خانه / قرآنی (صفحه 8)

قرآنی

در این بخش منبرک های قرآنی را می توانید ببینید.

عباسقلی خان و ستارالعیوب (نخونی شاید پشیمون بشی)

 

لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ

خداوند دوست ندارد کسى با سخنان خود، بدیهادیگران) را اظهار کند

سوره نساء آیه ۱۴۸

داستان:

عباسقلی خان در مشهد بازار معروفی دارد. مسجد- مدرسه- آب انبار- پل و دارلایتام و اقدامات خیریه دیگری هم از این دست داشته است. واقف بر خیر، و واقف در خیر.  

به او خبر داده بودند در حوزه علمیه ای که با پول او ساخته شده، طلبه ای شراب می خورد !!!

ناگهان همهمه ای در مدرسه پیچید. طلاب صدا می زدند حاج عباسقلی است. در این وقت روز چه کار دارد؟ از بازار به مدرسه آمده است.

عباسقلی خان یکسره به حجره ی من آمد  و بقیه دنبالش.

داخل حجره همه نشستند. ناگهان عباسقلی خان به تنهایی از جایش بلند شد و کتابخانه کوچک من را نشانه رفت. رو به من کرد و گفت :لطفا بفرمایید نام این کتاب قطور چیست؟  گفتم: شاهنامه فردوسی.  

دلم در سینه بدجوری می زد. سنگی سنگین گویی به تار مویی آویخته شده است. بدنم می لرزید.

اگر پشت آن کتاب را نگاه کند، چه خاکی باید بر سرم بریزم؟ عباسقلی خان دستش را آرام به سوی کتاب های دیگر دراز کرد…  

ببخشید، نام این کتاب چیست؟  

– بحارالانوار. عجب…! این یکی چطور؟ گلستان سعدی.   چه خوب…! این یکی چیست؟ حلیه المتقین و این یکی؟! …  

لحظاتی بعد، آن چه نباید بشود، به وقوع پیوست. عباسقلی خان، آن چه را که نباید ببیند، با چشمان خودش دید. کتاب حجیمی را نشان داد و با دستش آن را لمس کرد. سپس با چشمانی از حدقه درآمده به پشت کتاب اشاره کرد و با لحنی خاص گفت:  

این چه نوع کتابی است، اسمش چیست؟ معلوم بود. عباسقلی خان پی برده بود و آن شیشه لعنتی پنهان شده در پشت همان کتاب را هدف قرار داده بود.

برای چند لحظه تمام خانه به دور سرم چرخید، چشم هایم سیاهی رفت، زانوهایم سست شد، آبرو و حیثیتم در معرض گردباد قرار گرفته بود. چرا این کار را کردم؟! چرا توی مدرسه؟! خدایا! کمکم کن، نفهمیدم، اشتباه کردم… خوشبختانه همراهان عباسقلی خان هنوز روی زمین نشسته بودند و نمی دیدند، اما با خود او که آن را در اینجا دیده بود چه باید کرد؟

بالاخره نگفتی اسم این کتاب چیست؟

– چرا آقا ; الان می گم. داشتم آب می شدم. خدایا! دستم به دامنت. در همین حال ناگهان فکری به مغزم خطور کرد و ناخودآگاه برزبان راندم: یا ستار العیوب، و گفتم:نام این کتاب، «ستارالعیوب» است آقا! فاصله سوال آمرانه عباسقلی خان و جواب التماس آمیز من چند لحظه بیشتر نبود.

شاید اصلا انتظار این پاسخ را نداشت. دلم بدجوری شکسته بود و خدای شکسته دلان و متنبه شدگان این پاسخ را بر زبانم نهاده بود. حالا دیگر نوبت عباسقلی خان بود. احساس کردم در یک لحظه لرزید و خشک شد. طوری که انگار برق گرفته باشدش.

شاید انتظار این پاسخ را نداشت. چشم هایش را بر هم نهاد. چند قطره اشک از لابلای پلک هایش چکید.

ایستاد و سکوت کرد. ساکت و صامت و یکباره کتاب ستار العیوب (!) را سرجایش گذاشت و از حجره بیرون رفت. همراهانش نیز در پی او بیرون رفتند، حتی آنها هم از این موضوع سر درنیاوردند، و هیچ گاه به روی خودش هم نیاورد که چه دیده است.   ..

***

اما محصل آن مدرسه، هماندم عادت را به عبادت مبدل کرد. سر بر خاک نهاد و اشک ریخت. سالیانی چند از آن داستان شگفت گذشت، محصل آن روز ، بعدها معلم و مدرس شد و روزی در زمره  بزرگان علم، قصه زندگی اش را برای شاگردانش تعریف کرد. «زندگی من معجزه ستارالعیوب است» ستار العیوب یکی از نام های احیاگر و معجزه آفرین خدا است و من آزاد شده و تربیت یافته همان یک لحظه رازپوشی و جوانمردی عباسقلی خانم که باعث تغییر و تحول سازنده ام شد

منبع :«اخلاق پیامبر و اخلاق ما» ؛ نوشته استاد جلال رفیع  انتشارات اطلاعات صفحه ۳۳۲

 

 

وقف ؛‌حیات جاودان

 

الْمالُ وَ الْبَنُونَ زینَهُ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلاً

مال و فرزند، زینت زندگى دنیاست و باقیات صالحات ثوابش نزد پروردگارت بهتر و امیدبخش‏تر است!

سوره کهف آیه ۴۶

یکی از مواردی که انسان را جاودان می کند و بعد از مرگ پرونده ی انسان را باز می گذارد تا برایش پاداش نوشته شود؛  وقف است

برخی از مصادیق وقف:

ساخت مسجد

ساخت حوزه های علمیه

وقف صندوق قرض الحسنه ی بدون کارمزد و ربا و … برای مصارف خاص (دیه – ازدواج – ورشکسته گان – مهریهجهیزیه و…)

ساخت بیمارستان و مصادیق آن ( خرید آمبولانس –  ساخت آزمایشگاه و …)

خرید خانه برای جوانان

وقف مکانی برای زائران

چاپ کتاب

برخی از موقوفات جالب :

 در نائین وقفی داریم برای روضه خوان ها که قصد منبر دارند، ولی کسی آنان را دعوت نمی‏کند.

 در لبنان‏ وقفی است که درآمد آن صرف افرادی می شود که بر بالین بیماران در بیمارستان روند و به یکدیگر بگویند فلانی امروز بهتر شده وضع او رو به بهبودی می‏رود، به طوری که مریض با این تلقین دلگرم شود که خوب شدنی است.

 باغ بادام و پسته در اصطهباناتِ فارس ، برای کودکانی که به مسجد می روند.

 در کرمانشاه موقوفه برای لباس عروس و داماد قرار داده اند.

فقط آنچه در قرآن است قبول داریم !!!

 

گاه میشود که انسان یک مساله ی شرعی را به مردم می گوید و آنان سریع می گویند : کجای قرآن نوشته و اگر بگویی این در رساله ی مراجع آمده است می گویند : ما فقط قرآن را قبول داریم

حال سوال اینجاست که آیا این جمله برایتان آشنا نیست ؟

بیش از ۱۴۰۰ سال پیش ؛ در یکروز دوشنبه ای؛ پیامبر اسلام اکرم در بستر قرار گرفته بودند ؛ در آخرین لحظات فرمودند : برای من قلم . کاغذی بیاورید تا شما را راهنمایی کنم تا گمراه نشوید ؛ در آن لحظه خلیفه دوم گفت :  إِنَّ الرَّجُلَ لَیَهْجُرُ حَسْبُکُمْ کِتَابَ اللَّه (نهج الحق و کشف الصدق صفحه۳۳۳) این مرد هزیان می گوید!!! قرآن برای ما کافیست

حال سوال اینجاست که فرق بین گفته ی خلیفه دوم و این افراد در چیست ؟ هر دو که یک حرف را می زنند !!!

پس چرا می گویند اینها در دین بدعت گذاشتند و تمام بدبختی ما از آن است که نگذاشتند پیامبر وصیت کند؟!!!

اما اتفاقا اطاعت از مراجع تقلید در قرآن آمده است

خداوند در سوره مبارکه نساء می فرماید :

 یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم (نساء ۵۹)

ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا و رسول و اولی الامری که از آنان هستند اطاعت کنید

پس اطاعت از اولی الامر که ائمه ی اطهار هستند؛ مانند اطاعت از رسول و خدا واجب است

امام حسن عسکری علیه السلام که یکی از اولی الامر هستند ،می فرمایند:

فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوه( وسائل الشیعه، ج‏۲۷، ص: ۱۳۱ )

هر کس از فقیهان که نفس خود را پاس دارد، و دین خود را حفظ کند، و به مخالفت با هواهاى خویش برخیزد، و فرمان خداى را اطاعت کند، پس عوام باید از آنان تقلید کنند

وجود نازنین حجه بن الحسن می فرمایند:

أمّا الحوادث الواقعه، فارجعوا فیها الى رواه حدیثنا، فإنّهم حجّتی علیکم، و أنا حجّه اللَّه علیهم.

در پیشامدهایى که رخ مى‏دهد، به راویان احادیث ما مراجعه کنید، که آنان حجت من بر شمایند، و من حجت خدا برآنانم (وسائل الشیعه، ج‏۲۷، ص: ۱۴۰)

پس کاملا مشخص شد

“اطاعت از مراجع کامللا مطابق اطاعت از دستورات قرآن و معصومان است”

عبادت به جز خدمت خلق …

 

برخی از انسانها به جای آنکه کارهای خود را منطبق بر قرآن و روایات کنند؛ بر اشعار و ضرب المثلها منطبق می کنند

بسیاری از اشعار و ضرب المثلهای ما خوب و عالیست ؛ اما برخی از آنها به هر دلیلی از جمله خاطر مبالغه در شعر، با آیات و روایات ما سازکاری ندارد .

از آن جمله می توان به این مصرع از شعر اشاره کرد ” عبادت به جز خدمت خلق نیست

این اشتباه است ، بله ، یکی از مهمترین مصادیق عبادت ، خدمت به خلق است

زمانی که به بعضی از کسبه و یامی گوییم چرا به مسجد نمی آیید فورا این مصرع را می خوانند ” عبادت به جز خدمت خلق نیستیعنی ما داریم به مردم خدمت می کنیم که این مهمتر از نماز است !!!

داستان:

امام باقر علیه السلام فرمود:

در زمان رسول خدا صلى الله علیه و آله یکى از مؤمنین به نام سعد بسیار در فقر و نادارى بسر مى‏برد و همیشه در نماز جماعت، ملازم رسول خدا بود و هرگز نمازش ترک نمى‏شد. غریبى و تهیدستى او رسول خدا را سخت ناراحت مى‏کرد

خداوند وقتى که رسولش را این گونه غمگین یافت، جبرئیل را به سوى او فرستاد. جبرئیل که دو درهم همراهش بود، به حضور رسول خدا آمد و عرض کرد: اى رسول خدا ، خداوند اندوه ترا به خاطر سعد دریافت،  این دو درهم را به سعد بده و به او دستور بده که با آن‏ تجارت کند.

پیامبر آن دو درهم را به سعد داد و به او فرمود: با این دو درهم تجارت کن و روزى خدا را بدست بیاور.

سعد برخاست و کمر همت بست و به تجارت مشغول شد، به قدرى آن دو درهم برکت داشت که هر کالایى با آن مى‏خرید سود فراوان مى‏کرد، دنیا به او رو آورد و اموال و ثروتش زیاد گردید، و تجارتش رونق بسیار گرفت. در کنار مسجد، محلى را براى کسب و کار خود انتخاب کرد و به خرید و فروش، مشغول گردید.

کم‏کم رسول خدا دید وقت نماز اعلام شده ولى هنوز سعد سرگرم خرید و فروش است، نه وضو گرفته و نه براى نماز آماده مى‏شود. پیامبر  وقتى او را به این وضع دید، به او فرمود:

«اى سعد! دنیا تو را از نماز بازداشت.»

 او در پاسخ چنین توجیهکرد و ‏گفت: 

«چه کار کنم؟ ثروتم را تلف کنم؟دارم به مردم خدمت می کنم ،به این مرد متاعى فروخته‏ام، مى‏خواهم پولش را بستانم و از این مرد متاعى خریده‏ام مى‏خواهم قیمتش را بپردازم. (آیا با این وضع مى‏توانم در نماز شرکت کنم؟).»

پیامبر ناراحت و غمگین شد . جبرئیل بر پیامبر نازل شد و عرض کرد : آن دو درهم را که به او قرض داده بودى از او بگیر که در این صورت، وضع او به حالت اول بر مى‏گردد.

رسول خدا به سعد فرمود: آیا نمى‏خواهى دو درهم مرا بدهى؟.

 سعد گفت: بجاى آن دویست درهم مى‏دهم.

پیامبر فرمود: همان دو درهم مرا بده،

سعد دو درهم آن حضرت‏ را داد. از آن پس دنیا به سعد پشت کرد و تمام اموالش کم‏کم از دستش رفت و زندگیش به حالت اول بازگشت.

منبع :

وسائل الشیعه، جلد  ۱۲، صفحات ۲۹۷- ۲۹۸، با کمی تلخیص

 

اعمال عبادی اهل بیت ، قبل از خواب

 

حضرت امام هادی علیه السلام می فرمایند:

ما اهل بیت در هنگام خوابیدن ده کار را پیوسته انجام مى‏دهیم:

۱٫طهارت (احتمالا منظور وضو یا غسل است)

۲٫ گذاشتن دست راست زیر سر،

۳٫ سى و سه بار تسبیح خدا (سبحان الله)

 ۴٫ سى و سه بار حمد (الحمد لله)

۵٫ سى و چهار بار تکبیر گفتن (الله اکبر)

۶٫ رو به سوى قبله مى‏خوابیم،(سمت راست به قبله)

۷٫  خواندن فاتحه الکتاب

۸٫ خواندن  آیه الکرسى

۹٫ و آیه شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ تا آخرش را قرائت مى‏کنیم. (آل عمران آیه ۱۸)

هر کس این کارها را انجام دهد، حظّ و بهره آن شب را برگرفته است.

حدیث فوق به همین صورت به دست ما آمده که راوى ابتدا ده خصلت را ذکر نموده، ولى در تفصیل نه خصلت را بر شمرده است

منبع :

ترجمه کتاب فلاح السائل (ادب حضور)، اثر ارزشمند سید بن طاووس، صفحه ۵۰۰

 

حق الناس + مصادیق و داستان و روایت

 

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّإِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ قَالَ:

 قَنْطَرَهٌ عَلَى الصِّرَاطِ لَا یَجُوزُهَا عَبْدٌ بِمَظْلِمَهٍ.

غالب بن محمد از امام صادق علیه السّلام روایت کرده است که در رابطه با مفهوم این کلام خداوند متعال «براستى که پروردگار تو در کمینگاه است»، فرمود:

 کمینگاه گذرگاهى است بر پل صراط که هیچ بنده ستمگرى از آن نخواهد گذشت.

منبع:

وسائل الشیعه، جلد ۱۶ صفحه ۴۷

 

اگر مردم آنقدری که برای نجس و پاکی وسواس دارند کمی هم به حق الناس اهمیت می دادند، مشکلاتشان کم می شد. در حالی که اسلام ، طهارت و نجاست را آسان گرفته و مردم بر خود سخت می گیرند ؛ اما به حق الناس ، یسیار اهمیت داده ، ولی مردم آنها را ساده می گیرند

معمولا مردم گمان می کنند حق الناس فقط از دیوار مردم بالا رفتن یا دست در جیب مردم کردن است، غافل از آنکه حق الناس بسیار ریز است مانند:

·         ماشینش را جایی پارک می کند که مزاحمت برای مردم است

·         جلوی ماشینها میپیچد

·         بدون دلیل بوق می زند

·         دزدگیر ماشینش را شبها  حالتی می گزارد که اگر پرنده ای هم روی آن نشست صدا کند

·         پول کالا را به بیشتر رند می کند مثلا شده هزار و نهصد تومان می گوید دو هزار تومان

·         عابر پیاده از چراغ قرمز می گذرد

·         از پله های آپارتمان چنان می دود که همسایه ها اذیت می شوند

·         در منزل را طوری می بندد که همه از خواب بیدارشوند

·         دم در مسجد کفشها را می گزارد که باعث می شود مردم پایشان را از زمین بیشتر بلد کنند تا کفش ها لگد نشود

·         کالای تاریخ گذشته یا بی کیفیت می فروشد

·         امام جماعتی که دیر می آید

·         صدای آهنگ یا حتی مداحی و قرآنش از مغازه یا منزل بلند است و دیگران را اذیت می کند

·         در کتابخانه صحبت می کند و باعث آزار دیگران می شود

·         در اداره از وقت مردم می زند و نماز مستحبی یا کتاب یامی خواند

 ·         حرفی می زند که باعث ناراحتی دیگران می شود

اینها بسیار ظریف است . اگر این مسائل کوچک را دقت نکنیم کم کم، تخم مرغ دزد ، ۳ هزار میلیارد شتر اختلاس می کند

 

داستان:

روزی در نجف اشرف حضرت امام خمینی می خواست برای نماز جماعت وارد اطاق بیرونی شود. جلو ی اطاق انباشته از کفش نمازگزاران بود به طوری که جای پا گذاشتن نبود. امام وقتی به کفش کن رسید و آن وضع را دید، توقف کرد و از پا گذاشتن بر روی کفش مردم خودداری ورزیده، وقتی مردم کفشها را از سر راه کنار زدند، آن گاه امام وارد اطاق شد.

 

خیر و صلاح

 

عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُم‏

چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزى را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است‏

سوره بقره آیه ۲۱۶

خاطره:

حجه الاسلام قرائتی می فرمودند:

خدا گر زحکمت ببندد درى، ز رحمت … گاهى آدم کنکور رد مى‏شود، ده تا درِ دیگر باز مى‏شود.

خودِ بنده رفتم روضه‏ بخوانم دیدم نمى‏شود، هرچه شعر خواندم، روضه خواندم، مردم عوض اینکه گریه کنند، خنده‏ کردند. من دیدم این حلقومِ من، حلقومِ روضه نیست، رفتم پاى تخته سیاه شدم معلم. در معلمى موفق هستم، ولى در روضه خوانى کم آوردم.

حالا این خانم، نه، دختر عمویم رفته کنکور، من هم باید بروم کنکور. حالا ولش کن. حالا رفتى الحمدلله، کنکور خوب است، اما اینطور نیست که هرکه نرفت پس علامت بدبختى‏اش است. نه، خیلى‏ها کنکور نرفتند، از کنکور رفته‏ها خوشبخت ترند.

 

منبع : حجه الاسلام قرائتی، در برنامه درسهایى از قرآن   ۳۱/ ۰۱/ ۸۵

 جهت دریافت این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید.

اخلاق مومنین

 

 وَ لَوْ کُنْتَ‏ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ

پیامبر اگر خشن و بودى، از اطراف تو، پراکنده مى‏شدند

آل عمران ۱۵۹

مومن باید با اخلاقش مردم را به دین دعوت کند .اگر مومنین بد اخلاق باشند مردم و خصوصا جوانان و نوجوانان از دین متنفر می شوند

خاطره :

کلاس اول راهنمایی بودم که همراه پدرم به مسجد رفتم و در صف اول نماز ایستادم .

در وسط نماز پیر مردی آمد و مرا هُل داد و چای من ایستاد و گفت : “صف اول بچه بازی نیست”

آنقدر در روحیه ی من تاثیر گذاشت که ۲ سال دیگر به هیچ مسجدی نرفتم

 

جهت دریافت این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید.

متن کامل مطالب درباره ی کفن + تصویر نوع بُرش کفن

 

جهت دریافت متن کامل مطالب درباره ی کَفَن+”تصویر نوع بُرش کفن”به صورت PDF اینجاراکلیک فرمایید

 

جهت دریافت متن کامل مطالب درباره ی کَفَن “بدون تصویر”  به صورت WORD به ادامه منبرک رجوع فرمایید

 

سوال :

 انسان داخل مغازه ی کفن فروشی می شود و کفن می خرد ؛ این دیگر صحبت نمی خواهد !!!

پاسخ :

کَفَن های موجود در بازار (چه در ایران و چه در کشورهای دیگر مانند مکه و کربلا)  سه ایراد عمده دارند ، که اگر یکی از این ایرادها در کفنی باشد نمی توان از آن استفاده کرد

۱٫کمی نازک و بدن نما است

۲٫ کوتاه است

۳٫ در همه جای آن دعا نوشته (در صورتی که نباید در جایی از کفن دعا نوشت که زیر میت قرار می گیرد )

 

 

سر فصلهایی که در این متن نوشته شده است

۱٫قطعات واجب کفن

۲٫ مستحبات مشترک بین مردان و زنان

۳٫ مستحبات اختصاصی برای مردان

۴ مستحبات اختصاصی برای بانوان

۵٫ مستحبات دیگر کفن (مانند جنس و دعاهایی که در کفن مستحب است)

۶٫ مکروهات کفن

۷٫ جریدتین و احکام آن

۸٫ تصویر  الگوی کفن بانوان

۹٫ تصویر الگوی کفن آقایان

 

یکی از راههای دور شدن جامعه از شهوات

 

یکی از مشکلات جامعه ی ما تبعیت از شهوات است . حال قرآن چه دارویی برای این درد بشر داده است ؟

پاسخ :

خداوند در آیه ی ۵۹ سوره ی مبارکه مریم می فرماید:

” أَضاعُوا الصَّلاهَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَوات‏”

آنان نماز را ضایع کردند ،در نتیجه از شهوات پیروی نمودند

در نتیجه اگر جامعه ای بخواهد از این نوع آسیب دور باشد باید نماز را در جامعه به عنوان یک بازوی بازدانده از فساد ؛ اولویت خود قرار دهد  

شاید در رأس ضایع کردن نماز دوری از “نماز جماعت” باشد زیرا قرآن معمولا برای نماز لفظ “اقامه” به کار می برد ، نه خواندن

بلند کردن صدا در محضر قبور ائمه ،باعث حبط اعمال

 

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ

 اى کسانى که ایمان آورده‏اید! صداى خود را فراتر از صداى پیامبر نکنید، و در برابر او بلند سخن مگویید(و داد و فریاد نزنید) آن گونه که بعضى از شما در برابر بعضى بلند صدا مى‏کنند، مبادا اعمال شما نابود گردد در حالى که نمى‏دانید!  

سوره حجرات آیه ۲

 

گاهی دیده می شود افرادی به امید ثواب در کنار ضریح ائمه شروع می کنند به بلند دعا خواندن و یا از آن مهمتر شروع می کنند بلند ، بلند صلوات فرستادن و مردم را تشویق می کنند به صلوات بلند  فرستادن ؛ که مطابق این آیه تمام اعمال خود را از دست می دهند

 

نکته ۱ :

از آنجاکه می دانیم فرقی بین پیامبر و امامان از لحاظ اطاعت نیست ( أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ)

نکته ۲ :

 فرقی بین زنده بودن و از دنیا رفتن آنان نیست زیرا هنگام دفن امام حسن مجتبی که کنار قبر پیامبر جنجال به پا شد امام حسین با خواندن این آیه مردم را امر به سکوت در محضر قبر پیامبر فرمودند

چشم و هم چشمی یکی از موانع تولید ملی ،حمایت از کار و سرمایه ی ایرانی (۱)

 

(به بهانه آغاز سال ۱۳۹۱ ؛ سال تولید ملی ،حمایت از کار و سرمایه ی ایرانی )

زُیِّنَ لِلْمُسْرِفینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ

 این گونه براى اسرافکاران، اعمالشان زینت داده شده است(که زشتى این عمل را درک نمى‏کنند)!

سوره  یونس : آیه  ۱۲

یکی از مواردی که برای اسراف کاران زینت داده شده چشم و هم چشمی است

مثلا آن شخصی که مبتلا به بیماری چشم و هم چشمی شده کار خود را قشنگ می بیند

به عنوان نمونه:

فکر می کند اگر هرسال مبل منزل را عوض کند کلاس است

فکر می کند اگر تند وتند تلوزیون و یخچال عوض کند کلاس است

فکر می کند اگر دو سه سال،یکبار پردههای منزلش را عوض کند کلاس است

و . . .

گاه این چشم و هم چشمی برای خرید محصولات خارجی می شود

به عنوان مثال:

فکر می کند اگر نوشابه خارجی بخورد ارزش است

فکر می کند اگر لباس خارجی بپوشد ارزش است

فکر می کند اگر مبل خارجی بخرد ارزش است

فکر می کند اگر سیگارش خارجی باشد ارزش است

فکر می کند اگر ماشینش خارجی باشد ارزش است

فکر می کند اگر برای مهمانش میوه ی خارجی بخرد ارزش است

و . . .

راهپیمایی در قرآن

 

(به بهانه نزدیکی به ۲۲ بهمن )

سؤال: آیا در قرآن، دلیلى براى شرکت در راهپیمایى و تظاهرات داریم؟

پاسخ: خداوند در قرآن مى‏فرماید:

«ولایَطؤون مَوطئاً یَغیظُ الکفّار … الّا کُتب لهم به عَملٌ صالح»   « سوره توبه، آیه ۱۲۰»

هیچ حرکت دسته جمعى که کفّار را عصبانى کند، صورت نمى‏گیرد مگر این که براى آن، پاداش عمل صالح ثبت مى‏شود.

آرى، راهپیمایى‏هایى که دشمنان اسلام و مسلمین را عصبانى کند، عمل صالح است.

این راهپیمایى‏ها (بخصوص آنگاه که از طریق وسایل ارتباطى و ماهواره‏ها منعکس مى‏شود) اگر براى اهداف‏ مقدسى صورت گیرد، نوعى حضور در صحنه، عبادت دسته جمعى و امر به معروف و نهى از منکر عملى و عامل تقویت روحیّه مردم و تهدید دشمن است.

منبع : کتاب پرسش هاى مهم، پاسخ هاى کوتاه(تمثیلات)، حجه الاسلام قرائتی،  صفحه :۹۸

نتیجه ی کوچکترینِ اعمال

 

فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ  * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ

هر کس به اندازه ذره‏اى کار نیک کرده باشد پاداش آن را خواهد دید

و هر کس به اندازه ذره‏اى کار بد کرده باشد کیفر آن را خواهد دید.

سوره زلزله آیه ی ۷ و ۸

داستان ۱:

مردى خدمت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله  آمد عرض کرد: علمنى مما علمک اللَّه:” از آنچه خداوند به تو تعلیم داده به من بیاموز”.

پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله  او را به مردى از یارانش سپرد، تا قرآن به او تعلیم کند، و او سوره “إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ” را تا به آخر به او تعلیم داد، آن مرد از جا برخاست و گفت: همین مرا کافى است (و در روایت دیگرى آمده تکفینى هذه الایه:” همین یک آیه مرا کفایت مى‏کند”)!

 پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله  فرمود: او را به حال خود بگذار که مرد فقیهى شد! (و طبق روایتى فرمود رجع فقیها: او فقیه شد و بازگشت!)

منبع: تفسیر نمونه جلد ‏۲۷، صفحه: ۲۳۲

 

داستان ۲:

آیت الله شبیری زنجانی می فرمودند:

من از نزدیکان حاج احمد آقا فرزند امام شنیدم که ایشان حضرت امام خمینی را در خواب دیده اند .

از ایشان می پرسند که به شما چه گذشت؟

ایشان دست خود را بلند می کنند و پایین می آورند و می گویند : بدان ،حرکتی مانند این حرکت دستِ من در اینجا حساب دارد .

حاج احمد آقا می پرسند: عبور از برزخ چه گذشت ؟!

امام می فرمایند:

با وساطت اولیاء الهی به خوبی گذشت.

منبع: کتاب حمیمف جلد ۲، صفحه ۲۱۵به نقل از کتاب روزنه هایی از عالم غیب، صفحه ۴۰۱

داستان آهنگری که دستش نمی سوخت

 

سید محمد اشرف علوی می‏نویسد:

« در سفری به مصر، آهنگری را دیدم که با دست خود آهن گداخته را از کوره آهنگری بیرون می‏آورد و روی سندان می‏گذاشت و حرارت آهن به دست وی اثر نمی‏کرد. با خود گفتم این شخص، مردی صالح است که آتش به دست او کارگر نیست. ازاین‏رو، نزد آن مرد رفتم، سلام کردم و گفتم:

«تو را به آن خدایی که این کرامت را به تو لطف کرده است، در حق من دعایی کن.» مرد آهنگر که سخن مرا شنید، گفت: «ای برادر! من آن‏گونه نیستم که تو گمان کرده‏ ای.»گفتم: «ای برادر! این کاری که تو می‏کنی، جز از مردمان صالح سر نمی‏زند.»

گفت: « گوش کن تا داستان عجیبی را دراین‏باره برای تو شرح دهم. روزی در همین دکان نشسته بودم که ناگاه زنی بسیار زیبا که تا آن روز کسی را به زیبایی او ندیده بودم، نزد من آمد و گفت:

« برادر! چیزی داری که در راه خدا به من بدهی؟»

من که شیفته رخسارش شده بودم، گفتم: «اگر حاضر باشی با من به خانه‏ ام بیایی و خواسته مرا اجابت کنی، هرچه بخواهی به تو خواهم داد.»

زن با ناراحتی گفت: «به خدا سوگند، من زنی نیستم که تن به این کارها بدهم.» گفتم: «پس برخیز و از پیش من برو.»

زن برخاست و رفت تا اینکه از چشم ناپدید شد. پس از چندی دوباره نزد من آمد و گفت: «نیاز و تنگ‏دستی، مرا به تن دادن به خواسته تو وادار کرد.»

من برخاستم و دکان را بستم و وی را به خانه بردم. چون به خانه رسیدیم، گفت: «ای مرد! من کودکانی خردسال دارم که آنها را گرسنه در خانه گذاشته ‏ام و بدینجا آمده‏ام. اگر چیزی به من بدهی تا برای آنها ببرم و دوباره نزد تو باز گردم، به من محبت کرده‏ ای.»

من از او پیمان گرفتم که باز گردد. سپس چند درهم به وی دادم. آن زن بیرون رفت و پس از ساعتی بازگشت. من برخاستم و در خانه را بستم و بر آن قفل زدم.

زن گفت: «چرا چنین می‏کنی؟» گفتم: «از ترس مردم.» زن گفت: «پس چرا از خدای مردم نمی‏ترسی؟» گفتم:

 «خداوند، آمرزنده و مهربان است.»

 این سخن را گفتم و به طرف او رفتم.دیدم که وی چون شاخه بیدی می‏لرزد و سیلاب اشک بر رخسارش روان است. به او گفتم: «از چه وحشت داری و چرا این‏گونه می‏لرزی؟ » زن گفت: «از ترس خدای عزوجل.» سپس ادامه داد: «ای مرد! اگر به خاطر خدا از من دست برداری و رهایم کنی، ضمانت می‏کنم که خداوند تو را در دنیا و آخرت به آتش نسوزاند.» من که وی را با آن حال دیدم و سخنانش را شنیدم، برخاستم و هرچه داشتم به او دادم و گفتم: «ای زن! این اموال را بردار و به دنبال کار خود برو که من تو را به خاطر خداوند متعال رها کردم.»

زن برخاست و رفت. اندکی بعد به خواب رفتم و در خواب بانوی محترمی که تاجی از یاقوت بر سر داشت، نزد من آمد و گفت: «ای مرد! خدا از جانب ما جزای خیرت دهد.» پرسیدم: شما کیستید؟ فرمود: «من مادر همان زنی هستم که نزد تو آمد و تو به خاطر خدا از او گذشتی. خدا در دنیا و آخرت تو را به آتش نسوزاند.» پرسیدم: «آن زن از کدام خاندان بود؟» فرمود: «از ذریه و نسل رسول خدا (صلّی ‏الله علیه و آله و سلّم).» من که این سخن را شنیدم، خدای تعالی را شکر کردم که مرا موفق داشت و از گناه حفظم کرد و به یاد این آیه افتادم که خداوند می‏فرماید:

 

«إِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»   (احزاب: ۳۳)

خدا می‏خواهد هر پلیدی را از شما خاندان نبوت ببرد و شما را از هر عیبی پاک و منزه گرداند.»

سپس از خواب بیدار شدم و از آن روز تاکنون آتش دنیا مرا نمی‏سوزاند و امیدوارم آتش آخرت نیز مرا نسوزاند

 منبع: فضائل ‏السادات، ص ۲۴۰ و ۲۴۱  و  کتاب «گناه گریزی» سیدحسین اسحاقی

**منبرک**