سپتامبر 24, 2016
اخلاقی, داستان های علما, داستانی, سیره بزرگان, ماه ذی الحجه, مناسبت های قمری, مناسبتی, منبرک های برگزیده
2,149
(به بهانه ۲۳ ذی الحجه ، سالروز وفات صاحب مفاتیح؛ شیخ عباس قمی)
انسان گاهی با خود فکر می کند که چرا بین این همه کتب ” کتاب مفاتیح الجنان” اینقدر ماندگار شده است ؟
دلایل زیادی دارد ، به عنوان نمونه به این ۳ مورد دقت فرمایید :
۱٫ عمل به گفته ها
داستانک:
به مرحوم شیخ عباس قمى گفتند: این همه دعا که در کتاب مفاتیح آوردهاى خودت خواندهاى؟ گفت: هر دعایى که آوردهام لااقل یکبار خوانده ام تا از کسانى نباشم که امر مىکنند، امّا عمل نمىکنند. [خاطرات حجت الاسلام قرائتى؛جلد۲؛ صفحه ۵۱ ]
۲٫ اخلاص
داستانک:
مرحوم شیخ عباس قمى نویسنده کتاب مفاتیح الجنان در خاطرات خود برای پسرش آورده است که:
وقتى کتاب منازل الاخره را نوشته و به چاپ رساندم، در قم شخصى بود به نام «عبدالرزاق مسأله گو» که همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه احکام شرعی را برای مردم مى گفت.
مرحوم پدرم «کربلائى محمد رضا» از علاقه مندان منبر شیخ عبدالرزاق بود به حدى که هر روز در مجلس او حاضر مى شد و شیخ هم بعد از مسأله گفتن، کتاب “منازل الاخره”که از تالیفات من بود را مى گشود و از آن براى شنوندگان و حاضران از روایات و احادیث آن مى خواند.
روزى پدرم به خانه آمد و مرا صدا زد و گفت شیخ عباس! کاش مثل عبدالرزاقِ مسئله گو مى شدى و مى توانستى منبر بروى و از این کتاب که او براى ما مى خواند، تو هم مى خواندى.
چند بار خواستم بگویم پدرجان! این کتاب از آثار و تألیفات من است اما هر بار خوددارى کردم و چیزى نگفتم و فقط عرض کردم دعا بفرمائید خداوند توفیقى مرحمت نماید.
۳٫ تقدیم ثواب مفایح الجنان به حضرت زهرا سلام الله علیها
داستانک:
روزی که شیخ عباس قمی قلم به دست میگیرد و شروع به نوشتن مفاتیحالجنان میکند، نیت میکند که ثواب این کتاب متعلق به حضرت زهرا سلام الله علیها است و از این جهت است که این کتاب در همان دوران حیات ایشان مورد توجه و اقبال مردم قرار گرفت و بعدها به زبانهای مختلف اردو، انگلیسی، لاتین و غیره ترجمه شد. خودشان معتقد بودند که دلیل اقبال مردم به مفاتیحالجنان به این خاطر است که ثواب آن متعلق به حضرت زهرا سلام الله علیها است. [مصاحبه نوه شیخ عباس قمی با خبرگزاری کتاب ایران ۱۳ اسفند ۹۳]
جولای 10, 2016
اخلاقی, حضرت محمد(صلی الله علیه و آله), داستان های علما, داستانی, سیره بزرگان, قرآنی, منبرک های روایی
1,787
خداوند به پیامبر می فرماید :
وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک
و اگر خشن و بداخلاق بودى، از اطراف تو، پراکنده مى شدند (آل عمران ۱۵۹)
داستانک:
یک نفر ریش تراشیده خدمت حاج شیخ عبدالکریم حائری میآید، حاج شیخ عبدالکریم جای آن تیغها را میبوسد و میگوید خواهش دارم جای بوسه من را دیگر تیغ نزن . او قبول میکند
[خاطرات حجت الاسلام قرائتى،جلد ۲، صفحه : ۱۱۵]
جولای 8, 2016
اخلاقی, حضرت محمد(صلی الله علیه و آله), داستان های علما, داستانی, روان شناسی, سیره بزرگان, منبرک های برگزیده, منبرک های روایی
2,191
معمولا انسانها ، اخلاقشان در بیرون از منزل بهتر است تا با خانواده .
در مذمت سختگیری و بداخلاقی با خانواده از حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) روایت شده است که فرمود:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ[وآله] وَسَلَّمَ : ” شَرُّ النَّاسِ الضَّیِّقُ عَلَى أَهْلِهِ ” ، قَالُوا : یَا رَسُولَ اللَّهِ ، وَکَیْفَ یَکُونُ ضَیِّقًا عَلَى أَهْلِهِ ؟ ، قَالَ : ” الرَّجُلُ إِذَا دَخَلَ بَیْتهُ خَشَعَتِ امْرَأَتُهُ ، وَهَرَبَ وَلَدُهُ ، وَفَرَّ عَبْدُهُ ، فَإِذَا خَرَجَ ضَحِکَتِ امْرَأَتُهُ ، وَاسْتَأْنَسَ أَهْلُ بَیْتِهِ “
المعجم الأوسط للطبرانی ؛ بَابُ الْمِیم؛ مَنِ اسْمُهُ مُطَّلِبٌ؛ حدیث ۹۰۲۹ و مجمع الزوائد، ج ۸، ص ۲۵
بدترین مردم، سختگیر بر خانواده است. شخصی پرسید: ای رسول خدا! مراد از سختگیری بر خانواده چیست؟ فرمود: مرد هرگاه وارد خانه شد همسرش بترسد و فرزندش بهراسد و بگریزد و هرگاه از خانه بیرون رفت همسرش بخندد و آسایش یابند
داستانک:
آیت الله مظاهری،در کتاب ارزشمند «تربیت فرزند ، از دیدگاه اسلام» به نقل از یکی از بزرگان، می آورند:
فردی را می شناختم که آدم خیلی خوبی بود. در خواب دیدم روز قیامت شده و او به شکل سگ درآمده است. به او گفتم تو که آدمی خوب، با ایمان و با تقوا بودی، چرا سگ شده ای؟
گفت: وای از بداخلاقی در خانه! وای از بداخلاقی در خانه! وای از بداخلاقی در خانه!
بعد به من گفت : بیا برویم قبرم را نگاه کن
جلو رفتم و دیدن ته قبرش سوراخ است
گفت:وقتی مرا داخل قبر گذاشتند ، قبر چنان مرا فشار داد که تمام روغن من گرفته شد و رفت در این سوراخ.
اگر سوراخ تنگ نبود ، روغنها را نشانت می دادم منبع: کتاب تربیت فرزند از نظر اسلام صفحه ۱۰۱ [با تلخیص]
جولای 7, 2016
اخلاقی, اعتقادی, داستان های علما, داستانی, روان شناسی, سیره بزرگان, قرآنی
1,506
برخی از سوره های قرآن با یک سوگند شروع می شود مانند : وَ الْعَصْر
برخی با ۲ سوگند ؛ مانند : وَ الضُّحَى * وَ الَّیْلِ إِذَا سَجَى
برخی با ۳ سوگند ؛ مانند : وَ الْعَادِیَاتِ ضَبْحًا * فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا * فَالمْغِیرَاتِ صُبْحًا
برخی با ۴ سوگند ؛ مانند : وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ * وَ طُورِ سِینِینَ * وَ هَاذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ
برخی با ۵ سوگند ؛ مانند : وَ الْفَجْرِ * وَ لَیَالٍ عَشْرٍ * وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ * وَ الَّیْلِ إِذَا یَسْرِ
اما سوره ای در قرآن است ، که ۱۱ سوگند دارد و آن سوره مبارکه شمس است .
نکته اینجاست که خداوند بعد از این ۱۱ سوگند می فرماید :
قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّئهَا
فقط کسی اهل رستگاریست که اهل تزکیه ی نفس باشد
تنها راه نجات خودسازی و حساب کشی از نَفْس است؛مثلا هر شب قبل از خواب به اعمال آن روز خودش رسیدگی کند
داستانک :
شیخ جعفر کاشف الغطا از علمای بزرگ است . شب که فرا مى رسید، هنگام خوابیدن به محاسبه نفس خویش مى پرداخت و گاهى خطاب به خویشتن مى گفت: در کوچکى ترا”جعیفر”(جعفر کوچولو) مى گفتند، سپس “جعفر” شدى، و پس از آن “شیخ جعفر”، و سپس “شیخ الاسلام “، پس تا کى خدا را معصیت مى کنى و این نعمت را سپاس نمى گویى؟
منبع :اعیان الشیعه،جلد ۴،صفحه ۱۰۱
ژوئن 13, 2016
اخلاقی, حضرت محمد(صلی الله علیه و آله), داستان های علما, داستانی, سیره بزرگان, گنجینه pdf منبرک ها, منبرک های روایی
1,990
مَنْ غَشَّ مُسْلِماً فِی شِرَاءٍ أَوْ بَیْعٍ فَلَیْسَ مِنَّا وَ یُحْشَرُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ مَعَ الْیَهُودِ لِأَنَّهُمْ أَغَشُّ الْخَلْقِ لِلْمُسْلِمِین
پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند:
هر کس مسلمانى را در خرید یا فروش فریب دهد، از ما (مسلمانان) نیست و روز قیامت، با یهودیان محشور خواهد شد، زیرا یهودیان نسبت به مسلمانان از همه فریبکارترند [من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص: ۱۴]
یکی دیگر از معاملات حرام و نیز یکی از عوامل کم شدن روزی؛ غش در معامله (کلاه سر دیگران گذاشتن) است
داستانک:
مرحوم شیخ عبدالحسین خوانساری گفت:
عطاری مشهور در کربلا بود. مریض شد و جمیع اجناس دکان و اثاث خانه منزل خود را به جهت معالجه فروخت؛ اما ثمر نکرد و جمیع اطبا از او اظهار ناامیدی کردند.
مرحوم حاج شیخ گفت: یک روز به عیادش رفتم، او بسیار بد حال بود و به پسرش می گفت: اسباب منزل را به بازار ببر و بفروش و پولش را بیاور برای خانه مصرف کن تا به خوب شدن یا مردن راحت شوم !
گفتم: این چه حرفی است میزنی؟!
آهی کشید و گفت: من سرمایه زیادی داشتم و جهت پولدار شدن من این بود که یک سال مرضی در کربلا شایع شد که پزشکان علاج آن را منحصر به آبلیموی شیرازی دانستند، آب لیمو گران و کمیاب شد. نفسم به من گفت: قدری آب لیمو داری، چیز دیگری به آن اضافه کن و به قیمت آب لیموی خالص بفروش تا پولدار شوی. همین کار را کردم و آب لیمو در کربلا منحصر به دکان من شد و سرمایه زیادی به دست آوردم تا جایی که در صنف خودم به «پدر پولهای هزار هزاری» مشهور شدم.
مدتی نگذشت که به این بیماری مبتلا شدم، هر چه داشتم برای معالجه فروختم، اما فایده نکرد، فقط همین متاع مانده بود که گفتم این را بفروشند یا خوب می شوم یا می میرم و از این بیماری خلاص می شوم.
[تجارت بهشت صفحه ۲۹ به نقل از کتاب آیین تجارت از دیدگاه اسلام صفحه ۱۳۹-۱۴۰]
ژوئن 12, 2016
اخلاقی, داستان های علما, داستانی, سیره بزرگان, قرآنی, گنجینه pdf منبرک ها, منبرک های برگزیده
2,009
قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقینَ [سبا آیه ۳۹]
بگو: پروردگارم روزى هر که را خواهد گشاده کند یا بر او تنگ گیرد و هر چه انفاق کنید آنرا عوض دهید که او بهترین روزى دهان است
یکی از عواملی که باعث افزایش رزق و روزی می شود قرض دادن و نسیه دادن است و بسیار واضح است که نسیه و قرض ندادن نقطه مقابل افزایش روزی است یعنی روزی را کم می کند
داستانک:
یکی از فرزندان شیخ میگوید: روزی مرحوم مرشد چلویی معروف خدمت جناب شیخ رسید و از کسادی بازارش گله کرد و گفت: داداش! این چه وضعی است که ما گرفتار آن شدیم؟ دیر زمانی وضع ما خیلی خوب بود روزی سه چهار دیگ چلو میفروختیم و مشتریها فراوان بودند، اما یکباره اوضاع زیر و رو شده مشتریها یکی یکی پس رفتند، کارها از سکه افتاده، و اکنون روزی یک دیگ هم مصرف نمیشود …؟
شیخ تأملی کرد و فرمود:
تقصیر خودت است که مشتریها را رد میکنی
مرشد گفت: من کسی را رد نکردم، حتی از بچهها هم پذیرایی میکنم و نصف کباب به آنها میدهم.
شیخ فرمود:
آن سید چه کسی بود که سه روز غذای نسیه خورده بود؛ بار آخر او را هل دادی و از در مغازه بیرون کردی؟!
مرشد سراسیمه از نزد شیخ بیرون آمد و شتابان در پی آن سید راه افتاد، او را یافت و از او پوزش خواست، و پس از آن تابلویی بر در مغازهاش نصب کرد و روی آن نوشت:
نسیه داده میشود، حتی به شما. وجه دستی به اندازه وسعمان پرداخت میشود
[تجارت بهشت صفحه۲۰، به نقل از کیمیای محبت صفحه ۱۳۹-۱۴۱]
ژوئن 6, 2016
اخلاقی, اعتقادی, امام خمینی (ره), امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف), داستانی, سیاسی, سیره بزرگان, ماه خرداد, مناسبت های شمسی, مناسبتی, منبرک های برگزیده, منبرک های روایی
1,547
(به بهانه ارتحال حضرت امام خمینی و قیام ۱۵ خرداد)
داستانک:
حضرت امام خمینی در یک دیدار تاریخی در سال ۱۳۴۱به آقای حبیب الله عسکر اولادی فرموده بودند:
این مبارزه طولانی است وممکن است مرحله اول آن تا۲۰سال نیز طول بکشد لذا شما باید خود را برای چنین مسیر طولانی آماده کنید.
مبارزه ما برای تغییر یک قانون ،تغییر یک وزیر حتی یک دولت نیست،ما برای فراهم کردن مقدمات ظهور ولی عصر “عجل الله فرجه”مبارزه می کنیم.
انقلاب اسلامی ما سه مرحله دارد مرحله اول اینکه کشور ایران را اسلامی کنید،مرحله دوم اینکه کشور های مسلمان به طرف حاکمیت اسلام برده شوند ومرحله سوم اسلام را در سراسر دنیا گسترش دهید وجهانیان را با اسلام آشنا نمایید .آنگاه در محضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)عرضه بداریم که مولی ،جهان بای تشریف فرمایی شما آمادگی دارد.
[ کتاب اندکی صبر صفحه ۲۳ به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی ۱۱ بهمن ۱۳۷۷]
ژوئن 3, 2016
اخلاقی, امام خمینی (ره), حضرت محمد(صلی الله علیه و آله), داستانی, سیره بزرگان, ماه خرداد, مناسبت های شمسی, مناسبتی, منبرک های برگزیده, منبرک های روایی
1,293
(به بهانه سالروز ارتحال حضرت امام خمینی )
یکی از ویژگیهای بارز حضرت امام خمینی رحمت الله علیه عدم دلبستگی به دنیا بود
خود حضرت امام که بارها روایتِ : حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَه را برای مردم خوانده بودند . خود عامل واقعی به این حدیث نبوی هستند . و ذره ای عشق به دنیا در وجود ایشان پیدا نمی شود
داستانک:
روحیه امام تا آخرین نفس و تا آخرین لحظه حیات هیچ تغییری نکرد و همان طور که آن روز حرف میزدند، در مقابل مرگ نیز همان طور بسیار عادی برخورد میکردند. یکی از بستگان به ایشان گفته بود که چیزی نیست و حال شما خوب خواهد شد. گفتند: نه آمدنش چیزی هست و نه رفتنش چیزی هست و نه مرگش چیزی هست. هیچ کدام از اینها چیزی نیست.
نقل از : حجت الاسلام و المسلمین امام جمارانی
منبع : کتاب زندگی به سبک روح الله
می 28, 2016
اخلاقی, امام خامنه ای(مد ظله العالی), امام علی(علیه السلام), داستانی, روان شناسی, سیاسی, سیره بزرگان, لطیفه ای, منبرک های برگزیده, منبرک های روایی
2,741
مقام معظم رهبری در سخنرانی ای فرمودند:
قبل از زمان ریاست جمهوری از منزل آقای نجومی و آثار هنری ایشان دیدن کردهام و حدیثی به ایشان دادم و از ایشان خواستم برایم بنویسند و ایشان هم با خطی زیبا این حدیث را نوشتند و برای من فرستاند و من هم آن را تابلو کرده و در اتاق مقابل چشمانم نصب کردهام.
حال سوال اینجاست که آن حدیث چه حدیثی است که نزدیک ۳۰ سال است در مقابل چشم رهبری قرار دارد
آن حدیث حکمت ۷۳ نهج البلاغه است که حضرت علی علیه السلام می فرمایند:
مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ …
آن که خود را پیشواى مردم سازد پیش از تعلیم دیگرى باید به ادب کردن خویش پردازد …
این حدیث نشان دهنده آن است که هر کس در موقعیتی –که الگو است- قرار گرفت ابتدا باید به فکر خودسازی باشد و بعد دیگر سازی و جامعه سازی . در غیر این صورت کلام خوب ما روی دیگران تاثیر ندارد
داستانی لطیفه ای :
حجت الاسلام مرحوم کافی می فرمودند:
می خواستم جایی منبر بروم که آقایی آمد و گفت: حاج آقا ! بالای منبر که می روید به خانم ها بگویید نمازهایشان را بخوانند. گفتم: چیزی شده؟ گفت: خانمم نماز نمی خواند. ولی پای منبر شما می آید. گفتم: خانم شما چه استدلالی برای نماز نخواندنش دارد؟
گفت: خانمم به من می گوید تو اول نماز بخوان تا من هم بخوانم. خیلی تعجب کردم و گفتم: مرد حسابی! تو که اهل نماز نیستی انتظار داری همسرت اهل نماز باشد!»
می 16, 2016
اخلاقی, اعتقادی, داستان های علما, داستانی, سیاسی, سیره بزرگان, ماه اردیبهشت, مناسبت های شمسی, مناسبتی, منبرک های برگزیده
1,619
(به بهانه ۲۷ اردیبهشت سالروز ارتحال آیت الله العظمی بهجت)
آیت الله ری شهری در کتاب زمزم عرفان؛ که مجموعه ای از خاطراتشان از حضرت آیت الله بهجت است؛ می آورند :
در دیداری که اواخر سال ۸۶ با آیتالله بهجت داشتم ایشان فرمودند:
آقای خمینی را در خواب دیدم که جلوی من نشسته، ولی ضعیف و رنجور. ناگهان سکته کرد و از دنیا رفت. این بدان معنا است که نهضت ایشان … دچار مشکل میشود.
برای پیشگیری از آسیب دیدن نهضت به آقای خامنهای پیغام دادم که من برای پیشگیری از آسیبها اقداماتی انجام داده ام؛ لیکن خود ایشان هم باید کارهایی را انجام دهد…
بعد ایشان آقای حجازی را فرستاد و توضیح خواست.
در ادامه آیتالله بهجت خطاب به آقای ری شهری می فرمایند: شما هم کاری بکنید.
آقای ری شهری میگوید: غیر از دعا و ذکر چه میتوان کرد؟
که ایشان میفرمایند: قربانی و صدقه موثر است.
باری! گویا این ولی خدا ، حوادث تلخی که اندکی پس از وفات ایشان در ارتباط با انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری برای ملت ایران پیش آمد را ، با دیده ی بصیرت می دید و تلاش می کرد از طریق ارتباطات معنوی خود، از آنها پیشگیری کند و یا از شدت آنها بکاهد …
[کتاب زمزم عرفان، صفحه۱۸۵]
آوریل 4, 2016
اخلاقی, داستان های علما, داستانی, سیره بزرگان, ماه جمادی الثانی, مناسبت های قمری, مناسبتی, منبرک های برگزیده
1,890
(به بهانه ۲۵ جمادی الثانی ؛ سالروز ارتحال حضرت آیت الله العظمی اراکی)
دست آقا رو بوسید و عرضه داشت:
” آقا ، نصیحتی بفرمایید”
آقا، همان طور که سرشان پایین بود فرمودند:
” شغلت چیست؟”
عرضه داشت : “نجارم”
آقا فرمودند:
“پس یک در و پنجره برای قلبت بساز”
امروز ۲۵ جمادی الثانی ؛ سالروز ارتحال حضرت آیت الله العظمی اراکی است
زمانی که آیت الله العظمی اراکی از دنیا رفتند ، حضرت آیت الله بهجت بر پیکر مطهر ایشان نماز خواندند و فرمودند: “ارتحال آیت الله محمد علی اراکی در این زمان و این شرایط مانند این است که پنجاه مرجع تقلید در یک زمان از دنیا رفته باشند “
آوریل 3, 2016
اخلاقی, امام خامنه ای(مد ظله العالی), داستان های علما, داستانی, سیاسی, سیره بزرگان, گنجینه pdf منبرک ها, ماه جمادی الثانی, مناسبت های قمری, مناسبتی, منبرک های برگزیده
1,829
(به بهانه ۲۴ جمادی الثانی ؛ سالروز ارتحال حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی)
۶۴ سالش شده بود و هر چه پسر برایش آمده بود مرده بودند…
دلش شکست،
گفت به زیارت امام رضا می روم و پسر می گیرم***
نزدیک ولادت امام رضا به دنیا آمد . اسمش را گذاشت ” محمد رضا” بعد ها مردم می گفتند :”حضرت آیت الله العظمی سیدمحمد رضا گلپایگانی”
۲۴ جمادی الثانی روز ارتحال این مرجع بزرگ جهان اسلام است .کسی که در این انقلاب چه در دوران طاغوت چه بعد از آن ، لحظه ای از تایید انقلاب و امام و رهبری کوتاهی نکرد
داستانک :
این داستان از زبان آیت الله خزعلی و حجت الاسلام راشد یزدی ، بارها بیان شده ،و بیانگر این است که این مرجع بزرگ چقدر خود را مقید به دفاع از ولایت می دانسته است
مرجع تقلید جهان تشیع، حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی، برای رهبر معظم عبای ظریفی هدیه فرستادند و فرمودند:
اگر دیدم کاری را شما انجام می دهید و خلاف مطلب اسلامی است، من تذکر می دهم، اگر تغییر دادید بسیار خوب، اگر تغییر ندادید من دیگر صحبت نمی کنم و تضعیف شما را حرام می دانم. عمده ، عظمت شماست. شما رهبر مسلمین هستید و نمی خواهم صحبتی کنم در یک فرعی که شما را تضعیف کرده ام. [ کتاب جلوه آفتاب صفحه ۶۳]
فوریه 7, 2016
اخلاقی, داستان های علما, داستانی, سیره بزرگان, ماه ربیع الثانی, مناسبت های قمری, مناسبتی, منبرک های برگزیده
2,342
(به بهانه ۲۷ ربیع الثانی سالروز ارتحال حضرت آیت الله سید احمد خوانساری)
برخی از مردم و متاسفانه گاهی شیعیان ، می پرسند مگر می شود تیر از پای حضرت علی علیه السلام بیرون بکشند و ایشان متوجه نشوند
ما می گوییم : حضرت علی علیه السلام که جای خود؛ شاگرد مکتب ایشان هم به این جایگاه می رسد
داستانک:
حضرت آیت الله العظمی حاج سید احمد خوانساری(۱۴۰۵ق) که از مراجع تقلید بودند، به دلیل بیماری زخم معده به دستور پزشک معالج در بیمارستان بستری شدند، وچون ایشان سالخورده و ضعیف البنیه بودند و در وقت بستری شدنشان ۸۹ سال از عمرشان میگذشت لذا طاقت تحمل جراحی بدون بیهوشی ممکن نبود و از طرفی هم ایشان اجازه بیهوش کردن را نمیدادند زیرا معتقد بودند که در هنگام بیهوشی تقلید مقلدین اشکال پیدا میکند.
دکتر معالج به ایشان عرض میکنند که طبق آزمایشها و عکسبرداری ها باید حتما عمل جراحی روی حضرتعالی صورت گیرد.
آیت الله العظمی خوانساری میفرمایند: مانعی ندارد، عمل جراحی را هروقت خواستید شروع کنید اما بیهوش نکنید (چون به نظر ایشان در صورت بیهوشی، تقلید مقلدینشان دچار اشکال میشد.)؛ ولی قبل از آن به من خبر دهید که با تلاوت قرآن و توجه به آن مشکل بیهوش کردن شما هم حل شود.
دکتر جراح پذیرفت و لحظاتی بعد عرض کرد: ما آماده هستیم که دست به کار شویم، آیت الله خوانساری فرمودند: هروقت من شروع به خواندن کردم شما هم شروع کنید، دکتر میگوید تا ایشان شروع به خواندن سوره انعام کردند چاقوی جراحی را روی شکم ایشان گذاشته و دست به کار شدیم و چنان ایشان بیحرکت بودند که گویا در حال بیهوشی کامل هستند، بعد از پاره کردن و دوختن و اتمام کار عرض شد که آقا کار ما تمام شد، ایشان قرآن را بستند و فرمودند: صدق الله العلی العظیم.
عرض کردم: آقا دردتان نیامد؟ فرمودند: مشغول قرآن بودم نفهمیدم. [به نقل از سخنرانی آیت الله مجتهدی تهرانی و کتاب مردان علم در میدان عمل، ج ۴، ص ۱۸۸ و ۱۸۹]
فوریه 5, 2016
اعتقادی, امام خمینی (ره), داستان های علما, سیاسی, سیره بزرگان, شعری, گنجینه pdf منبرک ها, ماه بهمن, مناسبت های شمسی, مناسبتی
2,819
(به بهانه آغاز دهه فجر)
مقدمه ای مهم : یکی از مطالبی که ما باید درباره پیشگوییهای آخر الزمان در روایات و یا نظرات دیگران دقت کنیم ؛ عدم تطبیق با اشخاص است، هر چند که گاه ، می گوییم چقدر این مطالب به فلان واقعه سازگاری دارد
—————————————————————————-
یکی از عرفا،شاه نعمت اله ولی (۱) است، که در حدود ۷۰۰ سال پیش میزیسته است و بسیاری معتقدند که او در دیوان اشعارش، پیشگویی های زیادی کرده است که بسیاری از آنان در رابطه با ظهور و قبل از ظهور است
ما در مقدمه گفتیم که نمی توانیم تطبیق دهیم ؛ اما این اشعار بسیار به دوران ما شباهت دارد و ما نه نفیاً و نه اثباتاً آن را بیان می کنیم
قدرت کردگار می بینم /حالت روزگار می بینم
از نجوم این سخن نمی گویم/ بلکه که از کردگار می بینم
روز شنبه زشهر ذوالقعده/ تن او بر مزار می بینم (۲)
شه چو بیرون رود زجایگاهش/ شه دیگر به کار می بینم(۳)
چو فریدون به تخت بنشیند/ پسرانش قطار می بینم
علمای زمان او دائم/ همه را تار و مار می بینم
هست فصل حجاب در عهدش /فصل را بی تبار می بینم(۴)
چون دو ده سال پادشاهی کرد(۵) / شهیش را کنار می بینم
پسرش چون به تخت بنشیند /(۶) بوالعجب روزگار می بینم
غارت و قتل مردم ایران /دست خارج به کار می بینم
اعتصاب و حساب در عهدش/ سخت بی اختیار می بینم
ظلمت ظلم ظالمان دیار /بی حد و بی شمار می بینم
ظلم پنهان ،خیانت و تزویر/ بر اعاظم شعار می بینم
جنگ و اشوب و فتنه بسیار /نام او زشت و خوار می بینم(۷)
کم زچل چون که پادشاهی کرد(۸) / سلطه اش تار و مار می بینم
سیدی را زنسل ال رسول(۹) / نام او برقرار می بینم(۱۰)
نائب مهدی آشکار شده /قامتش استوار می بینم
پیشوای تمام دانائی /رهبری با وقار می بینم
رهنما و امام(۱۱) هفت اقلیم /حالت روزگار می بینم
عدل و دادی که می شود پیدا/ دولتش پایدار می بینم
هر کجا رو نهد به فضل اله/ دشمنش خاکسار می بینم
بعد از این شاهی از میان برود/ عالمی چون نگار می بینم
غم مخور زآنکه من در این تشویش/ خرّمی وصل یار می بینم
(۱) علامه شهید مطهری می فرماید :شاه نعمت اله ولی از معاریف و مشاهیر عرفا و صوفیه است واین مرد نسب به علی (ع)می برد.سلسله نعمت الهی در عصر حاضر از معروفترین سلسه های تصوف است.قبرش در ماهان کرمان مزار صوفیان استو گویند ۹۵ سال عمر کرد.اکثر عمرش در قرن هشتم گذشته و با حافظ ملاقاتی داشته )مجموعه آثار استاد شهید مطهری ج۱۴ص۵۷۷)
(۲) احمد شاه
(۳) رضا شاه که با فشارانگلیس به قدرت رسید
(۴) اشاره به برداشتن عمامه ها و قتل عام علما به بهانه کشف حجاب وروز۱۷دی روز کشف حجاب
(۵) رضا شاه حدود ۲۰ سال حکومت کرد
(۶) حکومت محمدرضا شاه که با تلاش انگلیس سامان گرفت
(۷) همه جای ایران فریاد می زدند مرگ بر شاه
(۸) چل یعنی چهل؛که حدود سی و هفت سال حکومت کرد
(۹) اشاره به حدیث معروف {رجل فی القم،مردی از قم قیام می کند}امام خمینی
(۱۰) او برقرار،به علم ابجد۷۱۰وخمینی به ابجد۷۱۰می گردد
(۱۱) شگفت این که ۷۰۰ سال قبل تذکر داده شده که او امام و رهبر خوانده می شود!!!!!!!!
ژانویه 30, 2016
اخلاقی, حضرت محمد(صلی الله علیه و آله), داستان های علما, داستانی, سیره بزرگان, گنجینه pdf منبرک ها, ماه بهمن, مناسبت های شمسی, مناسبتی, منبرک های روایی
2,033
(به بهانه ۹ بهمن سالروز ارتحال عالم عامل و استاد العرفا، حضرت آیت الله سید علی قاضی رحمت الله علیه)
وَ قَالَ ص: أَحَبُ عِبَادِ اللَّهِ إِلَى اللَّهِ أَنْفَعُهُمْ لِعِبَادِه
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله منقول است:
محبوبترین بندگان نزد خدا پرسودترین آنان به بندگان است،[تحف العقول عن آل الرسول، ص: ۴۹]
داستانک:
علامه طهرانی می فرماید: یکى از رفقاى نجفى ما که فعلًا از اعلام نجف است براى من مىگفت:
من یک روز به دکّان سبزى فروشى رفته بودم، دیدم مرحوم قاضى خم شده و مشغول کاهو سوا کردن است؛ ولى بعکس معهود، کاهوهاى پلاسیده و آنهائیکه داراى برگهاى خشن و بزرگ هستند بر مىدارد.
من کاملًا متوجّه بودم؛ تا مرحوم قاضى کاهوها را بصاحب دکّان داد و ترازو کرد، و مرحوم قاضى آنها را در زیر عبا گرفت و روانه شد. من که در آنوقت طلبه جوانى بودم و مرحوم قاضى مَرد مُسنّ و پیرمردى بود، بدنبالش رفتم و عرض کردم: آقا من سؤالى دارم! شما بعکس همه، چرا این کاهوهاى غیر مطلوب را سوا کردید؟!
مرحوم قاضى فرمود: آقا جان من! این مرد فروشنده، شخص بى بضاعت و فقیرى است، و من گاهگاهى به او مساعدت مىکنم؛ و نمىخواهم چیزى به او بلا عوض داده باشم تا اوّلًا آن عزّت و شرفِ آبرو از بین برود؛ و ثانیاً خداى ناخواسته عادت کند به مجّانى گرفتن؛ و در کسب هم ضعیف شود.
و براى ما فرقى ندارد کاهوى لطیف و نازک بخوریم یا از این کاهوها؛ و من مىدانستم که اینها بالاخره خریدارى ندارد، و ظهر که دکّان خود را مىبندد به بیرون خواهد ریخت،لذا براى عدم تضرّر او مبادرت بخریدن کردم. [مهر تابان،ص: ۳۲]