خانه / منبرک های روایی / امام باقر(علیه السلام) (صفحه 2)

امام باقر(علیه السلام)

در این بخش منبرک های روایی که از احادیث امام باقر(ع) می باشد را می توانید ببینید.

آخرین وصیت امام حسین (علیه السلام) چه بود؟

15این تصویر متعلق به دختربچه‌ای شیعه در سوریه بوده که توسط گروه‌های تروریستی تکفیری‌

به زنجیر کشیده شده است؛ سر پدر و مادر این دختربچه در جلوی چشمان وی بریده می‌شود.

روایتی از امام پنجم حضرت امام محمد باقر«سلام‌الله‌علیه» نقل شده است و آن حضرت از پدر بزرگوارشان امام سجاد«سلام‌الله‌علیه» و ایشان هم از پدرشان حضرت سیّدالشهداء«سلام ‌الله‌علیه» و آن امام بزرگوار از قول مبارک مولای متقیان امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» روایت را نقل می‌فرمایند.

همچنین در روایت آمده است حضرت اباعبدالله الحسین«سلام‌الله‌علیه» در روز عاشورا و موقعی که همۀ اصحاب و یاران به شهادت رسیده بوده‌اند، یعنی در آن موقعیت حساس، که لازم است مهم‌ترین و حساس‌ترین مطالب بیان شود، آخرین وصیت خود به فرزند برومندشان که در حقیقت آخرین وصیت ایشان به شیعیان و بلکه بشریت است را چنین بیان می فرمایند:

«یا بُنَیَّ إِیَّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا یَجِدُ عَلَیْکَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ» [الکافی،ج ۲ ، ص ۳۳۱]

ای فرزندم، بپرهیز از ظلم به کسی که در برابر تو ، هیچ یاری کننده‌ای به جز خداوند ندارد

انسان باید از ظلم به دیگران ؛ خصوصا به کسانی که یاوری جز خدا ندارند پرهیز کند (مانند بسیاری از افراد که اگر حقشان خورده شود؛ کاری از دستشان بر نمی آید، مثل همسر ، شاگرد، بچه یتیم، انسان فقیر و … )

و خدا نکند این افراد نفرین کنند و یا این ظلم را در دل بریزند

داستانک:

حضرت آیت الله فاطمی نیا نقل می کنند:

در حمام های خزانه قدیم که تا کف حمام، پله می خورد و ارتفاع پلّه ها زیاد بود و از طرفی مسیر تاریک بود، روزی حضرت آیت الله شاه آبادی مشغول پایین رفتن به سمت حمام بودند و سرهنگی طاغوتی نیز می خواست برود بالا.چون آیت الله شاه آبادی پیر مرد بودند و با احتیاط پایین می آمدند راه بند آمده بود و سرهنگ باید منتظر می ماند ایشان پایین بیایند و او برود بالا.

سرهنگ پس از کمی معطلی عصبانی شد و با بی ادبی، ناسزایی به ایشان داد و نیز گفت:مردک، مگر نمی بینی ما منتظریم؟

مردم ناراحت شدند و به سرهنگ گفتند:ایشان آیت الله شاه آبادی است، چرا اینگونه ایشان را خطاب کردی؟

او گفت:هر که می خواهد باشد و بعد با بی اعتنایی بالا رفت.حضرت آیت الله شاه آبادی نیز هیچ نفرمودند و سر را به زیر انداختند و پایین آمدند.وقتی پای آن سرهنگ به بالا رسید خبر آوردند که آن سرهنگ مُرد!

حضرت آیت الله شاه آبادی شروع کردند به گریه کردن.از ایشان پرسیدند چرا گریه می کنید؟فرمودند:

” ای کاش جوابش را می دادم، اگر یک کلمه جوابش رامی دادم نمی مُرد! “[نکته ها از گفته ها ؛ دفتر اول؛ صفحه ۶۶]

http://www.manbarak.ir/wp-content/uploads/2015/07/PDF.gif

شیعه ما نیست کسی که …

15

عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ کَثِیراً مَا کُنْتُ أَسْمَعُ أَبِی یَقُولُ

  1. لَیْسَ مِنْ شِیعَتِنَا مَنْ لَا تَتَحَدَّثُ الْمُخَدَّرَاتُ بِوَرَعِهِ فِی خُدُورِهِنَّ …

امام موسى بن جعفر علیهما السّلام فرمود: بسیارى از مواقع از پدرم مى‏ شنیدم که مى‏فرمود:

  1. شیعه ما نیست کسى که سخن گفتنش با زنان پرده ‏نشین از روى پارسایى (یعنى همراه با اجتناب از گناه) نباشد …

این نکته بسیار مهم است، که رئیس مذهب تشیع ، می فرماید شیعه ما نیست کسی که در صحبت با نامحرم دقت نداشته باشد

ایشان در جای دیگری می فرمایند:

وَ نَهَى أَنْ تَتَکَلَّمَ الْمَرْأَهُ عِنْدَ غَیْرِ زَوْجِهَا أَوْ غَیْرِ ذِی مَحْرَمٍ مِنْهَا أَکْثَرَ مِنْ خَمْسِ کَلِمَاتٍ مِمَّا لَا بُدَّ لَهَا مِنْه‏ [من لا یحضره الفقیه؛جلد ‏۴ ؛صفحه ۶ ]

پیامبر نهى فرمود که زن نزد غیر همسرش یا خویشان محرمش بیش از پنج کلمه صحبت کند ، آن هم در صورت ضرورت

این روایت برای صحبت کردن معمولی بود ، خدا نکند کسی با نا محرم شوخی کند که در روایتی از پیامبر اسلام آمده است :

هر کس با نامحرم شوخى کند، براى هر کلمه‏ا ى که در دنیا با او سخن گفته است هزار سال او را در دوزخ زندانى مى‏کنند. [ثواب الاعمال وعقاب الاعمال -ترجمه انصارى،صفحه ۵۶۷ ]

داستانک:

یکی از راویان می‌گوید در کوفه به زنی قرآن می‌آموختم، روزی با او شوخی کردم، بعد به دیدار امام باقر (علیه‌السلام) شتافتم،

امام باقر (علیه‌السلام) فرمود: آن که (حتّی) در پنهان مرتکب گناه شود خداوند به او اعتنا و توجّهی ندارد، به آن زن چه گفتی؟ از شرمساری چهره‌ام را پوشاندم و توبه کردم، امام فرمود: تکرار نکن.   [منبع:بحار الأنوار ، جلد ‏۴۶، صفحه: ۲۴۷]

ثمره نفرین مادر

(به بهانه نزدیکی به روز مادر)

25 وَ قَضى‏ رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریماً  [اسراء آیه ۲۳]

و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکى کنید! هر گاه یکى از آن دو، یا هر دوى آنها، نزد تو به سن پیرى رسند، کمترین اهانتى به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو!

داستانک:

از امام باقر(علیه السلام) روایت است که در بنی اسرائیل عابدی بود بنام جریح، که در صومعه خویش به عبادت مشغول بود.

روزی مادرش در حالی که وی به نماز اشتغال داشت، وی را بخواند، و او مادر را پاسخ نداد ـ (در بعضی روایات آمده که اگر جریح فقیه می بود می دانست که قطع نماز نافله و پاسخ مادر از نماز افضل بود) ـ مادر برگشت، و بار دوم آمد و او را صدا زد، و باز پاسخ نداد، تا سه بار. در این بار مادر وی را نفرین کرد و گفت: از خدای بنی اسرائیل می خواهم که تو را به خود واگذارد و یاریت نکند.

روز بعد زن بدکاره ای به کنار صومعه او آمده و فرزندی را که در رحم داشت در آنجا وضع حمل کرد، و ادعا کرد که فرزند از آن جریح است. در میان بنی اسرائیل شایع شد که آن کس که مردمان را از زنا نهی می نمود خود مرتکب زنا گشته است! حاکم دستور داد وی را بدار کشند، مادر بر سر و روی زنان به پای چوبه دار آمد. جریح گفت ساکت باش که این نتیجه همان نفرین تو است.

مردمان چون شنیدند گفتند: ما از کجا بدانیم که این تهمت و این نسبت دروغ است؟ جریج گفت: کودک را حاضر کنید. چون کودک بیاوردند، از او پرسیدند: پدرت کیست؟ وی به زبان آمد و گفت: فلان چوپان پدر من است، و بدین گونه خداوند بر اثر توبه جریح وی را نجات داد، و جریح سوگند یاد کرد که از این پس از خدمت مادر جدا نگردد  [بحار الأنوار ، ج‏۷۱، ص: ۷۵ ]

 

دلسوزِ دیگران

 

امام صادق و یا امام باقر علیهما السّلام در روایتی که سعدی نیز آن را به شعر درآورده و در سازمان ملل نیز نصب است ؛ (بنی آدم اعضای یک پیکرند) می فرماییند :

الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ‏ کَالْجَسَدِ الْوَاحِدِ إِنِ اشْتَکَى شَیْئاً مِنْهُ  وَجَدَ أَلَمَ ذَلِکَ فِی سَائِرِ جَسَدِهِ …

مؤمن برادر مؤمن است، مانند یک پیکر؛  که هر گاه عضوى از آن دردمند شود، اعضاء دیگر هم احساس درد کنند…        [الکافی ؛ جلد ‏۲ ؛ صفحه ۱۶۶]

باید ما دلسوز دیگران باشیم

مثلا :

چادر خانمی از موتور آویزان است . بوقی بزنیم و اطلاع دهیم ( نه آنکه سریع موبایلمان را در بیاوریم و از صحنه ی افتادن، فیلم بگیریم)

ماشینمان جا دارد ،چرا پیرزن و یا پیر مردی را سوار نکنیم

اگر پوست موزی دیدم . آن را با پا به کناری بزنیم

اگر سنگ در مقابل راه بود آن را کنار بگذاریم

از کنار بیمارستان عبور می کنیم ، برای سلامتی همه ی بیماران سوره ی حمدی بخوانیم

از مقابل قبرستان عبور می کنیم ؛ فاتحه بخوانیم

اگر کاری از دستمان بر نمی آید ؛ لااقل غصه بخوریم

مانند غصه ،برای مردم مستضعف و یا مردم مظلوم عراق ، فلسطین ، افغانستان و …

پیامبر آنقدر برای کفار دلسوزی می کرد که خداوند می فرماید: لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ  ؛ نزدیک است جان خود را برای آنان تباه کنی !

داستانک ۱:

حجت الاسلام قرائتی می فرمودند:

آیت الله العظمى گلپایگانى‏ سر درس بود. من نشسته بودم.

مى‏گفت: گاهى که متوجه مى‏شوم ،طلبه‏ها کم درس مى‏خوانند، از غصه تب‏ مى‏کنم.

گفتم: اگر بچه‏هاى من مردود بشوند، داد مى‏زنم ولى تب‏ نمى‏کنم.

 آیت الله گلپایگانى‏ براى پسر مردم تب مى‏کند، ولى من براى بچه‏هاى خودم تب نمى‏کنم. از این پیدا است که او چه سوزى دارد

داستانک ۲:

شخصی تعریف می کرد : در تاکسی نشسته بودم . ناگهان موتوری با سرعتی عجیب ، از کنارمان گذشت

با خود گفتم : الان مغزش متلاشی می شود و عبرتی خواهد شد برای دیگران

دیدم سریع راننده تاکسی پولی را در آورد و داخل قلک صدقه گذاشت .

متوجه شدم، برای سلامتی آن موتور سوار این کار را کرد و فهمیدم ،چقدر دلسوز دیگران است

مختار

 

 (به بهانه ۱۴ ربیع الثانی سالروز قیام جناب مختار علیه السلام)

امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمودند:

«مختار را بد نگوئید که او دشمن ما را کشت و انتقام خون ما را گرفت.»

 حسین نفس مطمئنه،  صفحه  ۳۹

زمانی که سر عبیدالله بن زیاد را به مدینه نزد امام سجاد ـ علیه السلام ـ آوردند امام فرمودند:

«که هیچ کس از بنی هاشم نبود مگر اینکه به مختار درود فرستاد و در حق وی دعا کرد و نسبت به وی سخن نیک گفت.»

طبقات الکبری، جلد ۵   صفحه  ۲۸۵

امیرالمومنین علی (علیه السلام ) در مورد مختار می فرمایند:

«به زودی ستمکاران، توسط کسی که خداوند برای انتقام ما بر آنان خواهد فرستاد، به بلایی گرفتار خواهند شد و این به خاطر فسق و جنایتی است که مرتکب شده‌اند، همان‌گونه که بنی‌ اسرائیل گرفتار عذاب شدند … او جوانی از قبیله ثقیف است که او را مختار بن ابی عبید می‌گویند.»                                                                     بحار الانوار جلد ۱۰ صفحه ۲۸۰

حضرت ابا عبدالله علیه‌السّلام هم پس از خطبه‌ای که در راه کربلا ایراد نمودند، می‌فرمایند:

«پروردگارا، آن جوانمرد ثقیفی را بر آنان مسلط کن تا جام تلخ مرگ و ذلت را به ایشان بچشاند و از قاتلان ما احدی را معاف نکند. به جای هر قتلی، کشتنی و به جای ضربت، ضربتی؛ و انتقام مرا و خواندن و دوستان و شیعیانم را از این‌ها بگیرد»                  بحارالانوار، جلد ۴۵، صفحه ۳۴۰

عبدالله بن شریک می گوید روز عید قربان نزد امام محمدباقر(علیه السلام) رفتم و در مجلس ایشان نشسته بودم که مردی از اهل کوفه وارد شد. مرد کوفی اصرار داشت بر دست امام(علیه السلام) بوسه زند و ابراز ارادت بسیار کرد. حضرت از او پرسیدند؛ تو کیستی؟مرد کوفی عرض کرد؛ من «ابومحمد، حکم بن مختار» هستم. امام (علیه السلام) او را در کنار خود نشانید و تکریم کرد. فرزند مختار گفت؛ ای پسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلام) مردم درباره پدرم سخن ها گفته اند ولی به خدا سوگند آنچه شما در حق پدرم بفرمایید را حق می دانم. حضرت پرسیدند؛ مگر درباره پدرت چه گفته اند؟ و حکم بن مختار در پاسخ گفت؛ می گویند پدرم کذاب بوده است! امام محمدباقر فرمودند:

سبحان الله ! پدرم به من خبر داد که مهریه مادرم از آنچه مختار فرستاده بود تامین شد . سپس دو مرتبه فرمود رحم الله ابوک رحم الله ابوک. مختار هیچ حقی از ما را نگرفته نگذاشت. قاتلان ما را کشت و به خونخواهی ما برخواست

بحارالانوار، جلد  ۴۵  صفحه  ۳۵۱

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

بشارت یاران روح الله

 )به بهانه دهه فجر)

imam

 

بشاره المصطفى:بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ دِینَارٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى بْنِ ضُرَیْسٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ نَصْرِ بْنِ مُزَاحِمٍ وَ ابْنِ أَبِی حَمَّادٍ عَنْ أَبِی دَاوُدَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَرِیکٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

 أَقْبَلَ أَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ وَ الزُّبَیْرُ وَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ جَلَسُوا بِفِنَاءِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَخَرَجَ إِلَیْهِمُ النَّبِیُّ ص فَجَلَسَ إِلَیْهِمْفَانْقَطَعَ شِسْعُهُ فَرَمَى بِنَعْلِهِ إِلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع ثُمَّ قَالَ إِنَّ عَنْ یَمِینِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْ عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ قَوْماً مِنَّا عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ وُجُوهُهُمْ مِنْ نُورٍ وَ ثِیَابُهُمْ مِنْ نُورٍ تَغْشَى وُجُوهُهُمْ أَبْصَارَ النَّاظِرِینَ دُونَهُمْ قَالَ أَبُو بَکْرٍ مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَسَکَتَ فَقَالَ الزُّبَیْرُ مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَسَکَتَ فَقَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَسَکَتَ فَقَالَ عَلِیٌّ ع مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ هُمْ قَوْمٌ تَحَابُّوا بِرَوْحِ اللَّهِ عَلَى غَیْرِ أَنْسَابٍ وَ لَا أَمْوَالٍ أُولَئِکَ شِیعَتُکَ وَ أَنْتَ إِمَامُهُمْ یَا عَلِیُ

 

عبد اللَّه بن شریک از حضرت باقر علیه السّلام فرمود

 ابو بکر و عمر و زبیر و عبد الرحمن بن عوف در صحن خانه حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم نشسته بودند حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم هم (از حجره خویش) بیرون آمد و در جمع آنها نشست، ناگاه بند کفش آن جناب کنده شد حضرت کفش خود را به على بن ابى طالب علیه السّلام داد تا اصلاح کند و فرمود:

همانا از جانب راست خداوند عزّ و جل یا از جانب راست عرش، مردمى از ما بر کرسى‏هائى از نور هستند که صورتهاشان از نور و لباسهایشان از نور، نور آنها چشمهاى بینندگان از غیر آنها را پر کند،

ابو بکر گفت آنها چه کسانى هستند یا رسول اللَّه؟ حضرت سکوت فرمود

زبیر پرسید یا رسول اللَّه آنها کیانند؟ سکوت فرمود

عبد الرّحمن پرسید باز چیزى نفرمود،

 تا حضرت على علیه السّلام سؤال کرد، فرمود آنها کسانى هستند که به واسطه روح الله با هم دوستى کنند و دوستیشان بر پایه نژاد و مال نیست، یا على آنها شیعیان تو هستند و تو امام آنهایی

منبع : بحارالانوار جلد ۶۸ (در برخی از چاپها جلد۶۵) صفحه ۱۳۹

 

عالم بزرگ مرحوم آیت الله شیخ عباسعلى ادیب اصفهانى در توضیح این حدیث مى گوید: (کلمه روح الله, اینجا ـ در این روایت شریف ـ اسم است. روح الله نامى که مردم مطیع او هستند و بدون هیچگونه چشمداشتى او را یارى مى کنند. از ابتدإ تا حالا ما میان علمإ ((روح الله)) نداشتیم و اگر هم داشتیم با این خصوصیات نبوده است. مسلما مراد حضرت امام است. این روایت شإن مردم را هم مشخص مى کند. شإن شهدا و میدان دارها را, کسانى که واقعا در این زمان جهت یارى خدا زحمت مى کشند و خدمت مى کنند, قرینه اى دیگر هست که مى رساند مراد ((روح الله)) در این روایت اسم شخص است)

منبع:مقاله  (قم, کانون قیام) از حجه الاسلام والمسلمین محمد حسن رحیمیان

 

وضو در هوای سرد ، کفاره گناهان

(به بهانه فصل سرما (

قال الامام الباقر علیه السلام

… الْکَفَّارَاتُ، إِسْبَاغُ الْوُضُوءِ فِی السَّبَرَاتِ وَ الْمَشْیُ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ إِلَى الصَّلَوَاتِ وَ الْمُحَافَظَهُ عَلَى الْجَمَاعَات‏

امام باقر علیه السلام می فرمایند:

…و اما کفاره‏ ی گناهان:

۱٫ در هواى سرد وضوى کامل ساختن

۲٫ و شبانه روز ، به سمت نمازهای روزانه حرکت کردن

۳٫ و به نماز جماعت مواظبت نمودن میباشد.

منبع: الخصال، جلد ‏۱، صفحه  ۸۴

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

چهار سخن از چهار پیامبر (۳- حضرت عیسی)

أربعه من الأنبیاء تکلّموا بأربع کلمات:

۳٫ قال عیسى علیه السّلام: من رضی بقسمه اللّه فکأنّما عمل بالإنجیل.

امام باقر علیه السلام می فرمایند:از چهار پیغمبر چهار سخن مانده: …

۳٫حضرت عیسىعلیه السلام: آن که به قسمت خدای رضا دهد؛ گویا به انجیل عمل کرده.

 منبع :

تحریر المواعظ العددیه، صفحه۳۶۲، الفصل الخامس

یکی از مهمترین مصادیق راضی بودن به قسمت ؛ و شاید معنای راضی بودن به قسمت “قناعت”است

داستانک :

 گویند شغالی،از شغال بودن خود خسته شد.

چند پرِ طاووس بر خود بست و سر و روی خویش را آراست و به میان طاووسان درآمد.

طاووس ها او را شناختند و با منقار خود، بر او زخم ها زدند.

شغال از میان آنان گریخت و به جمع همجنسان خود بازگشت؛ امّا گروه شغالان نیز او را به جمع خود راه ندادند و روی خود را از او برمی گرداندند.

شغالی نرمخوی و جهاندیده، نزد شغال خودخواه و فریبکار آمد و گفت: « اگر به آنچه بودی و داشتی قناعت می کردی، نه منقار طاووسان بر بدنت فرود می آمد و نه نفرتِ همجنسانِ خود را بر می انگیختی. آن باش که هستی و خویشتن را بهتر و زیباتر و مطبوع تر از آنچه هستی، نشان مده که به اندازه ی بود، باید نمود» 

لطیفه:

ابو وائل گفت: من با دوستم به زیارت سلمان رفتیم و سلمان نان جو و نمک برایمان آورد.

 دوست من گفت: اگر در این نمک سبزی هم بود بهتر بود.

سلمان از نزد ما رفت و آفتابه اش را به رهن گذاشت و مقداری سبزی گرفت و آورد.

وقتی غذایمان را خوردیم دوست من گفت: شکر خداوند که ما را قناعت بخشید و با قناعت غذا خوردیم 

سلمان گفت: اگر به روزی خود قانع بودید آفتابه من به رهن نمی رفت.

چهار سخن از چهار پیامبر (۴- حضرت رسول)

أربعه من الأنبیاء تکلّموا بأربع کلمات:

۴٫قال النبى صلّى اللّه علیه و آله: من حفظ لسانه فکأنّما عمل بالقرآن.

 

امام باقر علیه السلام می فرمایند:از چهار پیغمبر چهار سخن مانده: …

۴٫حضرت محمد صلی الله علیه و آله: کسى که زبانش را نگهدارد گویا به قرآن عمل کرده.

منبع :

تحریر المواعظ العددیه، صفحه۳۶۲، الفصل الخامس

داستانک ۱:

گویند: مرد عربى نزد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آمد، عرض کرد: یا رسول الله ، عملى به من بیاموز که باعث ورود به بهشتم شود. پیامبر فرمود:

۱٫  گرسنه را سیر  ؛ ۲٫   تشنه را سیراب، ۳٫   امر به معروف  ۴٫   نهى از منکر کن!

 و اگر نتوانستى جز در راه خیر زبانت را نگهدار، زیرا تو بدین وسیله بر شیطان چیره مى‏شوى.

منبع: مجموعه ورام(تنبیه الخواطر) جلد ‏۱  صفحه ۱۰۵

داستانک ۲:

لقمان به فرزندش نصیحت می کند :اگر وارد مجلسی شدی گوشه ای بنشین و سخن مگو اگر دیدی دیگران صحبتهای مفید میکنند وارد شو و اگر دیدی سخن مفید نمی گویند داخل بر جمع آنان مشو  

(مانند جلساتی که ساعتها می نشینند و جز در رابطه با نوع گوشی همراه وماشین و سیاست وغیبت و تهمت و مسخره کردن و  … سخنی نمی گویند)

 

چهار سخن از چهار پیامبر (۲- حضرت داود)

 

أربعه من الأنبیاء تکلّموا بأربع کلمات:

۲٫ قال داود علیه السّلام: من منع نفسه عن الشهوات فکأنّما عمل بالزبور.

امام باقر علیه السلام می فرمایند:از چهار پیغمبر چهار سخن مانده: …

۲٫حضرت داود علیه السلام: هر که از شهوات خوددارى کند ؛ گویا به زبور عمل کرده.

 منبع :

تحریر المواعظ العددیه، صفحه۳۶۲، الفصل الخامس

در روایتی در جلد ‏۷۱  بحار الأنوار  صفحه  ۱۸۵ آمده است  فَإِنَّ شَهَوَاتِ الْخَلْقِ مُخْتَلِفَه . شهوات انواع دارد:

بعضی شهوت خواب دارند ؛ و هر چه بخوابند ، باز هم تمایل به خواب دارند

بعضی شهوت مال دارند؛ هر چه پول به دست می آورند ،طمعشان بیشتر می شود

بعضی شهوت ریاست دارند؛ برای به  دست آوردن مقام ، از هر طریقی وارد می شوند

بعضی شهوت زیبایی دارند؛ هر چند ماه یکبار  جایی از صورتش را عمل می کند

بعضی شهوت جنسی دارند؛ واز هر راهی برای تخلیه شهوت  استفاده می کنند

بعضی شهوت تنوع طلبی دارند ؛ باید وسایلشان را زود زود عوض کنند

مانند:

تنوع طلبی در تلفن همراه ؛ که هر  ماه گوشی اش را عوض می کند

تنوع طلبی در ماشین ؛ باید تند تند ماشین عوض کند

تنوع طلبی در همسر؛بعد از چند ماه که با این یکی بود ؛ دلش را میزند و سراغ دیگری می رود

تنوع طلبی در لباس؛ برای هر مهمانی یک مدل جدید لباس تهیه می کند.

تنوع طلبی در دکوراسیون منزل؛ باید مبل و پرده و … را هر سال عوض کند

تنوع طلبی در دکوراسیون اداره ؛ (از آنجا که پول ،مال خودش نیست )، رنگ و سنگ فرش و قاب ومیز و … اداره باید چند ماه یکبار عوض شود

و …

چهار سخن از چهار پیامبر (۱- حضرت موسی)

أربعه من الأنبیاء تکلّموا بأربع کلمات:

۱٫قال موسى علیه السّلام: من قطع قرین السوء فکأنّما عمل بالتوراه.

امام باقر علیه السلام می فرمایند:از چهار پیغمبر چهار سخن مانده:

۱٫حضرت موسى علیه السلام: هر که رفیق بد را کنار گذارد؛ گویا به تورات عمل کرده.

 منبع :

تحریر المواعظ العددیه

صفحه۳۶۲

الفصل الخامس

دوست بد عامل انحراف انسان است ؛

گاه دوست بد ؛پدر انسان است وگاه مادر. گاه خواهر است و گاه برادر . گاه فرزند است و گاه همسر . گاه همسایه است و گاه همکار . گاه استاد است و گاه دانش آموز.گاه هم کلاسی است و گاه هم بازی . گاه اوستا است و گاه شاگرد.

به عنوان مثال:

چه کسی  فیلم های مبتذل را به انسان می دهد؟

چه کسی دستور دروغگویی را به انسان می دهد؟

چه کسی انسان را به دزدی کردن تشویق می کند ؟

چه کسی انسان را به زنا و لواط و … دعوت می کند ؟

چه کسی  موسیقی های  حرام را  به انسان میدهد ؟

چه کسی انسان را به سیگاری شدن تشویق می کند  ؟

چه کسی راههای کلاهبرداری را به انسان یاد می دهد ؟

چه کسی پیشنهاد دوستی های خیابانی را به انسان می دهد؟

چه کسی برای  اولین بار پیشنهاد مصرف مواد مخدر را به انسان می دهد؟

چه کسی بلوتوث های مخرب و پیامکهای مبتذل را برای انسان می فرستد ؟

دروغ بدتر است یا شراب

(به بهانه شهادت امام باقر علیه السلام )

عَنْأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام  قَالَ:

 إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ أَقْفَالًا وَ جَعَلَ مَفَاتِیحَ تِلْکَ الْأَقْفَالِ الشَّرَابَ وَ الْکَذِبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرَاب

حضرت باقر علیه السلام فرمود:

 خداى عز و جل براى بدى قفلهائى قرار داده، و کلیدهاى آنها را شراب قرار داده، و دروغ بدتر از شراب است.

منبع:

الکافی ، جلد  ‏۲ ، صفحه   ۳۳۹    باب الکذب ….. 

 گاهی انسان به راحتی برای تعارف دروغ می گوید!

داستانک:

مادر یکی از نمایندگان مجلس از دنیا می رود و دفتر یکی از مراجع پیام تسلیتی به این عنوان آماده می کند

“جناب دکتر ….خبر ارتحال مادر شما به آیت الله العظمی ……رسید ؛ ایشان با تمام وجود ناراحت شدند و…”

این پیام را به آن مرجع  برای تایید نشان می دهند . مرجع تقلید می گوید من با تمام وجود ناراحت نشدم؛ این را عوض کنید.

پیام را تصحیح می کنند و می نویسند:

 “جناب دکتر ….خبر ارتحال مادر شما به آیت الله العظمی ……رسید؛ ایشان بسیار ناراحت شدند و…”

برای دومین بار این پیام را به آن مرجع نشان می دهند . مرجع تقلید می گوید من بسیار  ناراحت نشدم؛ این را عوض کنید.

دفتر آن مرجع سومین پیام را اینگونه می نویسند:

“جناب دکتر ….خبر ارتحال مادر شما به آیت الله العظمی ……رسید ؛ ایشان ناراحت شدند و…”

برای سومین بار این پیام را به آن مرجع نشان می دهند . مرجع تقلید می گوید راستش من ناراحت هم نشدم؛ این پیر زن سالهاست در جا افتاده و الان ناراحتی ندارد.

رئیس دفتر می گوید پس چه بنویسیم ؟ نمی شود که نوشت:

“جناب دکتر ….خبر ارتحال مادر شما به آیت الله العظمی ……رسید ؛ ایشان خوشحال شدند و…”

آن مرجع می فرماید چرا اینها را بنویسید! ؛ بنویسید:

“جناب دکتر ….خبر ارتحال مادر شما به …… رسید ؛ ایشان برای علو درجات مادرتان دعا کردند

*

نکته اینجاست که گاه با تغییر کلمه ای دیگر دروغ نگفته ایم.

**منبرک**