تا اربعین
پول زیارت کربلا برمی گردد…
توضیحاتی پیرامون رساله حقوق امام سجاد علیه السلام
(به بهانه ولادت امام کاظم علیه السلام)
علی بن طاهر صوری از یکی از اهالی ری نقل می کند که می گفت:
یکی از نویسندگان «یحیی بن خالد» به حکومت ری منصوب شد. من مقداری از مالیات بدهکار بودم و می ترسیدم که اگر آن را از من مطالبه کند تهیدست شوم.
عده ای گفتند: او طرفدار مذهب اهل بیت است ولی من همچنان از رفتن پیش او بیمناک بودم. سرانجام تصمیم گرفتم به مکه روم و مولایم موسی بن جعفر علیه السلام را در جریان بگذارم.
پس از اینکه خدمت امام علیه السلام رسیدم، آن حضرت نامه ای بدین مضمون به والی ری نوشت:
«إعلَمْ أَنّ لِلّهِ تَحتَ عَرشِهِ ظلاًّ لاَ یسکنُهُ إلاّ مَن أسْدَی إلی أخیهِ مَعْروفاً أو نَفَّسَ عَنهُ کربَهً أو أدخَلَ عَلی قَلبِهِ سُروراً، و هذا أخوک والسلامُ»
به نام خداوند بخشنده مهربان . بدان! برای خداوند در زیر عرشش سایه ای است که از آن بهره ای نمی گیرد مگر کسی که به برادرش نیکی کند، یا او را از غم و اندوهی رهایی بخشد و یا او را خوشحال سازد؛ حامل نامه برادر توست. و السلام.
پس از بازگشت به نزد والی رفتم و گفتم: فرستاده امام «صابر» (امام کاظم) هستم.
والی، با پای برهنه تا در خانه آمد و مرا در بغل گرفت و بوسید و از حال امام علیه السلام پرسید و پس از مشاهده دستخط امام (علیه السلام) نیمی از اموال خود را به من داد. آنگاه دفتر مالیات را خواست و روی اسم من قلم کشید و نسبت به بدهی هایم قبض رسید داد… .
[منتهی الآمال، جلد ۲، صفحه ۲۴۵؛ و بحارالانوار، جلد ۴۸، صفحه ۱۷۴]
جهت مطالعه ۱۵ داستان کوتاه از امام کاظم علیه السلام به لینک زیر مراجعه نمایید.
http://manbarak.blogfa.com/post/325
اولین انتشار: ۷ تیر ۱۳۹۰
ضرب المثلی هست که می گوید انسان به امید زنده است. این ضرب المثل درستی است.
تصور کنید کسی که کلا ناامید است، دو دقیقه کنارش بنیشینی حالتان از زندگی بد می شود.
در رابطه با همسرش صحبت می کند، شما فکر می کنید همسرش هیولاست. می گویی یعنی بدترین زن دنیا، زن توست؟ می گوید دیگر بدتر از زن من کسی نیست.
خوب بچه ها چطور؟ یکی از یکی بدتر.
کارت چطور؟ افتضاح، کی بتوانم از این کار نجات پیدا کنم.
ماشینت؟ همیشه خراب.
خانه؟ آغل موش.
وضع سیاسی؟ افتضاح
کشور؟ بدترین کشور دنیا
طوری صحبت می کند شما هم ناامید می شوید.
اما بعضی ها روحیه امیدواری دارند. چرا پزشکان می گویند بخش عمده ای از بیماری ها به خاطر مسائل روحی و روانی است.
روحی و روانی یعنی ما داریم مدام ناامیدی را تزریق می کنیم.
ما باید به #آینده #امیدوار باشیم.
به نسلمان و زندگیمان امیدوار باشیم.
خدا نکند کسی در زندگی مانند مگس باشد، از بین این همه جای سالم، مگس یک راست روی زخم می نشیند.
آدم مثل زنبور است. می گردد و یک گل عالی پیدا می کند روی همان می نشیند.
کسانی که امیدوارند خوب زندگی می کنند چه دوران گرانی چه ارزانی. چون اعتقاد دارند خدایی که خدای ارزانی است خدای گرانی هم هست.
کسانی هم که نا امیدند چه این طرف دنیا باشند چه آن طرف دنیا، چه سالم باشند چه بیمار، چه همسرشان خوش اخلاق باشد یا بداخلاق، کافیست در خیابان یک ماشین جلویشان بپیچد… شروع به ناله می کنند: این چه وضع رانندگی است؟ چرا چراغ قرمز شد؟
چرا بعضی از ما با همه چیز دعوا داریم؟ کمی آرام باشیم؛ امیدوار باشیم. کمی از زندگی لذت ببریم.
اگر پدر یا مادر ناامید باشند این ناامیدی به بچه هایشان سرایت می کند. می بینید بچه ها همیشه ناامیدند.
می گویی عزیزم درس بخوان. می گوید درس بخوانم که چه بشود؟
تا شغل خوب پیدا کنی.
حالا شغل پیدا کنم که چه بشود؟
خوب ازدواج کنی.
که چه بشود؟
که فرزند دار شوی.
که چه بشود؟
ایران-اسپانیا؛ ایران-آرژانتین؛ ایران-آمریکا / دل های ما به دنبال چیست؟
(به بهانه نزدیکی به عید فطر)
سوال :
چرا در زمان قدیم رویت ماه اول رمضان و آخر آن ساده بود و این حرفها که امروزه درست شده است را نداشت؟
پاسخ این پرسش را در کلامی از حضرت علی علیه السلام میابیم
حضرت علی علیه السلام فرمود:
زمانی بر مردم خواهد آمد که چند گناه بزرگ و عمل زشت در بین آنها پدید می آید.
۱- کارهای زشت آشکار می گردد و معمولی می شود.
۲- پرده های عفت و شرم پاره می گردد.
۳- زنا کاری و تجاوزهای ناموسی علنی می شود.
۴- مالهای یتیمان را حلال می شمارند و می خورند.
۵- رباخواری شیوع پیدا می کند.
۶- در کیل و وزنها ، کم و کاست می کنند.
۷- شراب را به اسم نبیذ حلال شمرده و می خورند.
۸- رشوه را به عنوان هدیه و شیرینی می گیرند.
۹- به نام امانت داری خیانت می نمایند.
۱۰-مردها خود را به شکل زنان و زنان خویش را به صورت مردها درمی آورند.
۱۱- به احکام و دستورات نماز بی اعتنائی می کنند.
۱۲- حج خانه خدا را برای غیر خدا (برای ریا و یا تجارت) بجا می آورند.
سپس ادامه داد: کیفراین زشتی ها این است که خداوند آنها را از فیوضات خود محروم می کند، تا جائی که ماه (شوال) برای آنها مخفی می شود به طوری که گاهی دو شبه دیده می شود (که معلوم می شود روز عید فطر را به عنوان ماه رمضان روزه گرفته اند با اینکه روزه آن حرام بوده است) و زمانی شب اول رمضان مخفی می شود، که دو روز آن را روزه نگرفته و به عنوان آخر ماه شعبان می خورند و روزعید فطر را به خیال آخر ماه رمضان روزه می گیرند .
در این وقت باید ترسید از اینکه خداوند به طور ناگهانی آنها را کیفر کند (مانند زلزله و طوفان و سیل ).
چرا که به دنبال آن کارها، بلاها مردم را فرا می گیرد، تا جائی که کسانی صبح سالم هستند ولی شب در دل خاک و قبر آرمیده اند و گاهی شب سالمند و بامدادان جزء مردگان هستند.
وقتی چنین روزگاری پیش آمد، لازم است انسان همیشه وصیت کرده باشد که مبادا بلائی بر او فرود آمده و بدون وصیت بمیرد و واجب است نماز را در اول وقت آن بخواند چون ممکن است تا آخر وقت زنده نباشد.هر یک از شما آن زمان را درک کرد بدون وضو نخوابد و اگر برایش امکان دارد همیشه با وضو باشد چه ترس آن است که مرگ ناگهانی برسد، لذا خوب است با وضو باشد که روح با طهارت خدا را ملاقات نماید. من شما را ترساندم اگر بترسید و آگاه نمودم،اگر آگاه گردید و شما را پند دادم چنانچه پند گیرید پس در پنهانی و آشکار، از خدا بترسید و نباید کسی از شما بمیرد، مگر اینکه مسلمان باشد،زیرا هر کس به جزاسلام آئینی داشته باشد ازاو پذیرفته نیست و در آخرت زیان کاراست.
منبع :بحارالانوار؛ جلد ۹۶؛ صفحه ۳۰۳؛ باب ۳۷؛
ما یثبت به الهلال و أن شهر رمضان ینقص أم لا و حکم صوم یوم الشک
۱۳۹۰/۰۵/۱۳۹۰ تاریخ اولین ثبت
(به مناسبت میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام)
داستانک:
مردی از اهل شام وارد مدینه شد. به خاطر تبلیغات سوء معاویه و دیگر دشمنان اهل بیت، آن مرد کینه ای عمیق از امام علی علیه السلام و فرزندانش در دل داشت. یک روز که امام حسن علیه السلام را سوار بر مرکب دید، زبان به ناسزا گشود و با صدای بلند به لعن و نفرین آن حضرت پرداخت؛ اما امام در برابر این یاوه گویی ها سکوت کرد.
وقتی مرد شامی به سخنان زشت و ناپسندش پایان داد، امام حسن علیه السلام نزد او رفت و لبخند زنان سلام کرد و مهربانانه فرمود: «جناب آقا! به گمانم (در این شهر) غریبی، اگر گرسنه باشی سیرت می کنیم و اگر بی لباس باشی لباست می دهیم و اگر فراری باشی پناهت می دهیم و اگر حاجتی داشته باشی آن را برآورده می کنیم.
حالا خوب است اسباب و وسائلت را برداری و نزد ما بیایی و تا هنگام رفتنت (از مدینه) مهمان ما باشی که این برای تو بهتر است».
مرد شامی از شنیدن این سخنان محبت آمیز و جوانمردانه دگرگون شد و از برخورد نادرستش پشیمان گشت و در حالی که از ندامت می گریست گفت :گواهی می دهم که تو جانشین خدا در زمینی.
خدا بهتر می دانست که رسالت خویش را به عهده چه کسی قرار دهد. تو و پدرت علی منفور ترین مردم نزد من بودید و اکنون محبوب ترین مردم نزد من هستید.
این یعنی حلم، صبر و استقامت. یک زمان ظالم، ظالم به دین است که قابل بخشش نیست. اما گاهی ظلم ظالم به خودمان است. ما باید او را ببخشیم.
گاهی اوقات می بینید برعکس اتفاق می افتد. اگر کسی به دین و خدا و کشور و … هر چه بگوید انگار اتفاقی نیفتاده. اما کافیست کسی با سرعت پنج کیلومتر به پشت ماشین ما بخورد، دیگر او را نمی بخشیم.
باید برعکس باشد. مومن در برابر کسی که به او ظلم کرده حلم دارد. مثلا در دیدارهای فامیلی کسی به ما چیزی می گوید، ما باید با حلم و بخشش و گذشت برخورد کنیم.
حلم و بخشش را از امام حسن علیه السلام یاد بگیریم.
یکی از مسائل شرعی که در ماه مبارک رمضان خیلی پرسیده می شود در مورد مبطلات روزه است.
مثلا می پرسند من مریض بودم، غیر عمدی بالا آوردم. یا دود غلیظ اتوبوس داخل گلویم رفت یا در نانوایی آرد غلیظ وارد گلویم شد. و …
آیا اینها مبطل روزه است؟
جواب یک کلمه:
تمام مبطلات روزه اگر سهوی باشد روزه باطل نمی شود. مثلا آدم حواسش نباشد چیزی بخورد یا بیاشامد. یا غیر عمد بالا بیاورد یا گرد و غبار غلیظ وارد حلقش شود.
هر کدام از اینها اگر عمدی باشد روزه باطل است اگر غیر عمدی باشد روزه باطل نیست.
نمازهای هر شب ماه مبارک رمضان
جهت دریافت نمازهای هر شب ماه مبارک رمضان به صورت جداگانه اینجا را کلیک نمایید
(نمازها را از دست ندهیم برای جمع آوری نمازها بسیار زحمت کشیده شده است)
در این شبهای نوران ما را از دعای خیر خود، محروم نفرمایید
یک زمانی در مقابل موسی ها فرعون ها بودند، در مقابل ابراهیم ها نمرودها بودند
در مقابل پیامبران ابوجهل ها بودند
در مقابل علی ها معاویه ها بودند
در مقابل حسین ها یزید ها بودند
در مقابل موسی بن جعفرها، هارون ها بودند
در مقابل امام رضاها مامون ها بودند
یک دورانی در مقابل جمهوری اسلامی …
و در هر دورانی مومنین دشمنانی در مقابل خودشان دارند.
به نظر شما ما باید چکار کنیم تا این دشمنی ها تمام شود؟
یا سوال بهتر
آیا این دشمنی با ما تمام می شود یا نه؟
خداوند در قرآن به این سوال جواب می دهد:
«وَلَن تَرضىٰ عَنکَ الیَهودُ وَلَا النَّصارىٰ حَتّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم» (آیه ۱۲۰ سوره بقره)
ای پیامبر، («لن» نفی ابد است)
مطمئن باش هرگز یهودی ها و مسیحی ها از تو راضی نخوهند شد مگر اینکه دست از دینت برداری.
آنها با دین تو مشکل دارند. با آئین و گفتمان تو مشکل دارند.
وگرنه آنها با هسته ای تو مشکل ندارند.
در برنامه هسته ای ما نشان دادیم…
ما همه چیز هسته ایمان را با هم دادیم. دشمن از ما راضی شد؟؟
شما می ببینید همین الان در مجلس، کنوانسیون ها و لایحه هایی بسیار بدتر از برجام دارد تصویب می شود.
برجام که برجام بود در ۲۰ دقیقه تصویب شد. Fatf و کنوانسیون حقوق کودک و دفاع از حقوق زن و … رکورد برجام را هم جابه جا می کنند. شاید همه اینها در ۱۵ دقیقه تصویب شوند.
ولی فکر می کنید دشمن از ما راضی می شود؟
اصلا بگوییم ما مستعمره شما، قبول می کنید؟
فکر می کنید آنها از ما راضی می شوند؟
اگر می خواستند راضی شوند در این چند سال می شدند.
دشمن را درست بشناسیم و گام های درست برداریم.
۱۴۰۰ سال پیش مالک اشتر در چند قدمی معاویه رسیده بود تا معاویه را از بین ببرد اما منافقین مانع شدند. مالک اشتر مجبور شد برگردد. قرار شد حکمیت اتفاق بیفتد. کاندیدایی که حضرت علی علیه السلام معرفی کرده بود توسط منافقین رای نیاورد.
ابوموسی اشعری برای مذاکره رفت و شکست مفتضحانه ای خورد اما منافقین دست از توطئه برنداشتند. گفتند چرا حضرت علی علیه السلام اجازه داد؟ ما نفهمیدیم، خوب علی که می توانست کاری انجام دهد.
و تاریخ همچنان تکرار شد…
امروز مقام معظم رهبری مد ظله العالی صحبت بسیار بسیار مهمی در رابطه با اقدام دیشب آمریکا داشتند که این اقدام کاملا از قبل، پیش بینی شده بود. مشخص بود که آمریکا از برجام خارج خواهد شد.
حالا کجایند کسانی که می گفتند امضای جان کری، تضمین است؟ در قبر بدنشان الان در چه حالی است؟ مگر امضای جان کری تضمین نبود؟
تیتر روزنامه ها را هنوز فراموش نکرده ایم. گفتند جلیلی می گوید تحریم ها برداشته نمی شود فلانی می گوید برداشته می شود. امروز چطور شده؟ برداشته شد یا نشد. چرخ سانتریفیوژها چرخید یا چرخ زندگی مردم؟ کدام یکی چرخید؟
هنوز هم دست بردار نیستند. هر چه بد و بیراه بود به دلواپسان گفتند هرچه فحش بود دادند. اشکال ندارد ما اینها را تحمل می کنیم اما شما دیگر دست ازین کارها بردارید. همان طور که آمریکا قابل اعتماد نیست اروپا هم قابل اعتماد نیست. باز نگویید ما برجام را ادامه می دهیم بدون آمریکا.
مقام معظم رهبری مد ظله العالی امروز به تمام این موارد اشاره کردند. صحبت بسیار بسیار مهم بود. صحبت امروز را چندین بار گوش بدهید و بخوانید. حضرت آقا صراحتا گفتند من با جوان ها صحبت می کنم. اینها به ما و شما بود. ان شاالله مسئولین هم دقت کنند.
(به مناسبت میلاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه و روز معلم)
میلاد منجی عالم بشریت حضرت حجت بن الحسن (عجل الله تعالی فرجه) و روز معلم را خدمت همه شما بزرگواران تبریک عرض می کنم.
یکی از وظایف منتظران که قطعاً امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) از ما این انتظار را دارند، جهاد علمی است. این که بتوانیم در بحث علمی جهاد کنیم. کاری انجام بدهیم که کشور اسلامی، کشور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) در بحث علمی پیشرفت داشته باشد.
این فقط وظیفهی حوزه و دانشگاه نیست؛ هر کدام از ما به نوبهی خود می توانیم جهاد علمی انجام دهیم؛ همان روزنامه ای که می خوانیم، همان کانال های مختلف فضای مجازی که می رویم، تمام اینها می تواند جهاد علمی باشد، یعنی ما یک علمی را یاد بگیریم که به درد دین ما بخورد، به درد کشور ما بخورد.
خدا شهید مطهری را رحمت کند.
وقتی ایشان به عنوان استاد در دانشگاه سر کلاس می رفتند مقید بودند با وضو باشند، از ایشان سوال کردند چرا این قدر به این کار مقید هستید؟ گفتند: دانشگاه برای من حکم مسجد را دارد.
امروز فضای مجازی، مطالعه روزنامه و هر کاری که ما بخواهیم به عنوان جهاد علمی انجام دهیم، حکم مسجد را دارد.
ما باید با وضو سراغ فضای مجازی و اینترنت برویم، با وضو باید روزنامه بخوانیم. چون بنای ما بر جهاد است.
آن وقت در این جهادی که انجام می دهیم اگر روحیه انسان این باشد که آمده است کار جهادگونه انجام دهد، به خیلی از قسمت های انحرافی کشیده نمی شود.
دیروز یکی از سایت ها مصاحبه ای را از یکی از اعضای شورای مرکزی اصلاح طلبان منتشر کرد که هر انسان عاقلی را به تعجب وامی دارد. مقاله ای با عنوان پرستوها که در آن بحث جاسوس جنسی را مطرح کرده اند. اما در آنجا جمله ای را به کار می برد که قطعا سکوت در برابر آن جایز نیست
ایشان می گوید همسران شهدا بهترین گزینه ها هستند برای اینکه جاسوس جنسی شوند.
توهین به مقدسات روز به روز بیشتر می شود. ما امیدواریم این افراد خودشان متوجه نیستند چه می گویند، عمدا این حرف ها را نمی زنند وگرنه تکلیف ما چیز دیگری است.
یک بار به حضرت زهرا سلام الله علیها توهین می کنند، یک بار به امام رضا علیه السلام، یک بار به شهدای مدافع حرم، حالا می گویید همسران شهدای مدافع حرم جاسوس جنسی اند؟
خجالت نمی کشید؟ کلمه وجود ندارد برای به کاربردن این حماقت اینها، چه کلمه ای به کار ببریم.
البته چراغ سبزهایی که به اینها نشان داده می شود اینها را پررو کرده. آن روزی که گفتند ما می توانیم امام زمان عجل الله تعالی فرجه را نقد کنیم آن روز باید ما جلو این جریان را می گرفتیم. وقتی قلاده های این آقایان را رها می کنیم اینطوری می شوند که به همسران شهدا، به امام رضا علیه السلام و همه مقدسات توهین می کنند.
امروز ما به نواب صفوی نیاز داریم. امروز دیگر سکوت جایز نیست. اینها هر چه می خواهند بگویند، آن طرف ما هم بخندیم و سکوت کنیم. پس غیرت دینی کجاست؟
غیرت دینی مثل غیرت دینی حضرت امام رحمت الله علیه کجا رفته؟ از آن طرف آنها هرچه از دهانشان در می آید به کار ببرند، ازین طرف هم بچه های حزب اللهی سکوت کنند.
یابن الحسن آقاجان این ایام نزدیک ولادت شما هست. اینها ما را بی صاحب تصور کرده اند که اینطور به مقدسات ما اهانت می کنند. آقاجان خودتان ما را در برابر این افراد یاری کنید، اگر قابل هدایت اند خودتان هدایتشان کنید، اگر قابل هدایت نیستند نابود و ریشه کن بفرمایید.
داستانک:
در جنگل، دم یک روباه به شاخه درخت گیر کرد و کنده شد. بعد از اینکه درد روباه آرام شد روباهی دیگر او را دید و شروع کرد به خندیدن. گفت دمت کو؟
روباه گفت تو بی دمی را تجربه نکرده ای که بفهمی چه لذتی دارد. اینقدر آرامش دارم، راحت این طرف و آن طرف می پرم و …. آنقدر از فواید بی دمی گفت تا روباه دمش را کند. روباه بعد درد کشیدن دید چه کار بی فایده ای کرده، به روباه گفت: این کار جز درد که فایده ای نداشت.
گفت: من اگر می گفتم فقط درد دارد که تو مسخره ام می کردی…
این جریان در جنگل آنقدر ادامه پیدا کرد که همه جنگل روباه بی دم شدند. دیگر هر کس دم داشت مسخره می شد.
وضع امروز ما به همین صورت شده، بی حجاب ها، با حجاب ها را مسخره می کنند، می گویند نمی دانید بی حجابی چه لذتی دارد. چه لذتی دارد که شما به آن نرسیده اید؟
می گویند شما مانند ما بشوید بعد تجربه می کنید. وقتی که مانند آنها شدند مسخره شان می کنند.
یا دیندار و هیئتی و مسجدی هم همینطورند. بی دین ها برای اینکه بی دینی خودشان را تحت شعاع قرار دهند دینداران را مسخره می کنند. می گویند شما مثل ما بشوید تا ببینید چه لذتی دارد. خوب اگر شما لذت می برید چرا اینقدر خودکشی، استفاده از قرص های آرام بخش و مشکلات شما بیشتر است؟؟ می گویند نه شما نمی دانید….
امروز اینطور شده. عوض اینکه غیر مذهبی ها در اقلیت قرار بگیرند، روی کار آمده اند و مذهبی ها را مسخره می کنند.
این سخن از حضرت علی علیه السلام را فراموش نکنیم:
اگر در دستت طلا بود، و همه عالم بگویند گردو است، ذره ای در تو تاثیر نگذارد و اگر در دستت گردو بود و تمام عالم گفتند طلاست، ذره ای بر خوشحالی ات افزوده نشود.
اگر ما دینی که داریم، از روی تحقیق بدست آورده ایم و می دانیم درست است، حتی اگر همه دنیا بگویند اشتباه است در ما تاثیری ندارد.
اما اگر دینمان از روی تحقیق نیست، مشکل اینجاست. پس باید تحقیق کنیم تا بهترین راه را پیدا کنیم.
(به مناسبت میلاد امام سجاد علیه السلام)
داستانک:
مرحوم محمد تقی مجلسی می گوید:
من در اوایل بلوغ طالب رضای خدا بودم و در طلب رضای او کوشا بودم. مرا از ذکر جنابش، قراری نبود؛ تا آن که دیدم میان خواب و بیداری که صاحب الزمان صلوات الله علیه در مسجد قدیم اصفهان نزدیک به مکانی که الآن محل درس من است، ایستاده اند. سلام کردم و خواستم پای آن آن جناب را ببوسم که نگذاشت و مرا گرفت. دست مبارکش را بوسیدم و از آن جناب مسایلی را که بر من مشکل شده بود، پرسیدم و… .
آن گاه گفتم: «ای مولای من! برای من ممکن نیست که هر وقت به خدمت شما برسم، پس به من کتابی عطا کن که همیشه به آن عمل کنم». فرمود: «من برای تو، کتابی را به مولا محمّد تاج عطا کردم». و من در خواب، او را می شناختم؛ پس فرمود: «برو و آن کتاب را از او بگیر».
حرکت کردم و از در مسجد خارج شدم و به طرف یکی از محلات اصفهان رفتم. محمد تاج به محض دیدن من گفت: «ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) تو را فرستاده است؟» گفتم: «آری».
از بغل خود کتابی بیرون آورد؛ تا گشودم، فهمیدم که این کتاب، از کتب ادعیه است. با گرفتن کتاب، آن را بر دیدگان قرار دادم و به سوی حضرت بقیه الله الاعظم حرکت کردم. در همین حال، از خواب برخاستم و دیدم از کتاب خبری نیست.
تا طلوع صبح به تضرع و گریه پرداختم. پس از نماز صبح و تعقیبات، به ذهنم رسید که منظور حضرت از مولا محمد تاج همان شیخ بهایی است و به سبب جایگاه او در بین علما، حضرت «مولا محمد تاج» فرموده است؛ لذا به سوی مدرسه شیخ حرکت کردم. وقتی آنجا رسیدم، دیدم شیخ مشغول مقابله صحیفه سجادیه است.
بعد از بیان خوابم، ایشان چنین تأویل کردند: «مژده که خواب، حاکی از افاضه علوم الهی به شما می باشد. با توجه به هدفی که در پی آن هستی، به آن خواهی رسید».
من قانع نشدم و به طرف همان محله که در خواب دیده بودم، حرکت کردم. بین راه یکی از صالحان و نیکان را به نام حسن و ملقب به «تاجا» دیدم. به او سلام کردم. وی بدون اینکه سخنی بگویم، گفت: «فلانی! نزد من، کتاب های وقفی زیادی وجود دارد که طلاب از من می گیرند و به شرایط وقف عمل نمی کنند؛ ولی با شناختی که از شما دارم، می دانم به آن عمل خواهی کرد. با هم برویم؛ کتاب ها را ببین و هرچه نیاز داری، بردار». وقتی رفتیم، اولین کتابی که به من داد، همان کتابی بود که در خواب دیده بودم؛ «صحیفه سجادیه».
با دیدن کتاب، شروع به گریه و ناله کردم و گفتم: « همین کتاب، مرا بس است»
[الذریعه، ج ۱۳، ص ۳۴۵ به بعد؛ به نقل از ریاض السالکین، ج ۱، ص ۶۷ با مقداری تلخیص. نجف اشرف و تهران، ۱۳۵۵۱۳۸۸ه ق.]ایشان می گوید با تعلیم صحیفه سجادیه به مردم اصفهان، کار به جایی رسید که اکثر مردم اصفهان مستجاب الدعوه شده بودند.