خانه / دفاع مقدس (صفحه 2)

دفاع مقدس

در این بخش منبرک های با موضوع دفاع مقدس را می توانید ببینید.

موشک زمان دار / تدبیر و عقلانیت معیار کاندیدای اصلح

یکی از مهم‌ترین مصادیق تدبیر، این است که فرد مسئول بداند مشکلات کجاست و چگونه آن را حل کند.
مقام معظم رهبری مدظله‌العالی می‌فرمایند: «هر کسی می‌آید، پایبند به انقلاب، پایبند به ارزش‌ها، پایبند به منافع ملی، پایبند به نظام اسلامی، پایبند به عقل جمعی، پایبند به تدبیر باشد.»

پرونده ویژه کاندیدای اصلح در سایت سعداء – از اینجا

مطالب کاندیدای اصلح در سایت منبرک به صورت روزانه – از اینجا

آفتابه ها را پرمی کرد / دوری از تکبر معیار کاندیدای اصلح

مهم‌ترین اسباب کبر عبارت‌اند از: «علم»، «عمل نیک»، «نَسَب»، «زیبایی»، «قوّت و قدرت»، «مال» و «زیادی یاران، شاگردان و پیروان»؛ و شاید مهم‌ترین اسباب تکبر، «مسئولیت حکومتی» باشد.
هنگامی که خداوند انسان متکبر و فخرفروش را دوست ندارد، ما نیز نباید به او علاقه داشته باشیم و به او رأی دهیم.

پرونده ویژه کاندیدای اصلح در سایت سعداء – از اینجا

مطالب کاندیدای اصلح در سایت منبرک به صورت روزانه – از اینجا

بهترین کرامت اخلاقی انسان ایثار/ ایثارمعیار کاندیدای اصلح

ایثار به مفهوم عطاکردن و دیگری را بر خود ترجیح دادن است.
خداوند در قرآن می‌فرماید: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ»؛ سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آن‌ها که ایمان آورده‌اند؛ همان‌ها که نماز را برپا می‌دارند و در حال رکوع، زکات می‌دهند.
انسان ایثارگر اگر تنها یک انگشتر هم داشته باشد، همان را خواهد بخشید. فردمسئول باید این‌گونه باشد.

پرونده ویژه کاندیدای اصلح در سایت سعداء – از اینجا

مطالب کاندیدای اصلح در سایت منبرک به صورت روزانه – از اینجا

هر صندلی یک کربلا / امانت داری معیار کاندیدای اصلح

امام علی علیه‌السَّلام در نامه‌ی ۲۶ نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «وَ اِنَّ اَعْظَمَ الْخِیانَهِ، خِیانَهُ الاُمَّهِ»؛ و قطعاً بزرگ‌ترین خیانت، خیانت به ملّت است.
این که به مردم قولی داده شود، ولی به آن عمل نشود، خیانت است.

پرونده ویژه کاندیدای اصلح در سایت سعداء – از اینجا

مطالب کاندیدای اصلح در سایت منبرک به صورت روزانه – از اینجا

فرمانده ای که در حج هم فرمانده بود

 (به بهانه ۲۷ آبان سالروز شهادت سردار رشید اسلام ، حاج مهدی زین الدین)

22داستانک:

مادر شهیدان مهدی و مجید زین الدین می گوید:

دو نفر از علما پس از شهادت بچه‏ها رفتند خانه خدا و قرار گذاشتند هر کدام برای مهدی و مجید طوافی انجام بدهند.

 کسی که به نام آقا مهدی طواف را شروع می‏کند، بعد از اتمام می‏آیند می‏نشینند، یک لحظه خستگی رفع کنند، تکیه داده بودند و خانه خدا را تماشا می‏کردند .

 در عالم خواب بیداری، می‏بینند آقا مهدی روبرروی خانه ایستاده، لباس احرام به تن، خیلی زیبا، عدّه‌ای هم به دنبالش بودند.

می‏گویند: آقا مهدی شما که شهید شده بودی چه طور آمدی اینجا؟

گفته بود: «به خاطر آن نمازهای اوّل وقت که خوانده‌ام در این جا فرماندهی این ها را به من واگذار کرده‌اند.»   [دیدار  آشنا شماره  ۲۹ با اندکی تفاوت]

اولین انتشار ۲۷  آبان ۱۳۹۴

اجتماع عظیم بسیجیان / مقصر اصلی مشکلات اقتصادی کیست؟

امروز یکی از تاریخی ترین روزها برای ملت ایران بود. سال ۱۳۶۵ در بحرانی ترین لحظات دفاع مقدس، ورزشگاه آزادی پر از جمعیت شد. رزمنده ها به جبهه اعزام شدند و موازنه عملیات ها تغییر کرد.
امروز نه تنها ورزشگاه آزادی پر شده بود بلکه در تمام کشور، مردم با آرمان های امام (رحمت الله علیه) و مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) تجدید بیعت کردند.

اگر آنجا جنگ نظامی بود امروز جنگ اقتصادی است.
حتما متن کامل سخنان امروز رهبر را گوش بدهید. بسیار صحبت های مهمی بود. صحبت هایی که حاج قاسم سلیمانی هر لحظه داشت اشک می ریخت.

آیا ثمره انتخاب بد مردم را رهبری باید جواب بدهد؟ ثمره بی‌عرضگی مسئولین در برجام و FATF را رهبری باید معذرت خواهی کند و جواب بدهد؟
این درد است…

آن موقع می‌فهمیم ۱۴۰۰ سال پیش چه اتفاقی افتاد که مردم ابوموسی اشعری را انتخاب کردند، اما نزد حضرت علی علیه السلام آمدند و گفتند تقصیر شما بوده؛ چرا گذاشتی ما این انکار را انجام بدهیم.

سه سال پیاپی مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) می‌فرمایند جنگ اقتصادی است. دیدید در این چند هفته چه اتفاقی افتاد.
ما باید مانند گذشته بصیرتمان را بیشتر کنیم.

سرگذشت ۴۰ ساله ملت ایران – دفاع از خط دروازه

ایران در جام جهانی سه بازی انجام داد و سرافراز از جام جهانی خداحافظی کرد.
این سه بازی یک صحنه ای داشت که خلاصه چهل سال این کشور است. آن لحظه ای که مدافعین ما روی خط دروازه قرار گرفتند و آن طرفی ها از تیم حریف، هر کس می رسید به آنها لگد می زد. به هر حال نگذاشتند توپ گل شود.

این سرگذشت چهل سال این کشور است. چهل سال است این مردم دارند با چنگ و دندان از کشورشان دفاع می کنند. آن طرفی ها هم هر کدام می رسند، یک لگد می زنند. هر کس از در می رسد می خواهد کاری انجام دهد.

دشمن این را خوب می داند که تا زمانی که غیرت دینی باشد نمی تواند گل بزند، برای همین تمام هم و غمش این است که غیرت دینی را از مردم ایران و شیعه بگیرد.

شما ببینید هر مفهوم مقدسی که سراغ داشته باشید، دشمن آن را مورد هجمه قرار می دهد. شما پدر و مادر را مقدس بدانید آنها پدر و مادر را می زنند.
شما خانواده را مقدس بدانید، آنها خانواده را ضد تقدس می دانند. شما مرجعیت را مقدس می دانید، ولایت فقیه را مقدس می دانید، اهل بیت علیهم السلام، قرآن را مقدس می دانید،
هر چیزی را که مقدس بدانیم کار دشمن اینست که همان را بزند. برای اینکه غیرت دینی از ما گرفته شود.

مردم ما تا غیرت دینی داشته باشند دشمن نمی تواند کاری انجام دهد. اما خدا نکند این غیرت دینی از مردم گرفته شود، دیگر مردم نسبت به مقدساتشان بی تفاوت می شوند. آن موقع هر کس از در برسد یک فساد و جنایتی انجام می دهد.

 

درس ها و عبرت ها در فتح خرمشهر

(به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر)

سوم خرداد روزی است که خرمشهر آزاد شد. این روز جزو ایام الله بود.

آزادسازی خرمشهر هم برای ما درس است هم عبرت. در جریان آزادسازی خرمشهر و هشت سال دفاع مقدس، دو تفکر حاکم بودند.

  1. یک تفکر بنی صدری بود که همه چیز را بر پایه مذاکره با دشمن می دید. می گفت نیازی نیست ما مقاومت کنیم. چالش هزینه دارد. بیایید سازش کنیم.
  2. تفکر دیگر، تفکر شهدا و رزمنده ها بود.

مثل امروز ثابت شد که تفکر سازشکار جواب نمی دهد. اگر قرار بود دفاع مقدس ما پای میز مذاکره حل شود تا همین الان ما باید می جنگیدیم.

ما در فتح خرمشهر نشان دادیم که با مقاومت بود که پیروز شدیم. با چالش بود که پیروز شدیم نه با عقبگرد و عقب نشینی.

این درسی برای همیشه تاریخ جمهوری اسلامی هست و خواهد بود. شعار بنی صدر این بود، می گفت ما زمین بدهیم زمان بگیریم.

کجا زمان می گیریم؟ می گفت پای میز مذاکره آن را حل می کنیم. تا زمانی که بنی صدر بود حتی یک عملیات پیروز نشد. همه پیروزی ها بعد از بنی صدر اتفاق افتاد.

از زمانی که تفکر غرب گرا کنار رفت و تفکر کسانی که اهل جهاد، مبارزه، مقاومت، رشادت، شهید دادن و … بودند روی کار آمد، پیروز های ما هم از آن زمان شروع شد.

ان شالله خداوند شهدای هشت سال دفاع مقدس را با شهدای کربلا محشور کند.

شن های صحرای طبس در برابر سپاه ابرهه

(به مناسبت طوفان شن طبس و ناکامی هواپیماهای آمریکایی)

روز ۵ اردیبهشت، برای ملت و کشور ما ایام الله است. در این روز، واقعه سپاه ابرهه تکرار شد و این دفعه نه ابابیل، بلکه شن‌های صحرا  به کمک مردم و این حکومت و نظام آمدند.

اگر همین واقعه طبس و هواپیماهای آمریکایی در جای دیگر در دنیا اتفاق می افتاد، آنجا یک موزه بزرگ بین المللی می شد. چون که یک کشور بدون اطلاع آمده تا حکومت قانونی یک کشور را از بین ببرد اما شن های بیابان به کمک مردم آن کشور آمدند و هواپیماهای آنها را ساقط کردند.

ما خیلی راحت این ایام الله را فراموش می کنیم. خیلی راحت جریان های فبل سوار و ابرهه را فراموش کرده ایم.  این واقعه قطعا یکی از مطالبی بود که حقانیت این کشور و نظام و رهبرش را ثابت می کند.

این جریان مثل چنین روزی اتفاق افتاد. مطالعه کنید چقدر آمریکایی ها برنامه ریزی کرده بودند و چه ننگی برای آنها شد.

کارتر بارها در خاطراتش اذعان می کند: بدترین روزهای عمرم روزی بود که هواپیماهای ما در ایران زمین گیر شدند.

بدترین روز برای رئیس جمهور آمریکا مطمئنا بزرگ‌ترین جشن برای ملت و مردم ما خواهد بود.

شعری فوق العاده درباره جانبازان + کلیپ صوتی

(به بهانه میلاد قمر بنی هاشم و روز جانباز )

3ae2_46545-f5655b79909772281fc036fe5ba9c362-l

اتل متل یه بابا
دلیر و زار و بیمار
اتل متل یه مادر
یه مادر فداکار

اتل متل بچه‌ها
که اونا رو دوست دارن
آخه غیر اون دوتا
هیچ کسی رو ندارن

مامان بابا رو می‌خواد
بابا عاشق اونه
به غیر بعضی وقتا
بابا چه مهربونه

وقتی که از درد سر
دست می‌ذاره رو گیجگاش
اون بابای مهربون
فحش می‌ده به بچه‌هاش

همون وقتی که هرچی
جلوش باشه می‌شکنه
همون وقتی که هرکی
پیشش باشه می‌زنه

غیر خدا و مادر
هیچ‌کسی رو نداره
اون وقتی که باباجون
موجی می‌شه دوباره

دویدم و دویدم
سر کوچه رسیدم
بند دلم پاره شد
از اون چیزی که دیدم

بابام میون کوچه
افتاده بود رو زمین
مامان هوار می‌زد که
شوهرمو بگیرین

مامان با شیون و داد
می‌زد توی صورتش
قسم می‌داد بابا رو
به فاطمه (س) ، به جدش

تو رو خدا مرتضی
زشته میون کوچه
بچه داره می‌بینه
تو رو به جون بچه

بابا رو دوره کردن
بچه‌های محله
بابا یه هو دوید و
زد تو دیوار با کله

هی تند و تند سرش رو
بابا می‌زد تو دیوار
قسم می‌داد حاجی رو
حاجی گوشی رو بردار

نعره‌های بابا جون
پیچید یه هو تو گوشم
الو الو کربلا
جواب بده به گوشم

مامان دوید و از پشت
گرفت سر بابا رو
بابا با گریه می‌گفت
کشتند بچه‌هارو

بعد مامانو هلش داد
خودش خوابید رو زمین
گفت که مواظب باشین
خمپاره زد، بخوابین

الو الو کربلا
پس نخودا چی شدن؟
کمک می‌خوایم حاجی جون
بچه‌ها قیچی شدن

تو سینه و سرش زد
هی سرشو تکون داد
رو به تماشاچیا
چشاشو بست و جون داد

بعضی تماشا کردن
بعضی فقط خندیدن
اونایی که از بابام
فقط امروزو دیدن

سوی بابا دویدم
بالا سرش رسیدم
از درد غربت اون
هی به خودم پیچیدم

درد غربت بابا
غنیمت از نبرده
شرافت و خون دل
نشونه‌های مرده

ای اونایی که امروز
دارین بهش می‌خندین
برای خنده‌هاتون
دردشو می‌پسندین؟

امروزشو نبینین
بابام یه قهرمونه
یه‌روز به هم می‌رسیم
بازی داره زمونه

موج بابام کلیده
قفل در بهشته
درو کنه هر کسی
هر چیزی رو که کِشته

یه روز پشیمون می‌شین
که دیگه خیلی دیره
گریه‌های مادرم
یقه تونو می‌گیره

بالا رفتیم ماسته
پایین اومدیم دوغه
مرگ و معاد و عقبی
کی میگه که دروغه؟

منبع:

کتاب دفتر سرخ. اثر مرحوم ابوالفضل سپهر

۲۲ اردیبه۱۳۹۵

صیاد دلها

(به مناسبت سالگرد امیر سپهبد، شهید صیاد شیرازی)

داستانک:

صبح روز بعد از خاکسپاری، خانواده‌اش نماز صبح را خواندند و رفتند بهشت زهرا(س)، اما پیش از آنها کس دیگری آمده بود، مقام معظم رهبری، که فرمودند: «دلم برای صیادم تنگ شده».

شهید صیاد در اخلاص به بالاترین مراتب رسیده بود.

موقعی که بنی صدر در اوایل جنگ، درجه سرهنگی شهید صیاد را از روی دوشش کند، ایشان به عنوان یک بسیجی به بچه های سپاه و بسیج مشورت می داد. همچنین ایشان مهمترین شخصی بود که ارتباط سپاه و ارتش را مستحکم کرد.

مزار شهیدی که دیگر گمنام نیست

(به بهانه ۱۲ اسفند، سالروز شهادت قائم مقام لشگر ۵ نصر، شهید ابوالفضل رفیعی)

تابستان امسال بود که هویت بدن نازنین شهید ابوالفضل رفیعی که در دانشگاه فردوسی آرام گرفته‌اند با آزمایش DNA مشخص شد. افتخار بزرگی برای جامعه‌ی دانشگاهی خصوصا دانشگاه فردوسی است که قائم مقام لشگر ۵ نصر، یکی از شهدای این دانشگاه باشد.

۱۲ اسفندماه، سالگرد شهادت این روحانی مجاهد و سردار سرافراز بود. یکی از ویژگی‌های این شهید این بود که ایشان را ابوفاضل صدا می‌کردند؛ از بس فضیلت داشت، از بس همه چیزش کامل بود؛ اخلاقش اخلاق فوق العاده‌ای بود. هرچه فضیلت به ذهن یک انسان می‌آمد در شهید بزرگوار جمع شده بود. مثل چنین روزی هم بود که بی‌سیم‌چی ایشان می‌گوید در محاصره قرار گرفتیم. من پیش ایشان آمدم و گفتم شما فرمانده هستید؛ یک فکری بکنید، باید چکار انجام دهیم؟ داریم به اسارت درمی‌آییم.

ایشان یک جمله گفتند: «همان اسلامی که در آن شهادت هست، در آن اسارت هم هست. اگر اسیر شدیم مانعی ندارد، رمز عملیات یا فاطمه الزهراء (س) است. به حضرت زهرا متوسل می‌شویم؛ چه اسارت چه شهادت…

در همین لحظات بود که ترکشی به ایشان اصابت کرد. ایشان به زمین خوردند و به شهادت رسیدند.

شهید ایراهیم هادی را با کتاب سلام بر ابراهیم بهتر بشناسیم

(با یاد ۲۲ بهمن، سالروز شهادت شهید ابراهیم هادی)

شهید ابراهیم هادی که قهرمان فوتبال، والیبال و کشتی است و با دو دستش پینگ پنگ بازی می کرد.

یک روز به ایشان گفتند بخاطر بدن ورزیده و لباس های ورزشی و ساک ورزشی ات مشخص است که ورزشکار هستی و به همین خاطر دخترها زیاد نگاهت می کردند.

ایشان از فردای آن روز، با لباس گشاد و موی تراشیده می آمد و لباس هایش را داخل پلاستیک با خود حمل می کرد.

 

مقام معظم رهبری فرمودند اخیرا کتابی در رابطه با شهید ابراهیم هادی خوانده ام و آن را تمام کرده ام اما کنار نگذاشته ام.

– حجت الاسلام پناهیان در رابطه با کتاب خاطرات این شهید گفته اند کتاب شهید ابراهیم هادی را بخوانید و بعد از آن زندگیتان را به دو بخش تقسیم کنید، یک بخش قبل از خواندن این کتاب و دیگری بعد از خواندن این کتاب و قسمت اول را دور بیندازید.

 

در مسابقه فینال کشتی، حریف به او می گوید «می دانم تو من را شکست می دهی، لطفا طوری من را شکست بده که آبرویم نرود. زیرا مادرم دارد نگاه می کند».شهید هم در جواب حرف او را تأیید می کند.

و سپس کاری می کند که خودش در مسابقه شکست بخورد! سال بعد هم در فینال به خاطر اینکه رقیبش به پول قهرمانی نیاز داشته شکست می خورد.

بخاطر نماز اول وقت، مسابقات را ترک می کند. در جنگ، وسط عملیات می ایستد و اذان می گوید که به واسطه اذان او ۱۷ نفر عراقی تسلیم می شوند.

ایشان تلاش بسیاری برای برگرداندن بدن گمنام دوست شهیدش کرد. بعد از برگرداندن ایشان، پدر آن شهید به ایشان گفت: «پسرم در خواب از شما گله کرد. گفت شهدای گمنام مهمان حضرت زهرا(س) هستند و از وقتی من را پیدا کردی دیگر حضرت زهرا(س) به دیدار من نیامده اند».

شهید ابراهیم هادی هم آرزوی شهادت همراه با گمنامی می کنند. که تا به امروز بدن نازنین شهید ابراهیم هادی هنوز از کانال کمیل برنگشته است.

خواهر شهید ابراهیم هادی نقل می کنند که وقتی پسر عموی مادرم شهید شد، ابراهیم نیز در تشییع جنازه شرکت کرد. بعد از تشییع ابراهیم گفت: «خوش به حالت، چه جای خوبی نصیبت شده است، قطعه شهدا و کنار خیابان اصلی؛ هر کس از اینجا رد بشود، یک فاتحه برایت می خواند». بعد از این جمله هم چند قبر آن طرف تر را نشان داد و گفت «دعا کن من هم بیایم همینجا پیش تو».

حدود سی سال بعد که قرار شد به یادبود او سنگ مزاری به نامش بر روی یکی از قبور مخصوص شهدای گمنام قرار دهند به مزار شهدا رفتیم. دیدیم همان محلی است که ابراهیم آن روز به ما نشان داده بود!

نویسنده کتاب سلام بر ابراهیم، اسمی برای کتاب به ذهنش نرسیده بود، قرآن را که باز کرد آیات ۱۰۹ تا ۱۱۱ سوره صافات آمد :

«سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِیمَ کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ». سلام خدا بر ابراهیم. این شد که اسم کتاب را گذاشتند سلام بر ابراهیم.

در برنامه ای با نام از لاک جیغ تا خدا که از تلویزیون پخش می شود، چند نفر از خانم هایی که حجاب مناسبی نداشتند و محجبه شدند، عامل تغییر خود را همین کتاب «سلام بر ابراهیم» معرفی می کنند.

**منبرک**