خانه / مناسبتی (صفحه 8)

مناسبتی

در این بخش منبرک هایی را که در رابطه با مناسبت های سال می باشد، می توانید ببینید.

دو خصلتی که بالاتر از آن چیزی نیست

(به بهانه ۸ ربیع الثانی؛ سالروز ولادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام)

26عن أبی محمد الحسن بن علی علیهماالسلام:

 خَصْلَتَانِ لَیْسَ فَوْقَهُمَا شَیْ‏ءٌ الْإِیمَانُ بِاللَّهِ وَ نَفْعُ الْإِخْوَان

امام حسن عسکری علیه السّلام می فرمایند:

دو خصلت است بالا دست ندارد: ایمان به خدا، و نفع رساندن به برادران.    [تحف العقول عن آل الرسول ص، ص: ۴۸۹]

و شاید بتوان گفت ،تمام دین در این دو جمله جمع شده است: خدامحوری و انسان دوستی  

داستانک:

محمدباقر قالیباف، شهردار تهران در وبلاگ خود نوشته است:

[روزی] رفته بودم خدمت [آیت‌الله‌العظمی فاضل لنکرانی] . آن موقع در ناجا بودم. [ایشان] گفتند:

 “من ۵۰ سال است دارم اسلام می‌خوانم. بگذار خلاصه‌اش را برایت بگویم. واجباتت را انجام بده. به‌جای مستحبات تا می‌توانی به کار مردم برس. کار مردم را راه بیانداز.” بعد هم گفتند “اگر قیامت کسی ازت سوال کرد، بگو فاضل گفته بود.” [منبع]

تسلیمی شگفت!

(به مناسبت میلاد حضرت عیسی علیه السلام)

روزى حضرت عیسى در مناجاتش با خداوند عرضه داشت: پروردگارا دوستى از دوستارانت به من بنما، خطاب رسید به فلان محل برو که ما را در آنجا دوستى است،

مسیح به آن محل موعود رفت. زنى را دید که نه چشم دارد و نه دست و نه پاى، روى زمین افتاده و زبانش مترنم به این ذکر است:

«الحمدالله على نعمائه والشکر على آلائه»

خدا را بر نعمتهاى ظاهری اش سپاس و بر نعمتهاى باطنی اش شکر.

آن حضرت از حالت آن زن شگفت زده شد، پیش رفته و به او سلام کرد، زن گفت: علیک السلام یا روح الله! فرمود اى زن تو که هرگز مرا ندیده اى از کجا شناختى من عیسى هستم،

زن گفت: آن دوستى که تو را به سوى من دلالت کرد برایم معلوم نمود که تو روح الله هستى، فرمود: اى زن تو از چشم و دست و پا محرومى، اندامت تباه شده!

زن گفت: خدا را ثنا می‌گویم که دلى ذاکر و زبانى شاکر و تنى صابر دارم، خدا را به وحدانیت و یگانگى یاد می‌کنم که هرچه را می‌توان با آن معصیت کرد از من گرفته،

اگر چشم داشتم و به نامحرم نظر می‌کردم، اگر دست داشتم به حرام می آلودم و اگر پا داشتم دنبال لذات نامشروع می‌رفتم چه عاقبتى داشتم؟

این نعمتى که خدا به من داده به احدى از بندگانش نداده است.

[خزینه الجواهر، صفحه ۳۱۸]

 

وحدت حوزه و دانشگاه

هفته وحدت

۲۷ آذرماه یادآور شهادت مظلومانه شهید آیت الله دکتر مفتح است.

به مناسبت شهادت ایشان، این روز به نام روز وحدت حوزه و دانشگاه نام گذاری شد.

سوال:

وحدت حوزه و دانشگاه به چه معنی است؟

 

وحدت به معنای پیوند علم و دین است.

معمولا فضای دانشگاه، بیشتر در جهت ریل گذاری امور مادی است و در حوزه های علمیه، فضای ریل گذاری بیشتر به سمت امور معنوی است.

وحدت حوزه و دانشگاه در یک جمله یعنی اینکه این ریل گذاری ها یکی شوند. پیوند دهیم بین مادیات و معنویات زندگی. یعنی از طریق دین پیوند دهیم بین مادیات و معنویت. این یعنی پیوند بین حوزه و دانشگاه.

از زجرها و حسرت های مومنین

(به مناسبت ۲۰ آذر سالگرد شهید محراب، آیت الله دستغیب)

یکی از زجرهای انسان های مذهبی این هست که چرا در نماز حضور قلب ندارند؟ حضور قلب در نماز واقعا برای آنها مهم و دغدغه ای متعالی هست. واقعا تأسف برانگیز است، که ما چهل، پنجاه … هفتاد، هشتاد سال عمر کنیم و یک رکعت، حتی یک نماز با حضور قلب نخوانده باشیم. چه زجری از این بیشتر سراغ دارید؟

راههای ایجاد حضور قلب زیاد است اما:

 در این زمینه، حدود نیم قرن پیش، کتاب بسیار ارزشمندی تألیف شده است. صاحب کتاب آن را در زمانی تألیف نموده که خود در اوج مراحل سلوکی است. کتاب «صلاه الخاشعین»، به قلم شهید بزرگوار، حضرت آیت الله دستغیب. نام کتاب برگرفته از ایه ۲ سوره مبارکه مؤمنون است:

«قدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ﴿۱  الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ ﴿۲»

به راستى که مؤمنان رستگار شدند (۱)  همانان که در نمازشان فروتنند (۲)

شهید دستغیب در این کتاب مطالب ارزشمندی در زمینه تقویت حضور قلب در نماز برمی شمارند. شهید دستغیب انسان مظلوم و ناشناخته ای است. آثار و تألیفات این شهید، برای عموم مردم بسیار قابل استفاده است. ۲۰ آذرماه ، سالگرد شهادت این عالم بزرگوار به دست آن ملعونیین، مجاهدین خلق، است. در مسیر محراب عبادت، اقامه نماز جمعه، به شهادت رسید و سومین شهید محراب نام گرفت.

دعوایی که آیت الله مرعشی نجفی راه انداخت

(به بهانه ۷ صفر، سالروز ارتحال حضرت آیت الله مرعشی نجفی)

داستانک:

آیت الله مرعشی نجفی نقل می‌فرمود: روزی در حال عبور از قیصریه نجف، عده ای از اهل علم را دیدم که در محلی تجمع کرده اند. فکر کردم آنجا برنامه ای است. من هم رفتم جلو. دیدم کسی با چوب ایستاده و کتاب هایی را به حراج گذاشته است (علمای زیادی آنجا بودند؛ کسی که فوت می کرد بازماندگانش می آمدند آنجا و کتاب ها را می فروختند). یک مقدار که ایستادم دیدم بیشتر این ذخایر اسلامی و شیعی را شخصی به نام کاظم با پول زیادی می خرد. تقریباً اکثر آنها را می خرید. سؤال کردم این شخص کیست؟ گفتند: او نماینده ی کنسول انگلیس در بغداد است.

به فکر افتادم ما مسلمان و شیعه هستیم و اینها مسیحی و کافرند؛ منظورشان از خریداری و جمع آوری کتاب ها چیست؟ شاید اغراضی پشت این قضیه باشد و آن از دو حال خارج نیست:

یا قصد از بین بردن آنها را دارند و یا می خواهند منابع دست اول شیعی را که در اختیار برخی از علما بوده جمع آوری کنند تا ما به آنها دسترسی نداشته باشیم. (نظیر کتاب مدینه العلم شیخ صدوق که ایشان در حدیث نوشته و بسیار مفصل بوده. اگر این کتاب الان در دسترس ما بود شاید نیازی به دیگر کتب اربعه شیعه نبود ناسخ کتب اربعه شیعه می شد. ولی قریب ۴۰۰  ۵۰۰ سال است که دیگر رد پایی از آن در دست نیست.)

و بعد از آن شب‌ها، آیت الله مرعشی، بعد از درس و بحث در یک کارگاه برنج‌کوبی مشغول کار می‌شود و با کم کردن وعده‌های غذا و قبول روزه و نماز استیجاری، پول جمع کرده و به خرید و جمع‌آوری کتاب‌ها اقدام می‌کنند. ایشان حتی یک روز بر سر خرید یک نسخه ی خطی با کاظم دلال درگیر می شوند و به خاطر همین ، ایشان را یک شب در نجف به زندان می اندازند که با وساطت مراجع آن زمان آزاد می شوند.

اینک کتابخانه ی آیت الله مرعشی نجفی در قم ، جزء بزرگترین کتابخانه های خطی جهان است. در ابتدای بسیاری از کتب خطی، دستخطی از آیت الله مرعشی نجفی به چشم می خورد که نوع خرید آن بیان شده است. به عنوان مثال:

– «این کتاب را از پول یکسال نماز قضا که برای مرحوم …. خواندم خریدم»

و یا « این کتاب را از پول یکسال روزه ی استیجاری برای مرحوم …. خریداری کردم»

و یا « این کتاب را از پول حمالی در مغازه …… خریدم »

مراجع بزرگ تقلید،  اینگونه کتب مهم خطی شیعه را نگهبانی و نگهداری کردند که امروزه به آسانی در دست ماست…   روحشان گرامی

به یاد شهید محراب/ آیت الله اشرفی اصفهانی

(به مناسبت ۲۳ مهر، سالگرد شهید محراب آیت الله اشرفی اصفهانی)

داستانک:

حجت الاسلام قرائتی تعریف می کنند: آیت الله شهید اشرفى شهید شده بود. من آمدم کرمانشاه، رفتم خانه‏ ایشان و به آقازاده‏ اش گفتم: خوب یک خاطره از ایشان بگویید.

می گفت: پدر من از آشپزخانه می خواست به اتاق برود. خوب پیرمرد بود حدود ۸۰، ۹۰ سال، عصا دستش بود. یک مرتبه  دید که گربه دارد می دود گوشت دهانش است! تا دید گوشت دهانش است، با عصا روى گربه زد.

بعد از این کار پدرم به اتاق رفت و گفت: چرا زدى؟ گربه غریزه‏ اش این است که هرجا گوشت دید ببرد. چون هم گرسنه اش است هم بچه دارد. تو هنر دارى باید گوشت خودت را حفظ کنى. تو وظیفه ‏ات این است که گوشت را حفظ کنى. گربه هم غریزه‏ اش این است که گوشت را دید ببرد. تو به وظیفه‏ ات عمل نکردى ولى او به غریزه‏ اش عمل کرده است. مقصر تو هستى!

گفت: حسین! من هم آمدم گفتم: بله آقا!

گفت: برو گربه را بیاور عذرخواهى کنم. گفتم: بابا ول کن.

سفت گرفت، گفتم: بابا ول کن. آخر گربه که‏ عذرخواهى نمی خواهد. گفت: من به ایشان بیخود چوب زدم. من وظیفه دارم، حیوان غریزه؛ وظیفه‏ ى من حفظ گوشت است. غریزه‏ ى او هم اینکه گوشت را ببرد. من به وظیفه عمل نکردم و مقصر من هستم. نه گربه!

گفتم: خوب حالا عوضش گوشت را برد. این گوشت براى اینکه … . گفت: نه! این چوبى که من زدم به او، این گناه کردم. هرچه گفتم دیدم ایشان سفت گرفته که آقا تو را به خدا برو او را بیاور. این گربه در سرداب رفته. برو او را بیاور. گفتم: آقا گربه را مگر می شود گرفت؟ مرغ که نیست. گربه چنگ می اندازد صورتمان را زخمى می کند.

گفت: ببین یک کلاه روى سرت بکش، چشم‏هایت پیدا باشد. دستت را بکن در این کیسه‏ هاى که در حمام کیسه می کشند. صورتت را هم بپوشان، این را بگیر و بیاور.

گفتم: آقا ولم کن! دیدم پیرمرد التماس می کند. دلم براى پدرم سوخت. صورتم را پوشاندم و خلاصه دستکش دست کردم و رفتم در زیر زمین، یواش این گربه را گرفتم. حالا از او هم می ترسم. آن را به آیت الله اشرفى دادم.

آیت الله اشرفى بغلش گرفت و مرتب گفت: «خدایا! مرا ببخش! ظلم کردم. این حیوان که گناه نکرده بود. این باید گوشت را ببرد. من باید حفظ کنم. خدایا من را ببخش». براى ما صحنه‏ عجیبی پیش آمده بود و ما بهت زده شدیم. بعد از آن هر وقت آیت الله اشرفى می خواست غذا بخورد یک مقدار غذا در یک ظرف می کرد، پیرمرد ۸۰، ۹۰ ساله زیرزمین می برد و به گربه مى داد و برمی گشت غذا می خورد. مى‏گفت: باید این چوب را جبران کنم. آیت الله اشرفى که شهید شد، مى گفت: این گربه تا صبح زوزه می کشید. هرچه غذا به این گربه دادیم نخورد. پیکر پدر را اصفهان بردیم. گربه‏ اى هم که چند سال در خانه‏ ى ما بود، رفت که رفت. حیوان ها شعور دارند. در دنیا خبرهایى است. حالا چند تا آدم روى کره‏ ى زمین است که …

[برنامه درسهایى از قرآن ۱۴/ ۰۶/ ۸۷]

امام در پیامى که براى شهید آیت الله شهید اشرفى دادند فرمودند: ننگ ابدی بر آنان که یک چنین شخص صالحی را که آزارش به موری نرسیده بود از ملت ما گرفتند و خود را درپیشگاه خداوند متعال و در نزد ملت فداکار، منفورتر و جنایتکارتر از قبل معرفی کردند.

در مظلومیت این نظام و انقلاب همین بس، که این همه سال پس از انقلاب، یک عده همکار و همدست آن جانیان شده و جمهوری اسلامی را متهم می کنند که چرا آنها را اعدام کردند!

ویژگی بارز شهید حججی

(به مناسبت تشییع شهید حججی)

1396060113120575711731424

یکی از اتفاقاتی که در این روزها افتاد، غوغایی در کشور بود که برای مراسم تشییع شهید بزرگوار، شهید بی سر و بی دست، شهید محسن حججی برگزار شد. دیدید در تهران، اصفهان و مشهد و … چه غوغایی به پا شد.

برای انسان این سوال پیش می آید؛

این شهدا چه کردند که خدا آنها را اینطور عزیز می کند؟

یکی از ویژگی های منحصر به فرد شهید حججی اخلاص ایشان بود. همه کارهایش برای خدا بود.

یک روحانی بزرگوار تعریف می کند می گوید: من در اصفهان سخنران یک هیئتی هستم که آقای حججی خادم آنجا بود. از ملک آباد هفته ای یک بار برای خدمت به هیئت می آمد. رئیس هیئت تغییر کرد. وقتی شهید حججی آمد گفت: سخت ترین کار هیئت را به من بسپارید. من را جایی بگذارید که هیچ کس مرا نبیند. دوست دارم دیده نشوم.

خداوند گفت دوست دارم دیده شوی. دوست دارم همه عالم تو را ببینند.

اگر زندگی دنیایی انسان همه اش برای خدا باشد، خدا هم همه عالم را بنده او می کند.

خواب عجیب آیت الله مرعشی نجفی درباره شهریار

(به بهانه ۲۷ شهریور سالروز ارتحال شهریار )

حضرت آیت‏ الله مرعشی نجفی می فرمودند: شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم، آن شب در عالم خواب، دیدم در زاویه‏ ی مسجد کوفه نشسته‏ ام و امیر مومنان علی علیه‏ السلام با جمعی حضور دارند. حضرت فرمودند: شعرای اهل‏بیت ما را بیاورید. دیدم چند تن از شعرای عرب را آوردند. حضرت فرمودند: شعرای فارسی‏ زبان را بیاورید. آنگاه محتشم و چند تن از شعرای فارسی‏ زبان آمدند.

فرمودند: شهریار را بیاورید. شهریار آمد. حضرت خطاب به شهریار فرمودند: شعرت را بخوان! شهریار این شعر (علی ای همای رحمت) را خواند.

حضرت آیه‏ الله مرعشی فرمودند که وقتی این شعر تمام شد، من از خواب بیدار شدم و پرسیدم شهریار کیست؟ گفتند شاعری است که در تبریز زندگی می‏کند.

شهریار به دستور آیه‏ الله مرعشی به قم دعوت شده و از این شعر سخن به میان می‏ آید و او تعجب می‏کند، چرا که همان موقعی که ایشان خواب دیده‏ اند او شعرش را سروده و احدی از آن اطلاع نداشته و شهریار وقتی از خواب ایشان مطلع می‏شود، فوق‏ العاده منقلب می‏گردد. و شروع کرد به خواندن :

على اى هماى رحمت تو چه آیتى خدا را         

که به ما سوا فکندى همه سایه هما را

دل اگر خدا شناسى همه در رخ على بین     

به على شناختم من به خدا قسم، خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند      

چو على گرفته باشد سرچشمه بقا را

مگر اى سحاب رحمت تو ببارى ار نه دوزخ            

به شرار قهر سوزد همه جان ما سوا را

برو اى گداى مسکین در خانه على زن        

که نگین پادشاهى دهد از کرم گدا را

به جز از على که گوید به پسَر که قاتل من   

چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا

به جز از على که آرد پسرى ابو العجایب            

که علم کند به عالم شهداى کربلا را

چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان            

چو على که مى‏تواند که به سَر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند نه بشَر توانمش گفت            

متحیرم چه گویم شه ملک لا فتى را

به دو چشم خون فشانم هله اى نسیم رحمت            

که ز کوى او غبارى به من آر، توتیا را

به امید آن که شاید برسد به خاک پایت            

چه پیام‏ها که دارم همه سوز دل صبا را

چو تویى قضاى گردان، به دعاى مستمندان            

که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

چه زنم چو ناى هر دم ز نواى شوق او دم            

که لسان غیب خوش‏تر بنوازد این نوا را

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهى            

به پیام آشنایى بنوازد آشنا را

ز نواى مرغ یا حق بشنو که در دل شب            

غم دل به دوست گفتن چه خوش است «شهریارا»

(تلخیص از روزنامه‏ ی اطلاعات، یکشنبه ۲۹/ ۱/ ۷۲، مقاله‏ ی آقای رزم ‏آسا)

به نقل از حاج آقا رضا حداد عادل (پدر دکتر غلامعلی حداد عادل) از حجه‏ الاسلام آقا سید قاسم شجاعی- واعظ معروف-

۲۷ شهریور ماه سالروز درگذشت شهریار، شاعر بزرگ اهل بیت است. او شعرهای بسیار زیبایی برای اهل بیت علیهم السلام و همچنین انقلاب دارد.

زمانی که در بمب گذاری، دست مبارک مقام معظم رهبری (حفظه الله) آسیب می بیند، شهریار شعر زیبایی برای ایشان و با مضمون دست چپ ایشان می سراید و تقدیم رهبری می کند.

 

ثروتمند پابرهنه

         (به بهانه میلاد امام کاظم علیه السلام )

3810253_519

داستانک :

صداى ساز و آواز بلند بود. هرکس که از نزدیک آن خانه مى‏گذشت، مى‏توانست حدس بزند که در درون خانه چه خبرهاست؟ بساط عشرت و مى‏گسارى پهن بود و جام «مى» بود که پیاپى نوشیده مى‏شد. کنیزک خدمتکار درون خانه را جاروب زده و خاکروبه‏ها را در دست گرفته از خانه بیرون آمده بود تا آنها را در کنارى بریزد. در همین لحظه مردى که آثار عبادت زیاد از چهره‏اش نمایان بود و پیشانى‏اش از سجده‏هاى طولانى حکایت مى‏کرد از آنجا مى‏گذشت، از آن کنیزک پرسید:

 «صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟».

– آزاد.

– معلوم است که آزاد است. اگر بنده مى‏بود پرواى صاحب و مالک و خداوندگار خویش را مى‏داشت و این بساط را پهن نمى‏کرد.

ردوبدل شدن این سخنان بین کنیزک و آن مرد موجب شد که کنیزک مکث زیادترى در بیرون خانه بکند. هنگامى که به خانه برگشت اربابش پرسید: «چرا این قدر دیگر آمدى؟».

کنیزک ماجرا را تعریف کرد و گفت: «مردى با چنین وضع و هیئت مى‏گذشت و چنان پرسشى کرد و من چنین پاسخى دادم.»

شنیدن این ماجرا او را چند لحظه در اندیشه فرو برد. مخصوصا آن جمله (اگر بنده مى‏بود از صاحب اختیار خود پروا مى‏کرد) مثل تیر بر قلبش نشست. بى اختیار از جا جست و به خود مهلت کفش پوشیدن نداد. با پاى برهنه به دنبال گوینده سخن رفت. دوید تا خود را به صاحب سخن که جز امام هفتم حضرت موسى بن جعفر علیه السلام نبود رساند. به دست آن حضرت به شرف توبه نائل شد، و دیگر به افتخار آن روز که با پاى برهنه به شرف توبه نائل آمده بود کفش به پا نکرد. او که تا آن روز به «بشربن حارث بن عبد الرحمن مروزى» معروف بود، از آن به بعد لقب «الحافى» یعنى «پابرهنه» یافت و به «بشر حافى» معروف و مشهور گشت. تا زنده بود به پیمان خویش وفادار ماند، دیگر گرد گناه نگشت. تا آن روز در سلک اشراف زادگان و عیاشان بود، از آن به بعد در سلک مردان پرهیزکار و خداپرست درآمد.

منبع : مجموعه‏ آثاراستادشهیدمطهرى (داستان راستان)، جلد ‏۱۸، صفحه ۲۸۶

چهارمین فریاد شیطان

عید غدیر

عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَهَ بْنِ صَدَقَهَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ ع:

أَنَّ إِبْلِیسَ عَدُوَّ اللَّهِ رَنَّ أَرْبَعَ رَنَّاتٍ یَوْمَ لُعِنَ وَ یَوْمَ أُهْبِطَ إِلَى الْأَرْضِ وَ یَوْمَ بُعِثَ النَّبِیُّ ص وَ یَوْمَ الْغَدِیرِ

[قرب الاسناد ص ۹ حدیث ۳۰]

 

در کتاب قرب الاسناد، روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که می فرمایند:

من از پدرم امام باقر (علیه السلام) شنیدم که پدرم فرمودند ۴ زمان شیطان از اوج ناراحتی فریاد کشید.

اولین بار اولین بار زمانی بود که از درگاه الهی طرد شد

دومین بار زمانی بود که از بهشت اخراج شد؛ (زمانی که حضرت آدم و حوا از درخت ممنوعه تناول کردن همه با هم از بهشت اخراج شدند.)

سومین بار زمانی بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به پیامبری مبعوث شدند.

و چهارمین بار در روز غدیر بود.

چرا؟ به این خاطر که بعد از بعثت، شیطان هنوز امیدوار بود که این دین به طریقی و به شکلی منحرف شود. همانند سایر ادیان، پس از فوت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم دین اسلام نیز منحرف شود.  اما در روز عید غدیر فهمید که دیگر امکان ندارد.

«اکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَاتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتى» نیز برای این است.

 

میانمار توئیتر ندارد

(به مناسبت میلاد امام هادی علیه السلام و وقایع اخیر میانمار)

photo_2017-09-06_15-35-46

میلاد با سعادت حضرت امام هادی علیه السلام و همچنین دهه ولایت را تبریک عرض می کنم، هرچند اتفاقاتی که در میانمار در حال رخ دادن است، جشن و عیدی برای ما شیعیان و مسلمانان نگذاشته است.

در میانمار کودکان و زنان را زنده زنده می سوزانند، بچه ها را داخل آب خفه می کنند، نباید به راحتی از کنار این ها بگذریم.

یقین داریم این روزها برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه عزا است. این مسائل دیگر عیدی برای آقای مان حجت بن الحسن باقی نگذاشته است.

مشکل ما این است که مردم برای کشتن دو سگ در کشور خودمان، جلو استانداری مشهد و استانداری شهرهای مختلف جمع می‌شوند، تظاهرات می‌کنند، برگه دست می‌گیرند ما سگ هستیم، ما خود آن سگ هستیم، برای آنها توییتر می زنند، فیسبوک می زنند، ولی برای این همه مردم میانمار حتی یک شمع روشن نمی شود، چرا؟

چون میانمار توییتر ندارد، چون آنها فیس بوک ندارند، چون آنها، این طرفدارها را ندارند.

آمریکا هرجا دلش بخواهد، از هر که بخواهد حمایت می کند، آنها تاریخ را هم تحریف می کنند.

وقایع اخیر، وقایع دلخراشی است، در افغانستان نزدیک به ۵۰۰ بچه را سر بریدند، جریان میانمار، جریان یمن، بحرین، سوریه. امیدواریم خداوند مرهم دل ما و عیدی ما را ظهور حجت بن الحسن قرار بدهد.

اصول دینداری

(به مناسبت شهادت امام باقر علیه السلام)

9730031768

عَنْ أَبِی الْجَارُودِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ هَلْ تَعْرِفُ مَوَدَّتِی لَکُمْ وَ انْقِطَاعِی إِلَیْکُمْ وَ مُوَالاتِی إِیَّاکُمْ قَالَ فَقَالَ نَعَمْ قَالَ- فَقُلْتُ فَإِنِّی أَسْأَلُکَ مَسْأَلَهً تُجِیبُنِی فِیهَا فَإِنِّی مَکْفُوفُ الْبَصَرِ قَلِیلُ الْمَشْیِ وَ لَا أَسْتَطِیعُ زِیَارَتَکُمْ کُلَّ حِینٍ قَالَ هَاتِ حَاجَتَکَ قُلْتُ أَخْبِرْنِی بِدِینِکَ الَّذِی تَدِینُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ أَنْتَ وَ أَهْلُ بَیْتِکَ لِأَدِینَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ قَالَ إِنْ کُنْتَ أَقْصَرْتَ الْخُطْبَهَ فَقَدْ أَعْظَمْتَ الْمَسْأَلَهَ وَ اللَّهِ لَأُعْطِیَنَّکَ دِینِی وَ دِینَ آبَائِیَ الَّذِی نَدِینُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ شَهَادَهَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص وَ الْإِقْرَارَ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ الْوَلَایَهَ لِوَلِیِّنَا وَ الْبَرَاءَهَ مِنْ عَدُوِّنَا وَ التَّسْلِیمَ لِأَمْرِنَا وَ انْتِظَارَ قَائِمِنَا وَ الِاجْتِهَادَ وَ الْوَرَع.

 

 ابى جارود گوید: بامام باقر علیه السّلام عرض کردم: یا ابن رسول اللَّه! آیا شما دوستى و دلباختگى و پیروى مرا نسبت بخود می دانید؟

فرمود: آرى، عرض کردم: من از شما پرسشى دارم که می خواهم بمن پاسخ فرمائى، زیرا چشمم نابیناست و کمتر راه می روم و نمی توانم همیشه به زیارت شما آیم، فرمود: حاجتت را بپرس.

عرض کردم: دینى که شما و خاندانتان خدا را با آن عبادت می کنید، بمن بفرمائید تا من هم خداى عز و جل را با آن دیندارى کنم.

فرمودند: اگر پیشگفتار را کوتاه آوردى، ولى پرسشى بزرگ نمودى، بخدا دین خود و دین پدرانم را که خداى عز و جل را با آن دیندارى می کنیم، به تو می گویم. آن دین:

۱٫ شهادت بوحدانیت خدا و رسالت محمد صلى اللَّه علیه و آله

۲٫ اقرار به آنچه او(پیامبر صلى اللَّه علیه و آله) از جانب خدا آورده،

۳٫ دوستی با دوستان ما و دشمنی با دشمنان ما،

۴٫ اطاعت فرمان ما،

۵٫ انتظار قائم ما،

۶٫ کوشش (در امر واجب و حلال) و پرهیزگارى (از محرمات) است.

                     

  اصول کافى-ترجمه مصطفوى، ج‏۳ ، ص ۳۵

اهمیت نامگذاری روز جهانی مسجد

مسجدالأقصی

روز ۳۰ مرداد ماه، با پیشنهاد جمهوری اسلامی ایران به عنوان روز جهانی مساجد نامگذاری شده است.

 

رژیم غاصب صهیونیستی در چنین روزی به مسجدالأقصی حمله کرد و آنجا را به آتش کشید.

به همین مناسبت این روز به عنوان روز جهانی مسجد نامگذاری شد.

 

در رابطه با اهمیت و جایگاه مسجد، روایت های بسیار مهمی از معصومین علیهم السلام نقل شده است.

 

روایت ۱:

 

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند :کسى که به سوى مسجدى از مساجد خدا قدم بردارد، به ازاى هر قدمى که بر مى‏دارد ، پاداش ده حسنه خواهد داشت و ده گناه از نامه اعمال او پاک مى‏شود و مقام و منزلت او را ده درجه بالا مى‏برند.

[ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، صفحه : ۲۹۱]

 

داستانک:

 

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

مردی نابینا نزد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: ای پیامبر خدا! من نابینایم و گاه ندای اذان را می شنوم؛ ولی کسی را نمی یابم که مرا به نماز جماعت و نماز همراه شما برساند.

پیامبر ص به او فرمود: «از خانه ات تا مسجد، یک ریسمان ببند و در جماعت حاضر شو».

[تهذیب الأحکام: ج ۳ ص ۲۶۶ ح ۷۵۳ عن ابن أبی یعفور؛ وسائل الشیعه: ج ۵ ص ۳۷۷ ح ۱۰۷۰۴]

 

روایت ۲:

 

حضرت علی علیه السلام می فرمایند:

هر کس به مسجد می رود، یکی از ۸ فایده حداقل برای او خواهد بود

که یکی از آنها این است که به خاطر حیا هم که باشد، گناه نخواهد کرد.

 

یعنی یک شخص مسجدی، به خاطر همین نماز و مسجد در خیابان و بازار و جلو مسجد، به گناه نخواهد ایستاد… چرا که حیا او را از این کار باز می دارد.

مصدق چطور شخصیتی بود؟

مصدق

وقتی به ظاهر جریان های تاریخی نگاه می­کنیم، یعنی اینکه حتی آن ها را به عنوان یک انسان غیر مسلمان و غیر شیعه تحلیل می­کنیم، می­بینیم که معمولا هرجا ما سازش با دشمن کرده ایم، هزینه سنگینی نیز پرداخت نموده ایم.

 

حتی با همین نگاه مادی؛ یعنی حتی کسانی که نتیجه حرکت امام حسین (علیه السلام) را شکست تلقی می­کنند، حتی با همین نگاه هم اگر درست به تاریخ نگاه کنند می­بینند هر جا ما چیزی به دست آورده ایم با سازش نبوده است.

با سازش بود که ترکمانچای ها امضا شد؛

با سازش بود که بحرین ها داده شد؛

با سازش بود که آذربایجان ها و … داده شد…

اما در مقابل در چالش ها…  همچون دفاع مقدس، حتی یک وجب خاک از دست ندادیم.

 

یکی از سازش ها همین جریان ۲۸ مرداد بود.

مصدق به آمریکا اعتماد کرد و به تعبیر مقام معظم رهبری(حفظه الله) سیلی را هم خورد.

او به آمریکا اعتماد کرد…

ثمره اعتماد به آمریکا هم همین شد که خود آنها به مصدق خیانت کردند و کودتا را بر ضد مصدق انجام دادند.

 

اگر به آمریکا اعتماد نمی­کرد این طور نمی­شد.

هر چند که مصدق، به تعبیر امام خمینی (رحمت الله علیه) مسلم نبود!

 مصدق مسلمان نبود؛ اگر می­بود این کار را نمی­کرد.

 

داستانک ۱:

 حاج آقای فلسفی در خاطرات خود می­فرمایند:

بار اول که همراه چندی از علما پیش مصدق رفتیم، روی تختخواب دراز کشیده بود. با ورود ما تغییری در حالتش ایجاد نشد. بعد از اتمام صحبت خواستیم برای اقامه ی نماز به مسجد برویم. مصدق با تعجب گفت: «شما هر روز برای نماز به مسجد می­روید؟»!!

 

بار دوم هم که پیش اش رفتم همان طور روی تختخواب بود. آیت الله بروجردی گفته بود وی را از خطر وجود بھائی ھا در شهرستان ها، آگاه کنم. قاه قاه خندید و گفت: «از نظر من مسلمان و

بهائی فرقی ندارند، همه از یک ملت و ایرانی هستند.»

[خاطرات حجت الاسلام فلسفی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۱۳۲]

 

مصدق اینگونه بود. اهمیتی برای اسلام قائل نبود. برخلاف آنچه که عده ای مصدق را بزرگ می­کنند، اما او در واقع این گونه بود.

داستانک ۲:

ماه مبارک رمضان…

مجلس شورای ملیِ مملکت اسلامی…

… پشت تریبون رفت. سخنرانی اش که تمام شد، لیوان آب کنار دستش را برداشت و خورد!

صدای اعتراض نمایندگان بلند شد. با خونسردی گفت: «اهل عوام فریبی نیستم»!

امام خوب فهمیده بود. «مصدق مسلم نبود».

[خاطرات حجت الاسلام شجونی ص ۱۰۲]

کدام عمل در دحوالارض ، بهترین عمل است؟

(به بهانه روز ۲۵ ذی القعده، روز دحوالارض)

8-300x245

درباره ی ثواب بسیار زیاد و ممتاز روزه در روز دحوالارض ، بحث شد، و بیان شد روزه در روز دحوالارض از روزه تمام عمر بیشتر است

اما نکته اینجاست که با وجود اینکه روزه در روز دحوالارض معادل روزه در تمام عمر است و بلکه بیشتر، اما عمل دیگری وجود دارد که شاید ثوابش از روزه و شب زنده داری در دحوالارض بیشتر است و ما از آن غافل مانده ایم

شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح الجنان ، در اعمال روز دحوالارض در آخرین خط این اعمال می نویسد:

« و بدان که میر داماد رحمه الله در رساله اربعه ایام خود در بیان اعمال روز دحو الارض فرموده که زیارت حضرت امام رضا علیه السلام در این روز افضل اعمال مستحبه و آکد آداب مسنونه است »

[ مفاتیح الجنان – اعمال ماه ذی القعده]
**منبرک**