عَنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ : جَاءَتْ فَاطِمَهُ (علیها السلام) تَشْکُو إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بَعْضَ أَمْرِهَا فَأَعْطَاهَا- رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) کُرَیْسَهً وَ قَالَ تَعَلَّمِی مَا فِیهَا فَإِذَا فِیهَا “مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلَا یُؤْذِی جَارَهُ ” … حضرت صادق علیه السلام فرمود: فاطمه (علیها السلام )براى شکایت از جریانی نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله) آمد، پس رسول خدا (صلی الله علیه وآله) جزوه اى به او داد و فرمود: آنچه در آنست بیاموز، و (این ۳ جمله) در آن بود: هر کس ایمان به خدا و روز قیامت دارد باید همسایه را نیازارد … [ الکافی، جلد۲، صفحه ۶۶۷، باب حق الجوار ] در اهمیت همسایه همین بس که رسول رحمت صلی الله علیه و آله می فرمایند: حرمه الجار على الانسان کحرمه أمّه. حرمت همسایه بر آدمى همچون حرمت مادر است.[ الحیاه،ج۱،ص ۴۱۶] برخی همسایه داری خوبی ندارند:به عنوان مثال :درب منزل را نیمه شب محکم به هم می زند. ماشین را جلو پل همسایه پارک می کند. در پله ها طوری رفت و آمد می کند که همسایه اذیت می شود. آشغال را جلو درب همسایه می گذارد. از منزلش صدای آهنگ یا مداحی بلند است. اول صبح برای صدازدن اعضای خانه از داخل کوچه بوق می زند. مهمانی دیر وقت می گیرد و … کسانی که در خوابگاه های دانشجویی هستند محدوده شخصی شان کمتر است و همسایه های بیشتری دارند. هم اتاقی آنها، همسایه شان است. صدای خنده، مداحی، موسیقی بلند می شود همسایه شان اذیت می شود. نیمه های شب برای نماز شب ساعت کوک می کنند، هم اتاقی شان بیدار می شود. داستانک : یکى از مسلمین از اهالى مدینه ، همسایه بدى داشت که از آزار او در امان نبود، او به حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمد و از همسایه اش شکایت کرد و گفت :”من همسایه اى دارم که نه تنها خیرى از او به من نمى رسد، بلکه از شرّ و آزار او، آسوده نیستم .” پیامبر(صلی الله علیه و آله) به على (علیه السلام) و ابوذر و سلمان و یک نفر دیگر (که راوى مى گوید بگمانم مقداد بود) فرمود: به مسجد بروید و با صداى بلند فریاد بزنید: لاایمان لمن لایا من جاره بوائقه، “هر که همسایه اش از آزار او آسوده نباشد ایمان ندارد.” آنها به مسجد رفته، سه بار با صداى بلند، این دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله) را به سمع مردم رساندند. امام صادق (علیه السلام) پس از نقل این داستان، با دست خود اشاره به اطراف کرد و فرمود: تا چهل خانه در چهار طرف، همسایه به حساب مى آیند. نکته ی مهم اینجاست که : خوب همسایه داری فقط این نیست که ما به همسایه آزار نرسانیم. امام کاظم علیه السلام می فرمایند:خوش همسایگى تنها این نیست که آزار نرسانى، بلکه خوش همسایگى این است که در برابر آزار و اذیت همسایه صبر داشته باشى. [تحف العقول ص ۴۰۹] قسمت دوم روایت قسمت سوم روایت
ادامه نوشته »جهاد سیاسی حضرت زهرا(سلام الله علیها)
(به مناسبت ایام فاطمیه) در زیارت هایی که برای اهل بیت و خصوصا حضرت زهرا(سلامالله علیهم) می خوانیم، جمله «جَاهَدْتَ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ» را می بینیم؛ ما شهادت می دهیم شما جهاد کردید و حق جهاد را انجام دادید. حال سوال اینجاست: اهل بیت(علیهمالسلام) که همه جهاد نظامی نکردند؟ در بین چهارده معصوم تنها پیامبر(صلیالله علیه و آله)، حضرت علی(علیهالسلام)، امام حسین(علیهالسلام) و امام حسن(علیهالسلام) جهاد نظامی کردند. بقیه ائمه و حضرت زهرا(سلامالله علیها) که جهاد نظامی انجام ندادند. پس چرا ما این جمله را برای ایشان می گوییم؟ در قرآن خداوند می فرماید: «فَلا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبیراً»؛ (سوره فرقان، آیه ۵۲) شما باید جهاد کبیر انجام دهید. جهاد کبیر جهاد نظامی نیست. مهم ترین مصداق جهاد کبیر، جهاد سیاسی است، جهادی که حضرت زهرا(سلامالله علیها) انجام دادند. حضرت زهرا(سلامالله علیها) با گریه خود، جهاد سیاسی انجام می دهند و کل حکومت آن دوران را به هم می ریزند. وصیت نامه ایشان جهاد سیاسی است؛ تشییع شان، تدفین شان، محل دفنشان هم جهاد سیاسی است. جهاد سیاسی یعنی اینکه ما دشمن را از خودمان ناامید کنیم. جهاد سیاسی در سیره علما نیز دیده می شود. داستانک: در جلسهای، فتحعلیشاه از میرزای قمی، صاحب قوانین، درخواست کرد که اجازه دهد دختر خود را به همسریِ پسر میرزا درآورد و رابطهی خانوادگی برقرار گردد. آن جلسه بدون نتیجه پایان یافت. میرزا که از این پیشنهاد سخت نگران بود و این احتمال وجود داشت که مجبور شود و از روی ناچاری به این وصلت تن دردهد، دست به دعا برداشت و گفت: خداوندا، اگر بناست شاهزاده به همسری پسر من درآید مرگ جوانم را برسان. طولی نکشید فرزندش در حوض منزل غرق شد و از دنیا رفت. [سیمای فرزانگان رضامختاری، ص ۴۷۸]
ادامه نوشته »ریشه شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)
در کربلا امام حسین(علیهالسلام) هرچه می گفتند هیچ کس گوش نمی داد. امام فرمودند: من می دانم شما را چه شده است. «ملئت بطونکم من الحرام»؛ شکم هایتان از حرام پر شده است. این ریشه کربلا است. اما ریشه شهادت حضرت زهرا (سلامالله علیها) چه بود؟ زمانی که حضرت زهرا (سلامالله علیها) به مسجد رفتند و آیه و روایت خواندند و استدلال آوردند مردم هیچکدام قیام نکردند. حضرت زهرا (سلامالله علیها) در خطبه فدکیه می فرمایند: «اَلا وَقَد أری اَن قَد اَخلَدتُم اِلی الخَفضِ». امّا جز این نیست که به تن آسایی خو کرده اید. من می دانم مشکل شما چیست؟ مشکل شما این است که راحت طلب شده اید. چون راحت طلب شده اید حال جهاد و دفاع از حق ندارید. ایشان مردم را در مسجد به جهاد دعوت کردند.
ادامه نوشته »تاثیر انقلاب در شیعه شدن مردم دنیا
(به مناسبت دهه فجر و نزدیکی ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها) در چند روز گذشته بحثی پیرامون تاثیر انقلاب اسلامی در دین دار شدن مردم داشتیم؛ همان آرمانی که حضرت زهرا (سلام الله علیها) به خاطر آن به شهادت رسید. ان شاالله این انقلاب ذره ای است در مقابل اقیانوسی که در ظهور حجه ابن الحسن (عجل الله تعالی فرجه) اتفاق خواهد افتاد. یکی از علمای بزرگ وهابی؛ ربیع بن محمد، کتابی به نام «الشیعه الامامیه فی میزان الاسلام» در نقد انقلاب اسلامی و تشیع نوشته است. ایشان در صفحه ۵ این کتاب در مقدمه این جمله را بیان می کند: «آنچه باعث فزونی شگفتی من شده این است که برخی از برداران وهابی و فرزندان شخصیت های علمی و دانشجویان مصری که بارها در جلسلات علمی شرکت می کردند و بردارانی که ما به آنها حسن ظن داشتیم اخیرا به سراغ این مسیر تازه –یعنی تشیع- حرکت کرده اند و آن تحت تاثیر انقلاب ایران بوده است.»
ادامه نوشته »آفت عبادت و درمان آن
یکی از آفت هایی که افراد مذهبی و مسجدی را تهدید می کند چیست؟ امام سجاد علیه السلام در دعای مکارم الاخلاق به آن اشاره می کنند و می فرمایند: «وَ عَبِّدْنِی لَکَ»، خدایا مرا بنده خودت قرار بده. «وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِی بِالْعُجْبِ»، خدایا عبادت من را با عجب و غرور باطل نکن. یک عمر زحمت می کشیم و عبادت می کنیم، اما یک تکبر و غرور کار را تمام می کند. حال چه کنیم تا دچار غرور و تکبر نشویم؟ بیماری ای که آدم را هم از چشم خلق می اندازد و هم از چشم خالق. حضرت زهرا (سلام الله علیها) در خطبه فدکیه می فرمایند: خداوند ایمان را وسیله پاک شدن شما از آلودگی شرک و نماز را برای دوری و پاک نمودن شما از تکبر قرار داد. در نماز، باید تکبر خود را درمان کنیم. تواضع یکی از ویژگی ها و خصوصیات نمازگزار است. انسان، تواضع را در پرتو نماز بدست می آورد. یکی از اسرار نماز این است که خودبینی و تکبر را در هم می شکند و درس تواضع در برابر خداوند را می آموزد. زیرا نمازگزار در هر شبانه روز در هفده رکعت نماز واجب، ۳۴ بار پیشانی بر خاک و زمین می گذارد و به سجده، که سمبل نهایت تواضع است، می افتد و خودش را همچون پر کاهی در میان اقیانوسی بزرگ می بیند. به این ترتیب خود را بنده کوچک و ناچیز خدا دانسته و هرگونه خودخواهی و غرور را از خود دور می کند.
ادامه نوشته »همنشینی با ابرار
در فرازی از دعای «مکارم الاخلاق» از حضرت زهرا (سلام الله علیها) آمده است: «اللهم اوصلنی الیک من اقرب الطرق الیک و اسهلها علی»، خدایا سریع ترین راه و آسان ترین راهی که من را به تو می رساند را نشانم بده. به نظر شما سریع ترین و راحت ترین راه کدام است؟ علمای اخلاق می فرمایند: «همنشینی با ابرار»، همنشینی با آدم های خوب سریع ترین راه و آسان ترین راهی است که انسان را به هدفش می رساند. حاج آقای فرهمند پور عارفی بودند که خاطرات ایشان در کتاب «دلباخته» آمده است می گویند: «اگر من به جایی رسیدم فقط از همنشینی با خوب ها بود». آدمی وقتی با خوب ها نشست و برخاست می کند دلش جلا پیدا می کند. خیلی راحت تر می تواند کارهای خوب را انجام بدهد. اما کسی که با انسان های بد همنشینی کرد معلوم نیست عاقبتش چه شود. داستانک نجاشی از یاران حضرت علی (علیه السلام) و شاعر ایشان بودند که در ماه رمضان برای نماز ظهر به سمت مسجد می رفت. یکی از دوستان ناباب اش او را دید و گفت کجا می روی؟ نجاشی گفت: برای نماز به مسجد میروم، گفت: زود است به خانه من بیا! سرانجام نجاشی به داخل خانه رفت و کار به آنجا رسید که با وجود اینکه روزه بود اما با وسوسه دوستش شراب خورد و به خیابان و به عربده کشی آمد! حضرت علی (علیه السلام) هم نجاشی را حد زد و او به معاویه پناهنده شد. مثل روشنفکران امروزی که میگویند این حکومت قدر ما را نمیداند و به اروپا و … پناهنده میشوند. خیلی مراقب رفیقمان باشیم.
ادامه نوشته »شبی که احتمال قدر بودنش بیشتر است!
(به بهانه نزدیکی به شب ۲۳ ماه رمضان) حضرت علی علیه السلام می فرمایند : پیامبر خدا در دهه آخر رمضان ، بستر خود را جمع می کرد و کمرش را می بست و شب بیست و سوم ، خانواده خود را بیدار می کرد و در آن شب ، به صورت خفتگان ، آب می پاشید و فاطمه سلام الله علیها نیز نمی گذاشت کسی از اهل خانه در شب بیست و سوم بخوابد و خواب آنان را با کم خوردن درمان می کرد و از روز برای شب ، آماده می شد و می فرمود : « محروم ، کسی است که از خیر آن بی بهره بماند » [مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ؛ جلد۷ ؛صفحه ۴۷۰ ] راوى گفت: از امام باقر علیه السّلام شنیدم مىفرمود: جُهَنى پیش رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله آمد و گفت: یا رسول اللَّه، من شترها، گوسفندها و غلامانى دارم، مىخواهم دستور بفرمایید شبى در ماه مبارک رمضان داخل مدینه شوم و در نماز جماعت شما حضور یابم، حضرت او را نزدیکتر فراخواند در گوشى با او حرف زد. جهنى شب بیست و سوم [ماه مبارک رمضان] با شتران، گوسفندان و غلامان و زن و فرزندان داخل مدینه مىشد صبحگاهان از مدینه خارج مىشد و به محل خود مىرفت، اسم جهنى عبد الرحمن بن انیس انصارى است [ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ جلد ۷؛ صفحه ۴۷۰] عَنْ جَمِیلٍ وَ هِشَامٍ وَ حَفْصٍ قَالُوا مَرِضَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَرَضاً شَدِیداً فَلَمَّا کَانَ لَیْلَهُ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ أَمَرَ مَوَالِیَهُ فَحَمَلُوهُ إِلَى الْمَسْجِدِ فَکَانَ فِیهِ لَیْلَتَهُ. به نقل از جمیل و هشام و حفض : امام صادق علیه السلام به سختی بیمار شد . چون شب بیست و سوم فرا رسید ، به غلامان خود دستور داد او را به مسجد بردند و آن شب را در مسجد بود [ بحار الأنوار؛ جلد ۹۵ ؛صفحه ۱۶۹ ] و در پایان مرحوم علامه مجلسی می گوید: اکثر احادیث معتبر دلالت دارد که شب بیست و سوم ، شب قدر است منبع : زاد المعاد؛ صفحه ۱۸۷
ادامه نوشته »بهترین درخواست از خدا!
( به بهانه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها) حضرت زهرا سلام الله علیها در خطبه ی فدکیه در مسجد می فرمایند: فَرَضَ اللَّهُ … الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ خداوند جهاد را برای عزت و آبروی اسلام قرار داد [وسائل الشیعه، ج۱، ص: ۲۲] یکی از دغدغه های تمام شیعیان باید جهاد باشد ما باید نوعی زندگی کنیم که روزی جنگی پیش آمد بدون تعلل به جهاد برویم به تعبیر دیگر آرزوی شهادت داشته باشیم و در دعاهایمان از خداوند درخواست شهادت کنیم داستانک : پیامبرصلى الله علیه وآله از شخصى شنید که در دعا مىگوید:” اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ خَیْرَ مَا تُسْأَلُ ” خدایا! بهترین چیزى که از تو درخواست مىشود به من عطا کن، پیامبر فرمود: اگر این دعا مستجاب شود، در راه خدا شهید مىشود وَ رَأَى ص رَجُلًا یَدْعُو وَ یَقُولُ– اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ خَیْرَ مَا تُسْأَلُ فَأَعْطِنِی أَفْضَلَ مَا تُعْطِی فَقَالَ ص إِنِ اسْتُجِیبَ لَکَ أُهَرِیقَ دَمُکَ فِی سَبِیلِ اللَّه [مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۱، ص: ۱۴] نکته: در عالم حیوانات نیز گوسفندِ مرده بىارزش است، گوسفندى که به سوى قبله و با نام خدا ذبح شود، ارزش دارد.
ادامه نوشته »توصیه های پیامبر به حضرت زهرا درباره مقدمات خواب
(به بهانه میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها ) عن فاطمه الزهرا(سلام الله علیها )قالت: دخل علی رسول الله (صلی الله علیه و آله ) و قد افترشت فراشی للنوم , فقال : یا فاطمه لاتنامی الا و قد عملت اربعه: ختمت القرآن , و جعلت الانبیاء شفعائک , و ارضیت المومنین عن نفسک , و حججت و اعتمرت , قال هذا و اخذ فی الصلوه , فصبرت حتی اتم صلاته, قلت: یا رسول الله امرت باربعه لا اقدر علیها فی هذا الحال فتبسم(صلی الله علیه و آله )و قال: اذا قرات قل هو الله احد ثلاث مرات فکانک ختمت القرآن , واذا صلیت علی و علی الانبیاء قبلی کنا شفعائک یوم القیمه , و اذا استغفرت للمومنین رضوا کلهم عنک و اذا قلت : سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر, فقد حججت و اعتمرت . حضرت زهرا سلام الله علیها می فرمایند: در وقتی که بستر خواب را گسترده بودم, رسول خدا صلی الله علیه و آله بر من وارد شد, فرمود: ای فاطمه نخواب مگر آن که چهار کار را انجام دهی: ۱٫ قرآن را ختم کنی, ۲٫ پیامبران را شفیعت گردانی, ۳٫ مومنین را از خود راضی کنی, ۴٫ حج و عمره ای را به جا آوری. این را فرمود و شروع به خواندن نماز کرد, صبر کردم تا نمازش تمام شد, گفتم: یا رسول الله به چهار چیز مرا امر فرمودی در حالی که بر آنها قادر نیستم آن حضرت تبسمی کرد و فرمود: چون قل هو الله را سه بار بخوانی مثل این است که قرآن را ختم کرده ای چون بر من و پیامبران پیش از من صلوات فرستی، شفاعت کنندگان تو در روز قیامت خواهیم بود، چون برای مومنین استغفار کنی ، آنان همه از تو راضی خواهند شد، و چون بگویی: سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر حج و عمره ای را انجام داده ای. مفاتیح الجنان بخش باقیات الصالحات باب ششم و بهجه جلد ۱ صفحه ۲۸۷
ادامه نوشته »سکوت در برابر استدلال
(به بهانه نزدیکی به عید سعید غدیر خم ) برای انجام وظیفه اش وارد پاکستان شد خبر ورودش به سرعت در تمامی مجامع علمی پیچید ….. اصرار می کردند برای ضیافت شام ؛ همگی از علمای اهل سنت بودند نمی پذیرفت بازهم اصرار بالاخره گفت باشد .. نشسته بودند و در تلاش بر اینکه شیعه را ضایع کنند!! در نهایت کسی گفت: برای تبرک هرکدام حدیثی بخوانیم نوبت به او رسید گفت: تنها به این شرط می خوانم که پس از آن همگی بر صحت حدیث از منابعتان اعتراف کنید گفتند: باشد گفت: قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم): “من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته الجاهلیه” هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است از تک تک پرسید قبول است؟ گفتند: آری این صحیح ترین فرمایش نقل شده از رسول خداست گفت: آیا صدیقه کبری امام زمانش را می شناخت و از دنیا رفت؟ امام زمانش که بود؟! اگر می گفتند نمی شناخت -العیاذ بالله- سیده نساء العالمین به مرگ جاهلیت مرده است!! و اگر می شناخت که همگی می دانستند بر طبق منابع معتبر خودشان درحالی از دنیا رفت که به شدت از ابوبکر غضبناک بود! و باز برطبق منابع خودشان تنها کسی را که حضرت زهرا (س) به عنوان امام زمان خود انتخاب و اختیار کرده و در مقام حمایت و دفاع ار او جانبازی کرده بود علی بن ابی طالب (ع) بود و بس. سکوت کردند.. مدتی بعد یکی یکی مجلس را ترک کردند. خاطره ای از علامه امینی عالم بزرگ تشیع، صاحب کتاب الغدیر و … نثار روحش صلوات منبع : وبلاگ وهابیت پژوهی
ادامه نوشته »هرکه به خدا و قیامت ایمان دارد، باید … ” ۳ “
عَنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ : جَاءَتْ فَاطِمَهُ (علیها السلام) تَشْکُو إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بَعْضَ أَمْرِهَا فَأَعْطَاهَا- رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) کُرَیْسَهً وَ قَالَ تَعَلَّمِی مَا فِیهَا فَإِذَا فِیهَا … ” مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلْیَقُلْ خَیْراً أَوْ لِیَسْکُت” حضرت صادق علیه السلام فرمود: فاطمه (علیها السلام )براى شکایت از جریانی نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله) آمد، پس رسول خدا (صلی الله علیه وآله) جزوهاى به او داد و فرمود: آنچه در آنست بیاموز، و (این ۳ جمله) در آن بود: هر کس ایمان به خدا و روز قیامت دارد باید حرف خوب بگوید یا خموش باشد. [ الکافی جلد۲ صفحه ۶۶۷ باب حق الجوار ] داستانک : سلیمان جنی را مامور کاری کرد و در تعقیب او جنی را فرستاد جن دوم بازگشت و آنچه دیده بود برای سلیمان تعریف کرد و گفت دیدم جن را که وارد بازار شد به آسمان نگاه کرد بعد سرش را به طرف راست وچپ چرخاند و بعد سرش را به پایین انداخت و رفت سلیمان جن اول را احضار کرد و دلیل این حرکاتش را جویا شد او عرض کرد :هنگامی که وارد بازار شدم به آسمان نظر کردم و دیدم فرشتگان در آسمان ناظر هستند به سمت چپ و راست نظر کردم و مردم را مشغول صحبت کردن های بی مورد دیدم , آنگاه سرم را از خجالت به زیر انداختم قسمت اول روایت قسمت دوم روایت
ادامه نوشته »هرکه به خدا و قیامت ایمان دارد، باید … ” ۲ “
عَنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ : جَاءَتْ فَاطِمَهُ (علیها السلام) تَشْکُو إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بَعْضَ أَمْرِهَا فَأَعْطَاهَا- رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) کُرَیْسَهً وَ قَالَ تَعَلَّمِی مَا فِیهَا فَإِذَا فِیهَا … ” مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَهُ ” … حضرت صادق علیه السلام فرمود: فاطمه (علیها السلام )براى شکایت از جریانی نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله) آمد، پس رسول خدا (صلی الله علیه وآله) جزوهاى به او داد و فرمود: آنچه در آنست بیاموز، و (این ۳ جمله) در آن بود: هر کس ایمان به خدا و روز قیامت دارد مهمان خود را گرامى دارد، [ الکافی جلد۲ صفحه ۶۶۷ باب حق الجوار ] حداقل احترام به مهمان این است که او را تا درب منزل همراهی کنیم ؛ حضرت على بن موسى الرضا (علیهماالسلام) از پدران خود ،تاحضرت على (علیهم السلام) روایت فرموده اند ، که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: حق مهمان اینست که او را تا درب خانه مشایعت کنى .[ عیون أخبار الرضا ،ج۲،ص ۳۰۵] یکی دیگر از حداقل احترامها به مهمان این است که او را از جای خود بلند نکنیم متاسفانه امروزه به تقلید از فرهنگ غرب ، مهمان را برای غذا از جایش بلند می کنند و او را به وسط سالن برای برداشتن غذا راهنمایی می کنندکه این کار اوج بی احترامی به مهمان است (این عمل ، عمل چهارپایان است) خداوند در قرآن هنگام بیان داستان مهمانی حضرت ابراهیم می فرماید: فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ … پس غذا را نزدیک مهمانان گذارد، [ذاریات ۲۷] حضرت ابراهیم حتی غذا را در وسط سفره قرار نداد تا مهمان خم شود ، بلکه آن را کنار دست مهمان گذاشت . حال ما چگونه مهمان را از جایش بلند می کنیم؟ داستانک: روزی امام رضا (علیه السلام) میهمانی را دعوت کرد و با احترام، مهمان خود را به داخل خانه آورد. پس از پذیرایی، با هم به گفت وگو پرداختند. در میان سخن آنان، باد چراغ را خاموش کرد. مهمان بی درنگ از جای خود برخاست که آن را روشن کند، ولی امام دست او را گرفت و مانع شد که او از جایش بلند شود. سپس خود برخاست و چراغ را روشن کرد و دوباره کنار او نشست و برای این که مهمان ناراحت نشود با لبخندی به او فرمود: ما خاندانی هستیم که دوست نداریم مهمان خود را به کار بگیریم و (از جایش بلند کنیم) و او را به زحمت بیندازیم. [کافی جلد ۶ صفحه ی ۲۸۳] قسمت اول روایت قسمت سوم روایت
ادامه نوشته »اهمیت تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها
باب استحباب اختیار تسبیح الزهراء نکته :خلاصه این داستان گفته شد روایت کردهاند که امیر المؤمنین علیه السّلام به مردى از بنى سعد فرمود: آیا نمیخواهى از وضع و حال خودم و فاطمه زهرا با تو سخنى باز گویم، (و چنین حکایت فرمود) فاطمه در خانه من بود، و به تنهائى آب از چاه مىکشید و در مشک کرده بدوش میگرفت و بخانه مىآورد چندان که تسمه مشک سینه او را مجروح کرده بود، و با آسیاب گندم را آرد میکرد به حدّى که دستهایش آماس کرده و تاول زده بود، و آنقدر خانه را رفته و روبیده بود که جامهاش خاک آلود و کثیف شده بود، و چندان آتش در زیر دیگ روشن کرده بود که لباسهایش چرکین گشته، و از این همه کار و زحمت آسیب و فرسودگى فراوان به او رسیده بود روزى من به او گفتم: چه خوب مىشد اگر نزد پدرت میرفتى از آن حضرت تقاضاى خدمتگارى میکردى که تا حدّى بار مشقّتى را که از این همه کار بر دوش تو است بردارد، فاطمه نزد پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله رفت و دید جمعى خدمت آن حضرت نشسته و مشغول صحبت هستند، شرمش آمد که خواستهاش را بگوید و بمنزل باز گشت، و رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فهمید که دخترش براى کارى آمده بوده ولى از روى آزرم برگشته است، فرداى آن روز پیامبر به خانه ما آمد . . . فرمود: اى فاطمه دیروز چه خواستهاى داشتى که نزد پدرت آمدى؟ فاطمه پاسخ نداد و من ترسیدم اگر جواب ایشان را ندهم برخیزد و برود پس سر خود را از قطیفه بیرون آورده و عرض کردم: من شما را از آن با خبر مىکنم اى رسول خدا، ماجرا چنین است که دختر شما آنقدر مشک آب بر دوش کشیده و آب آورده که تسمه آن روى سینهاش اثر گذاشته، و چندان آسیا گردانده که دستهایش آبله و تاول زدهاست، و آنقدر خانه را روبیده و نظافت کرده که جامههایش چرک و غبار و خاک گرفته است، و چندان زیر دیگ آتش کرده که لباسهایش دود آلود و سیاه شده است و من باو گفتم: اگر نزد پدرت میرفتى و از ایشان تقاضاى خدمتگارى مىکردى که تا حدودى بار این مشقّت و رنج این همه کار را از دوش تو بر دارد خوب میشد، رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله پس از شنیدن ماجرا و درخواست ما فرمود: آیا مىخواهید چیزى بشما بیاموزم که برایتان از خدمتگار بهتر باشد؟ هنگامى که آماده خواب شدید و یا برختخواب رفتید سى و چهار بار «اللَّه أکبر» بگوئید، و سى و سه بار «سبحان اللَّه» و سى و سه بار «الحمد للَّه» بگوئید (تا بدین وسیله خستگى مفرط ناشى از کارهاى روزانه از تن شما بیرون رفته و آرامش و نیروى دوباره براى کارهاى روز بعد به جسم و جانتان باز گردد) در این هنگام حضرت فاطمه علیها السّلام که تا این زمان ملحفه را روى سر خود کشیده بود سر خود را بیرون آورد و گفت: «رضیت عن اللَّه و عن رسوله، رضیت عن اللَّه و عن رسوله». (من از خدا و رسولش راضى شدم من از خدا و رسولش راضى شدم براى آنچه خدا و رسولش بمن عطا فرمودند راضى و خشنود شدم و هیچ شکایتى ندارم). منبع: من لا یحضره الفقیه-ترجمه غفارى جلد۱ صفحه ۵۰۴ باب در بیان چگونگى خواندن نماز از آغاز آن تا پایان آن
ادامه نوشته »