آگوست 27, 2015
اعتقادی, روان شناسی, سیاسی, گنجینه pdf منبرک ها, ماه شهریور, مناسبت های شمسی, مناسبتی, منبرک های برگزیده
6,925
(به بهانه ایام خرید لوازم التحریر)
تا به حال حساب کرده ایم فرزندانمان در طول سال چند بار به تصاویر روی کیف و دفتر و مداد و … نگاه میکنند
اگر فقط روزی ۱۰ بار، کیف خودرا نگاه کنند (چه خودآگاه و چه ناخودآگاه) درطول سال تحصیلی بیش از ۲۰۰۰ بار می شود
اگر فقط روزی ۱۰ بار به دفتر خود را نگاه کنند؛ و ۱۰ دفتر هم داشته باشند در طول سال تحصیلی بیش از ۲۰٫۰۰۰ بار می شود
فرزندان ما در مدرسه تقریبا ۵ ساعت مداد به دست دارند ؛ و در منزل هم همین قدر ؛پس در طول سال حدود ۲۰۰۰ ساعت ، یا بهتر بگوییم ۱۲۰٫۰۰۰ دقیقه تصاویر روی مداد را مرور می کنند
حال خود حساب عروسک ، پتو ، لباس ، حوله ، تصویر رایانه و … را داشته باشید
تصاویر غربی الگوی مناسبی برای فرزندانمان نیستند .
به عنوان مثال :تصاویر باربی؛ این عروسک نیمه عریان که افسر تهاجم فرهنگی است تاثیر مخربی بر ذهن کودکانمان دارد.
آیا می دانید ! محال است کسی ترکیب بدن باربی را حتی با عمل زیبایی به دلیل عدم تناسب بین اندازه پاها، بالاتنه ، گردن ، و صورتی کشیده داشته باشد
آیا می دانید ! بسیاری از دختران جوان به دلیل الگو قرار دادن باربی در اندام؛ دچار سوء تغذیه می شوند
آیا می دانید ! پست ترین بازیگرانِ زن فیلمهای … ؛ الگوی خود را باربی می دانند
آیا می دانید! هنگامی که خطر کاهش جمعیت در آمریکا جدی شد؛ آمریکا با عروسک باربیِ جنین در شکم ، جمعیت خود را متعادل کرد
آیا می دانید! اگر تعداد عروسکهای باربی خریداری شده را کنار هم بگذاریم؛ هفت دور ، دور کره زمین می چرخد فقط تعداد عروسکهای باربی خریداری شده در ایتالیا ، از مجموع مردمش هم بیشتر است
آیا می دانید! باربی باعث بلوغ زودرس دختران می شود
آیا می دانید ! مهمترین سلاح آمریکا برای از بین بردن اقتصاد ژاپن ؛ ترویج باربی بین کودکان است
آیا می دانید ! جوانانی که در کودکی عروسک باربیِ مشروب خور داشته اند؛ معمولا معتاد به مشروبات الکلی اند
آیا می دانید ! آمریکا سالها قبل از هر جنگ و تجاوزی ؛ با تغییراتی روی باربی ؛ اذهان را به سمت خود هماهنگ می کند
آیا می دانید! در طول جنگ عراق و آمریکا در سال ۲۰۰۳ عروسک باربی با پوشش یونیفورم نظامی آمریکایی به تهییج افکار عمومی پرداخت
آیا می دانید! باربی در ادامه جنگ روانی غرب ؛ علیه اندیشه های اسلامی؛ وارد عرصه شد و مبارزه با فرهنگ شهادت طلبی را در دستور کار خود قرار داد. باربی انتحاری که پس از فریاد الله اکبر با فشردن ضامنِ کمربند انفجاریش منفجر می شد و بعد از آن صدای خنده ی مسخره آمیزی به گوش می رسید
آیا می دانید! پررنگ کردن غرایز جنسی در ذهن دختران، دوستی های نامشروع و دراز مدت ؛ موهای افشان؛ لباسهای دو تکه و نیمه عریان؛ آرایش غلیظ ؛ خودنمایی های حریصانه؛ رقص های عمومی ؛ سکس و بی بند و باری ؛ شراب خواری و اعتیاد از مصادیق اخلاق جنسی غرب است که باربی عهده دارِ ترویج آنهاست
حال؛ این تصاویر و عروسکهای باربی دست کودکان ما چه می کند؟!!!
[این مطلب سال گذشته نیز بیان شده و شاید در بیش از ۱۰۰ سایت بازنشر داده شده بود]
آگوست 26, 2015
اخلاقی, امام رضا(علیه السلام), داستان های علما, داستانی, سیره بزرگان, فایل صوتی, كليپ صوتي, گنجینه pdf منبرک ها, ماه ذی القعده, مناسبت های قمری, مناسبتی, منبرک های برگزیده, منبرک های روایی
5,420
داستانک:(فوق العاده)
حضرت آیت الله مرعشی نجفی می فرمودند:
چند شب بعد از ارتحال آیت الله شیخ مرتضی حائری، او را در عالم خواب دیدم. حواسم بود که از دنیا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن
طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟ !
پرسیدم: آقای حائری، اوضاع تان چطور است؟
آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می آمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه،انگار که از گذشته ای دور صحبت کند شروع کرد به تعریف کردن… همین که بدن مرا در درون قبر گذاشتند… بدن خودم را از بیرون و به طور کامل می دیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشه ای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم .
ناگهان متوجه شدم که از پایین پاهایم، صداهایی می آید. صداهایی رعب آور و وحشت افزا! صداهایی نامأنوس که موهایم را بر بدنم راست می کرد.
به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشیع و تدفین کرده بودند خبری نبود. بیابانی بود برهوت با افقی بی انتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست، به من نزدیک می شدند.
تمام وجودشان از آتش بود. آتشی که زبانه می کشید و مانع از آن می شد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف می زدند و مرا به یکدیگر نشان می دادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم جیغ بزنم ولی صدایم در نمی آمد. تنها دهانم باز و بسته می شد و داشت نفسم بند می آمد. بدجوری احساس بی کسی غربت کردم . در دل گفتم :خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم ….
همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم. صدایی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من میآمد. هر چقدر آن نور به من نزدیکتر میشد آن دو نفر آتشین عقبتر و عقبتر میرفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند. نفس راحتی کشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم. آقایی را دیدم از جنس نور. نوری چشم نواز آرامش بخش. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمیتوانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید: آقای حائری! ترسیدی؟
من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسیدم، آن هم چه ترسی! هرگز در تمام عمرم تا به این حد نترسیده بودم. اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتماً زهره ترک میشدم و خدا میداند چه بلایی بر سر من میآوردند . بعد به خودم جرأت بیشتر دادم و پرسیدم: راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید؟
و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من مینگریستند فرمودند: من علی بن موسی الرّضا هستم. آقای حائری! شما ۳۸ مرتبه به زیارت من آمدید من هم ۳۸ مرتبه به بازدیدتان خواهم آمد، این اولین مرتبهاش بود؛ ۳۷ بار دیگر هم خواهم آمد…
[کرامات امام رضا علیه السلام از زبان بزرگان ؛ صفحه ۹۲]
کلیپ صوتی این مطلب [مدت ۳ دقیقه و ۳۸ ثانیه]
آگوست 25, 2015
اخلاقی, امام رضا(علیه السلام), داستانی, گنجینه pdf منبرک ها, ماه ذی القعده, مناسبت های قمری, مناسبتی, منبرک های برگزیده, منبرک های روایی
2,814
(به بهانه میلاد باسعادت امام رضا علیه السلام)
داستانک:
یکی از ادیانی که نامش در قرآن آمده «صابئین» است که به حضرت یحیی گرایش دارند. ضمناً برای ستارگان تأثیری قائلند و نماز و مراسم ویژه ای دارند
این فرقه رهبری بسیار دانشمند ولی مغرور داشتند به نام عمران، که بارها با امام رضا علیه السلام گفتگو میکرد ولی زیر بار نمی رفت. در یکی از جلسات امام رضا علیه السلام استدلالی کرد که او تسلیم شد و گفت:
یَا سَیِّدِی لَا تَقْطَعْ عَلَیَّ مَسْأَلَتِی فَقَدْ رَقَّ قَلْبِ
حالا روح من نرم شده حاضرم مکتب تو را بپذیرم ولی ناگهان صدای اذان بلند شد.
امام رضا علیه السلام جلسه را ترک کرد. مردم گفتند: فرصت حساسی است، چنین فرصتی پیش نمیآید.
امام رضا علیه السلام فرمود: اول نماز!
او که این تعهد را از امام دید علاقهاش بیشتر شد.امام بعد از نماز گفت و گویش را تکمیل کرد و او ایمان آورد.
[اصل روایت عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص: ۱۷۲ به نقل از یکصد و چهارده نکته دربارهی نماز (محسن قرائتی)، ص ۲۱٫]
آگوست 23, 2015
اخلاقی, امام خمینی (ره), امام علی(علیه السلام), حضرت محمد(صلی الله علیه و آله), داستانی, سیره بزرگان, گنجینه pdf منبرک ها, منبرک های برگزیده, منبرک های روایی
8,083
الرّبا ثلاثه و سبعون بابا أیسرها مثل أن ینکح الرّجل أمّه و إنّ أربى الرّبا عرض الرّجل المسلم.
ربا هفتاد و سه قسم است و آسانتر از همه مانند آن است که کسى با مادر خود زنا کند و بدتر از همه ی رباها؛ تجاوز به آبروی مسلمان است. [نهج الفصاحه ؛ صفحه: ۵۰۶]
قطعا یکی از مهمترین مصادیقِ تجاوز به آبروی مسلمان؛ غیبت کردن و غیبت شنیدن است
درباره گفتن غیبت؛ مطالبی عرض شد ، حال درباره شنیدن غیبت روایتی ذکر می کنیم
حضرت علی علیه السلام می فرمایند: ألسّامع للغیبه کالمغتاب [غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۶۳]
شنونده غیبت هم ، مثل غیبت کننده است
و در مقابل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره شخصی که آبروی دیگران را حفظ کند می فرمایند:
هر کس در مجلسى بشنود که از برادرش غیبت مىشود و آن را از او دفع کند، خداوند هزار باب بدى را در دنیا و آخرت از او دفع کند.[میزان الحکمه، ج۸-فارسى، ص: ۶۰۶]
داستانک:
حضرت آیت الله فاضل لنکرانی میفرمایند:
همسر محترمه امام نقل کرده اند که من ۶۲ سال با امام بزرگوار زندگی کردم و در این ۶۲ سال یک غیبت از این مرد نشنیدم.
خیلی این مطلب معجزه گونه است. حتی تا این درجه که ایشان گفته بودند که ما یک کارگری داشتیم که خیلی کاری نبود لذا آن را تبدیل به یک کارگر بهتری کردیم.
بعد از چند روز من خدمت امام گفتم که این خیلی کارگر خوبی است.
امام فرمودند: «که اگر با این جمله می خواهی به من بفهمانی که قبلی خوب نبود این یک غیبت است و من حاضر نیستم بشنوم [پا به پای آفتاب، ج۴، ص ۷۲]
آگوست 20, 2015
اخلاقی, حضرت محمد(صلی الله علیه و آله), داستان های علما, داستانی, سیره بزرگان, گنجینه pdf منبرک ها, منبرک های روایی
2,654
عَنِ النَّبِیِّ ص قَالَ:
تَرْکُ الْغِیبَهِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عَشَرَهِ آلَافِ رَکْعَهٍ تَطَوُّعاً. [بحار الأنوار ؛ ج۷۲، ص: ۲۶۱]
از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روایت شده است:
ترک غیبت در پیشگاه خداوند بهتر است از ده هزار رکعت نماز نافله
و در روایت دیگری از ایشان آمده است :
هر کس در مجلسی بشنود که از برادرش غیبت می شود و آن را رد کند، خداوند هزار باب بدی در دنیا و آخرت از او دفع می کند [وسائل الشیعه، ج۱۲، ص: ۲۸۲]
داستانک:
جناب حاج آقای ناجی در اصفهان فرمودند:
مرحوم «آیت الله ارباب» دو سه سال آخر عمرش نابینا شد، ایشان مدارج علمیش خیلی بالا بود و متون را از حفظ بود. یک روز از ایشان پرسیدند که آقا شما پس از این همه عمر آیا ادعایی هم دارید یا نه؟
این مرد بزرگوار فرموده بودند: من در مسائل علمی ادعایی ندارم، ولی در مسائل شخصی خودم فقط دو ادعا دارم.
یکی اینکه به عمرم غیبت نشنیدم و غیبت هم نگفتم.
دوم: در طول عمرم چشمم به نامحرم نیفتاد و کسی را هم ندیدم. از ایشان گفته بودند که ایشان فرموده بودند: برادرم با همسرش چهل سال منزل ما بودند، در این چهل سال یک بار همسر برادرم را هم ندیدم. [نرم افزار هدایت در حکایت به نقل از کتاب داستانهایی از مردان خدا نوشته میرخلف زاده]
آگوست 19, 2015
اخلاقی, امام حسن عسکری(علیه السلام), امام خمینی (ره), داستانی, سیره بزرگان, گنجینه pdf منبرک ها, منبرک های برگزیده, منبرک های روایی
2,444
حضرت امام حسن عسکری (علیهالسلام) میفرمایند:
اعلموا ان غیبتکم لاخیکم المومن من شیعه آل محمد اعظم فى التحریم من المیته. [مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۱۱۳، ح ۱۰۳۸۹]
بدانید که غیبت شما از برادر مؤمنتان که از شیعیان اهلبیت است، از خوردن گوشت مرده حرامتر است
داستانک:
حضرت آیت الله مظاهری در باره حضرت امام می فرمایند:
در مدت بیش از دوازده سال که در دروس عالى ایشان شرکت داشتم، یک عمل مکروه از ایشان ندیدم. بلکه اگر شبهۀ غیبت و دروغى پیش مى آمد، حالت نگرانى به خوبى در چهرۀ ایشان نمایان مى شد.
یادم نمى رود روزى امام به جلسۀ درس تشریف آوردند و به قدرى ناراحت بودند که نفسهاى تندى مى زدند. آن روز درس ندادند و به جاى درس، نصیحت تندى کردند و رفتند و تب مالت ایشان عود کرد و سه روز نیامدند؛
چون شنیده بودند که یکى از شاگردان ایشان، دربارۀ یکى از مراجع، غیبتى کرده بود [پابه پاى آفتاب؛ ج ۴، ص ۱۵۹]
آگوست 12, 2015
اخلاقی, امام خمینی (ره), امام صادق(علیه السلام), امام کاظم(علیه السلام), داستانی, سیره بزرگان, گنجینه pdf منبرک ها, ماه شوال, مناسبت های قمری, مناسبتی, منبرک های برگزیده, منبرک های روایی
3,770
(به بهانه شهادت امام صادق علیه السلام )
مردم نوعاً علاقهمندند که آخرین سخن و گفتار پایانی شخصیتهای بزرگ و انسانهای قدّیس را بدانند و کدام شخصیت همانند معصومین و چه کسی به پایهی کمالات آن بزرگواران میرسد
ما به عنوان نمونه به آخرین جمله ی امام صادق علیه السلام رئیس مذهب تشیع، می پردازیم و چه کسی است که نخواهد آخرینکلام رئیس مذهبش را بشنود؟
قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الْأَوَّلُ علیه السلام: لَمَّا حَضَرَ أَبِیَ الْوَفَاهُ قَالَ لِی یَا بُنَیَّ إِنَّهُ لَا یَنَالُ شَفَاعَتَنَا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاهِ.
امام کاظم علیه السلام می فرمایند:پدرم در هنگام مرگ وصیت کرد ما را و فرمود:شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نمی رسد [منبع: وسائل الشیعه،جلد ۴ ، صفحه ۲۴]
داستانک:
داماد حضرت امام خمینی رحمت الله علیه می گوید: حضرت امام ، روایتی از امام جعفر صادق علیه السلام نقل می کردند که (اگر کسی نمازش را سبک بشمارد، از شفاعتشان محروم می شود.)
من یک بار به امام عرض کردم: سبک شمردن نماز شاید به این معنی باشد که شخص نمازش را یک وقت بخواند و یک وقت نخواند.
امام فرمودند: نه این که خلاف شرع است. منظور امام صادق علیه السلام این بوده است که وقتی ظهر می شود و فرد در اول وقت نماز نمی خواند، در واقع به چیز دیگری رجحان داده است.
[در یک کلام؛ شفاعتشان به کسی که نماز را اول وقت نخواند ؛ نمیرسد] [ هزارو یک نکته درباره نماز حکایت ۷۲۷]
آگوست 11, 2015
اخلاقی, امام باقر(علیه السلام), امام صادق(علیه السلام), حضرت محمد(صلی الله علیه و آله), داستانی, روان شناسی, گنجینه pdf منبرک ها, ماه شوال, مناسبت های قمری, مناسبتی, منبرک های برگزیده, منبرک های روایی
2,634
(به بهانه شهادت امام صادق علیه السلام)
قال الصادق علیه السلام: یَا سُفْیَانُ أَدَّبَنِی أَبِی بِثَلَاثٍ … قَالَ لِی- یَا بُنَیَّ …
۳٫ وَ مَنْ یَدْخُلْ مَدَاخِلَ السَّوْءِ یُتَّهَمْ
امام صادق علیه السلام فرمایند : ای سفیان پدرم مرا به سه چیز ادب کرد…پدرم فرمود : ای پسرکم ….
۳٫ و هر کس داخل در جای بدی شود ، متهم خواهد شد [بحار الأنوار جلد ۷۵ صفحه ۲۶۱ ]
این فراز از روایت این جمله را می رساند که ” خود را در معرض تهمت قرار ندهیم “
به عنوان مثال:
مردی گردنبند زرد رنگ به گردن می اندازد ؛ همه فکر می کنند طلاست(در حالی که طلانیست )
شخصی به خانمی در خیابان چشمک میزند ؛ مردم فکر بد می کنند ( حال آنکه آن خانم،همسرش بوده)
با نامحرم در جای خلوتی قرار می گیرد ، مردم او را متهم میکنند
داستانک :
پیامبر اکرم در حال اعتکاف بود . زنی آمد و مدتی با ایشان صحبت کرد و بعد برخاست و رفت .
در این هنگام دو نفر از اصحاب از کنار پیامبر عبور کردند و به آن حضرت سلام نمودند .
فوراً پیامبر خدا فرمود:این زن صفیه ،همسرم بود
آن دو عرض کردند ای رسول خدا ما به شما شک نداشتیم
پیامبر فرمود: شیطان ( مانند خون) در مجاری خون بنی آدم جاری می شود ترسیدم شری را در دل شما بیفکند.
فَقَالَ:إِنَّ الشَّیْطَانَ یَجْرِی مِنِ ابْنِ آدَمَ مَجْرَى الدَّمِ، وَإِنِّی خَشِیتُ أَنْ یُقْذَفَ فِی قُلُوبِکُمَا شَیْئًا أَوْ قَالَ:شَرًّا [محجه البیضاء؛ جلد ۵ ؛ صفحه ۶۷ ]
خاطره :
در دبیرستانی نماز می خواندم ؛ خواستم در بین نماز ـ برای آموزش وضو ؛ با یک لیوان آب ـ وضو بگیرم.
شروع کردم به وضو گرفتن ، “صورت و دست راست و داست چپ و سر و پای راست” ؛ اما پای چپ را نکشیدم و وضو را تمام کردم .
بعد از نماز دوم، یکی از دانش آموزان آمد و سوال کرد : چرا مسح پای چپ را نکشیدید
گفتم : اینکار لازم نبود ؛ پای چپ مثل پای راست مسح کشیده میشود اما اگر می کشیدم ممکن بود بعضی با خود بگویند وضوی امام جماعت باطل شده، دارد وسط نماز وضو می گیرد.
هر ۳ نصیحت در یک نگاه
آگوست 10, 2015
اخلاقی, امام باقر(علیه السلام), امام صادق(علیه السلام), حضرت محمد(صلی الله علیه و آله), داستانی, گنجینه pdf منبرک ها, ماه شوال, مناسبت های قمری, مناسبتی, منبرک های برگزیده, منبرک های روایی
5,518
(به بهانه شهادت امام صادق علیه السلام)
قال الصادق علیه السلام: یَا سُفْیَانُ أَدَّبَنِی أَبِی بِثَلَاثٍ … قَالَ لِی- یَا بُنَیَّ …
۲٫وَ مَنْ لَا یُقَیِّدْ أَلْفَاظَهُ یَنْدَمْ
امام صادق علیه السلام فرمایند : ای سفیان پدرم مرا به سه چیز ادب کرد…پدرم فرمود : ای پسرکم…
- هر کس زبانش را رها کند ، پشیمان میشود[بحار الأنوار جلد ۷۵ صفحه ۲۶۱ ]
چه بسیار اوقاتی که ما بعد از صحبت کردن پشیمان شده ایم؛ آنجا بود که با خود گفتیم :چه خوب بود این حرف را نمی زدم
داستانک:
شخصی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرضه داشت: مرا نصیحت کنید،
حضرت فرمود: اِحْفَظِ لِسَانَک زبانت را نگهدار،
دوباره گفت: که نصیحتم کنید، فرمود: زبانت را نگه دار،
باز گفت: مرا نصیحت کنید،
فرمود: واى بر تو، مگر چیزى جز زبان، انسان را به رو در آتش خواهد افکند [تحف العقول صفحه :۹۴ ]
هر ۳ نصیحت در یک نگاه
آگوست 9, 2015
اخلاقی, امام باقر(علیه السلام), امام رضا(علیه السلام), امام صادق(علیه السلام), داستانی, گنجینه pdf منبرک ها, ماه شوال, مناسبت های قمری, منبرک های برگزیده, منبرک های روایی
5,035
(به بهانه شهادت امام صادق علیه السلام)
قال الصادق علیه السلام: یَا سُفْیَانُ أَدَّبَنِی أَبِی بِثَلَاثٍ … قَالَ لِی- یَا بُنَیَّ
۱٫ مَنْ یَصْحَبْ صَاحِبَ السَّوْءِ لَا یَسْلَمْ
امام صادق علیه السلام فرمایند : ای سفیان پدرم مرا به سه چیز ادب کرد…پدرم فرمود : ای پسرکم
۱٫ هر کس با شخص بدی همنشین شود ؛ سالم نمی ماند [بحار الأنوار جلد ۷۵ صفحه ۲۶۱ ]
داستانک:
امام رضا علیهالسّلام خطاب به شخصی فرمودند: چرا با عبدالرحمنبن یعقوب معاشرت میکنی؟
عرض کرد: او دائی من است.
حضرت فرمود: او دربارهی خدا سخنان نادرستی میگوید! پس با او معاشرت کن و ما را واگذار و یا با ما همنشین باش و او را ترک کن.
عرض کرد: او هر چه میخواهد بگوید به من چه زیانی دارد. وقتی از عقیدهی او تبعیت نکنم؟!
حضرت فرمود: آیا داستان آن شخص را که خود از یاران حضرت موسی علیهالسّلام بود و پدرش از یاران فرعون نشنیدهای؟ هنگامیکه لشکر فرعون در کنار دریا به موسی و یارانش رسید، آن پسر از موسی جدا شد که پدرش را نصیحت کند، در حالیکه پدر به راه خود به دنبال فرعون غرق شد، آن دو نیز با هم غرق شدند!
خبر به موسی علیهالسّلام رسید. فرمود: او در رحمت خداست، ولی چون عذاب نازل شد از آنکه نزدیک گناهکار است دفاعی نشود [الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۲، ص: ۳۷۴]
تا توانى میگریز از یار بد
یار بد، بدتر بود از مار بد
مار بد، تنها تو را بر جان زند
یار بد بر جان و بر ایمان زند
هر ۳ نصیحت در یک نگاه
آگوست 6, 2015
اخلاقی, امام باقر(علیه السلام), امام حسین(علیه السلام), امام سجاد(علیه السلام), داستان های علما, داستانی, سیره بزرگان, گنجینه pdf منبرک ها, منبرک های برگزیده, منبرک های روایی
4,782
این تصویر متعلق به دختربچهای شیعه در سوریه بوده که توسط گروههای تروریستی تکفیری
به زنجیر کشیده شده است؛ سر پدر و مادر این دختربچه در جلوی چشمان وی بریده میشود.
روایتی از امام پنجم حضرت امام محمد باقر«سلاماللهعلیه» نقل شده است و آن حضرت از پدر بزرگوارشان امام سجاد«سلاماللهعلیه» و ایشان هم از پدرشان حضرت سیّدالشهداء«سلام اللهعلیه» و آن امام بزرگوار از قول مبارک مولای متقیان امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» روایت را نقل میفرمایند.
همچنین در روایت آمده است حضرت اباعبدالله الحسین«سلاماللهعلیه» در روز عاشورا و موقعی که همۀ اصحاب و یاران به شهادت رسیده بودهاند، یعنی در آن موقعیت حساس، که لازم است مهمترین و حساسترین مطالب بیان شود، آخرین وصیت خود به فرزند برومندشان که در حقیقت آخرین وصیت ایشان به شیعیان و بلکه بشریت است را چنین بیان می فرمایند:
«یا بُنَیَّ إِیَّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا یَجِدُ عَلَیْکَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ» [الکافی،ج ۲ ، ص ۳۳۱]
ای فرزندم، بپرهیز از ظلم به کسی که در برابر تو ، هیچ یاری کنندهای به جز خداوند ندارد
انسان باید از ظلم به دیگران ؛ خصوصا به کسانی که یاوری جز خدا ندارند پرهیز کند (مانند بسیاری از افراد که اگر حقشان خورده شود؛ کاری از دستشان بر نمی آید، مثل همسر ، شاگرد، بچه یتیم، انسان فقیر و … )
و خدا نکند این افراد نفرین کنند و یا این ظلم را در دل بریزند
داستانک:
حضرت آیت الله فاطمی نیا نقل می کنند:
در حمام های خزانه قدیم که تا کف حمام، پله می خورد و ارتفاع پلّه ها زیاد بود و از طرفی مسیر تاریک بود، روزی حضرت آیت الله شاه آبادی مشغول پایین رفتن به سمت حمام بودند و سرهنگی طاغوتی نیز می خواست برود بالا.چون آیت الله شاه آبادی پیر مرد بودند و با احتیاط پایین می آمدند راه بند آمده بود و سرهنگ باید منتظر می ماند ایشان پایین بیایند و او برود بالا.
سرهنگ پس از کمی معطلی عصبانی شد و با بی ادبی، ناسزایی به ایشان داد و نیز گفت:مردک، مگر نمی بینی ما منتظریم؟
مردم ناراحت شدند و به سرهنگ گفتند:ایشان آیت الله شاه آبادی است، چرا اینگونه ایشان را خطاب کردی؟
او گفت:هر که می خواهد باشد و بعد با بی اعتنایی بالا رفت.حضرت آیت الله شاه آبادی نیز هیچ نفرمودند و سر را به زیر انداختند و پایین آمدند.وقتی پای آن سرهنگ به بالا رسید خبر آوردند که آن سرهنگ مُرد!
حضرت آیت الله شاه آبادی شروع کردند به گریه کردن.از ایشان پرسیدند چرا گریه می کنید؟فرمودند:
” ای کاش جوابش را می دادم، اگر یک کلمه جوابش رامی دادم نمی مُرد! “[نکته ها از گفته ها ؛ دفتر اول؛ صفحه ۶۶]
آگوست 5, 2015
اخلاقی, اعتقادی, امام رضا(علیه السلام), داستان های علما, داستانی, سیره بزرگان, گنجینه pdf منبرک ها, منبرک های روایی
2,365
داستانک:
مرحوم حضرت آیت الله کوهستانی؛ گاه از لحاظ مالی به شدت در مضیقه قرار می گرفت و در عین حال از تصرف در وجوهات پرهیز می کرد، خود در این باره نقل کرده است:
در دورانی که در حوزه علمیه مشهد درس می خواندم، خرجی مرا مادرم از شمال می فرستاد.
مدتی گذشت ولی دیدم از مازندران چیزی نرسید ایام سختی را پشت سر می گذاشتم، ناچار شدم از استادم مبلغی قرض بگیرم که هرگاه از مازندران پول برایم رسید قرض وی را پرداخت نمایم.
در همان شب نزدیک طلوع فجر خواب دیدم که شخص بزرگواری به من خطاب می کند: شیخ محمد چرا از استادات قرض کردی؟
گفتم: پس از چه کسی باید قرض می کردم! گفت: از کسی که الآن اسم او را بر سر مأذنه حرم می برند.
بیدار گشتم در همان لحظه شنیدم مؤذن حرم مطهر در مناجات خود چنین می گوید: « اللهم صلی علی علی بن موسی الرضا علیه السلام.»
تا این جمله را شنیدم با شتاب وضو ساخته و به حرم مشرف شدم و از آن حضرت معذرت خواستم [ داستانهای جالب؛ سید حسن صحفی؛ صفحه ۲۵۹]
آگوست 4, 2015
اخلاقی, امام خمینی (ره), امام علی(علیه السلام), حضرت محمد(صلی الله علیه و آله), داستانی, سیره بزرگان, گنجینه pdf منبرک ها, منبرک های روایی
3,013
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) :
الْوُضُوءُ مُدٌّ وَ الْغُسْلُ صَاعٌ وَ سَیَأْتِی أَقْوَامٌ بَعْدِی یَسْتَقِلُّونَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ عَلَى خِلَافِ سُنَّتِی وَ الثَّابِتُ عَلَى سُنَّتِی مَعِی فِی حَظِیرَهِ الْقُدْس
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:
آب وضو یک مدّ است(۷۵۰ گرم) و آب غسل یک صاع (۳ لیتر (۲ بطری نوشابه ی خانواده)) و در آتیه نزدیک پس از من گروه هائى خواهند آمد که این مقدار آب را اندک شمارند و آن جماعت بر خلاف سنّت من هستند و هر که استوار و پا بر جا بر سنّت من است در حظیره قدس (بهشت) با من خواهد بود. [من لا یحضره الفقیه، جلد ۱ ،صفحه ۳۵]
داستانک ۱ :
روزى حسن بصرى خدمت امیر المؤ منین (علیه السلام ) کنار شط فرات بود ظرفى را آب نموده آشامید بقیه آنرا روى زمین ریخت .
على (علیه السلام ) فرمود در این کار اسراف نمودى زیرا آب را بر زمین ریختى و بر روى آب نریختى… [انوار نعمانیه ، ص ۲۲۶]
داستانک۲:
همان شبی که قرار بود فردایش امام مورد عمل جراحی قرار گیرد برای وضو آب خواستند ایشان نمیتوانستند حرکت کنند چون سرم به دستشان بود.
یک پارچ آب آوردیم و یک طشتی که وقتی وضو میگیرند جایی خیس نشود. امام قوری خواستند چون پارچ بزرگ بود و وقتی آب روی دستشان میریختند، مقداری بیش از نیاز میریخت. امام با قوری وضو میگرفتند تا آب اسراف نشود. [کتاب “و آنگاه عرش خدا می لرزد… ” به نقل از آقای محمد شریفی]
آگوست 4, 2015
اخلاقی, امام علی(علیه السلام), داستان های علما, داستانی, سیره بزرگان, گنجینه pdf منبرک ها, لطیفه ای, منبرک های روایی
2,161
حضرت علی علیه السلام می فرمایند لَا أَعْلَمُ نِصْفُ الْعِلْم
گفتن « نمی دانم» ؛ نصف علم است [تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ۴۸]
چه خوب است هر کس که چیزی را نمی داند ، با کمال شهامت بگوید « بلد نیستم » و از این کلمه خجالت نکشد
داستانک ۱ :
از علامه طباطبایى صاحب تفسیر المیزان سؤالى پرسیدند، ایشان فرمود: اگر بگویم نمی دانم اشکالى ندارد
آنها گفتند: نه
سپس ایشان فرمود: پس نمی دانم [حجت الاسلام قرائتی در برنامه درسهایى از قرآن ۱۸/ ۰۸/ ۶۸]
داستانک ۲:
شیخ انصارى، مردى است که در علم و تقوا نابغه روزگار است. هنوز علما و فقها به فهم دقایق کلام این مرد افتخار مىکنند.
مىگویند وقتى چیزى از او مىپرسیدند، اگر نمىدانست تعمد داشت بگوید نمىدانم، مىگفت:
ندانُم ندانُم ندانُم.
این را مىگفت که شاگردها یاد بگیرند که اگر چیزى را نمىدانند ننگشان نشود، بگویند نمىدانم. مجموعه آثاراستادشهید مطهرى(سیری در سیره نبوی) ج۱۶ ص ۱۵۲]
لطیفه :
قصهگویی بر روی منبر رفت و می خواست روایتی از حق همسایه بگوید ، اما روایت را فراموش کرد
و گفت: خداوند چنان حق همسایه را بزرگ داشته و اهمیت بخشیده که والله خجالت میکشم بگویم
آگوست 2, 2015
اخلاقی, امام علی(علیه السلام), داستان های علما, داستانی, سیره بزرگان, قرآنی, گنجینه pdf منبرک ها, منبرک های روایی
2,681
وَ یُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَهٌ [حشر ۹]
و آنها را بر خود مقدّم مىدارند هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند
یکی خصوصیاتی که اسلام به آن بسیار اهمیت میدهد ؛ داشتن روحیه ایثار و گذشت است
حضرت على علیه السلام می فرمایند: کسى که ایثار کند، در مروّت به اوج رسیده است. [ میزان الحکمه، ج۱ ، ص: ۲۰]
چه زیباست که انسان دیگران را بر خود مقدم بدارد
داستانک:
آقا سید مهدی قوام (ره) مرد بسیار بزرگوار و با سعه صدری بود؛ ایشان در عفو و گذشت کسانی که در حقشان بدی کرده بودند، منحصر به فرد بودند.
شبی دزدی وارد منزل ایشان می شود؛ بعد از بررسی منزل سراغ فرش می رود، همین که فرش را جمع می کند و در حال بردن است، آقا سید مهدی بیدار می گردد، دزد بسیار دست پاچه می شود و نمی داند که قرار است چه بلایی سرش آید!؟ اما مرحوم سید با کمال خونسردی به او می گوید: این فرش را برای چه می خواهی؟ می خواهی این فرش را چه کنی ؟ دزد می گوید : نیازمندم، می خواهم آن را بفروشم.
آقا سیدمهدی می گوید: اگر خودت بفروشی، آن را از تو ارزان می خرند؛ من آن را به تو مباح کردم، حلالت باشد! برو آخر بازار عباس آباد، بگو: من را سیدمهدی فرستاده! آن را بفروش و برو با آن کاسبی کن!
آن شخص که بزرگواری آن عالم خوش طینت را دید منقلب شد و رفت از فروش همان فرش کاسبی راه انداخت و اهل عبادت و تقوی شد.
[با اقتباس و ویراست از کتاب نکته ها از گفته ها؛ استاد فاطمی نیا صفحه۴۲]