت ساده است. یکی از دلایل برانگیختن حسادت دیگران نسبت به خود، تجملات و زندگی مصرف گرایانه است.
(به مناسبت ۲۳ مهر، سالگرد شهید محراب آیت الله اشرفی اصفهانی)
داستانک:
حجتالاسلامقرائتی تعریف می کنند: آیت الله شهید اشرفى شهید شده بود. من آمدم کرمانشاه، رفتم خانه ایشان و به آقازاده اش گفتم: خوب یک خاطره از ایشان بگویید.
می گفت: پدر من از آشپزخانه می خواست به اتاق برود. خوب پیرمرد بود حدود ۸۰، ۹۰ سال، عصا دستش بود. یک مرتبهدید که گربه دارد می دود گوشت دهانش است! تا دید گوشت دهانش است، با عصا روى گربه زد.
بعدازاین کار پدرم به اتاق رفت و گفت: چرا زدى؟ گربه غریزه اش این است که هرجا گوشت دید ببرد. چون هم گرسنه اش است هم بچه دارد. تو هنر دارى باید گوشت خودت را حفظ کنى. تو وظیفه ات این است که گوشت را حفظ کنى. گربه هم غریزه اش این است که گوشت را دید ببرد. تو به وظیفه ات عمل نکردى ولى او به غریزه اش عمل کرده است. مقصر تو هستى!
گفت: حسین! من هم آمدم گفتم: بله آقا!
گفت: بروگربهرابیاورعذرخواهىکنم. گفتم: باباولکن.
سفت گرفت، گفتم: بابا ول کن. آخر گربه که عذرخواهى نمی خواهد. گفت: من به ایشان بیخود چوب زدم. من وظیفه دارم، حیوان غریزه؛ وظیفه ى من حفظ گوشت است. غریزه ى او هم اینکه گوشت را ببرد. من به وظیفه عمل نکردم و مقصر من هستم. نه گربه!
گفتم: خوب حالا عوضش گوشت را برد. این گوشت براى اینکه … . گفت: نه! این چوبى که من زدم به او، این گناه کردم. هرچه گفتم دیدم ایشان سفت گرفته که آقا تو را به خدا برو او را بیاور. این گربه در سرداب رفته. برو او را بیاور. گفتم: آقا گربه را مگر می شود گرفت؟ مرغ که نیست. گربه چنگ می اندازد صورتمان را زخمى می کند.
گفت: ببین یک کلاه روى سرت بکش، چشمهایت پیدا باشد. دستت را بکن در این کیسه هاى که در حمام کیسه می کشند. صورتت را هم بپوشان، این را بگیر و بیاور.
گفتم: آقا ولم کن! دیدم پیرمرد التماس می کند. دلم براى پدرم سوخت. صورتم را پوشاندم و خلاصه دستکش دست کردم و رفتم در زیر زمین، یواش این گربه را گرفتم. حالا از او هم می ترسم. آن را به آیت الله اشرفى دادم.
آیتاللهاشرفىبغلشگرفتومرتبگفت: «خدایا! مراببخش! ظلم کردم. این حیوان که گناه نکرده بود. این باید گوشت را ببرد. من باید حفظ کنم. خدایا من را ببخش». براى ما صحنه عجیبی پیش آمده بود و ما بهت زده شدیم. بعدازآنهروقتآیتاللهاشرفىمی خواستغذابخوردیکمقدارغذادریکظرفمی کرد،پیرمرد ۸۰، ۹۰ ساله زیرزمین می برد و به گربه مى داد و برمی گشت غذا می خورد. مىگفت: باید این چوب را جبران کنم. آیت الله اشرفى که شهید شد، مى گفت: این گربه تا صبح زوزه می کشید. هرچه غذا به این گربه دادیم نخورد. پیکر پدر را اصفهان بردیم. گربه اى هم که چند سال در خانه ى ما بود، رفت که رفت. حیوان ها شعور دارند. در دنیا خبرهایى است. حالا چند تا آدم روى کره ى زمین است که …
[برنامه درسهایى از قرآن ۱۴/ ۰۶/ ۸۷]
امامدرپیامىکهبراىشهیدآیتاللهشهیداشرفىدادندفرمودند: ننگ ابدی بر آنان که یک چنین شخص صالحی را که آزارش به موری نرسیده بود از ملت ما گرفتند و خود را درپیشگاه خداوند متعال و در نزد ملت فداکار، منفورتر و جنایتکارتر از قبل معرفی کردند.
در مظلومیت این نظام و انقلاب همین بس، که این همه سال پس از انقلاب، یک عده همکار و همدست آن جانیان شده و جمهوری اسلامی را متهم می کنند که چرا آنها را اعدام کردند!