خانه / فایل صوتی (صفحه 4)

فایل صوتی

در این بخش فایل صوتی منبرک هارا می توانید دانلود کنید.

مگر یک زبان و دو لب به تو ندادیم؟

hqdefault

خداوند در آیه ۳۶ سوره مبارکه اسراء می فرمایند:

«إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً»؛

گوش و چشم و دل، هر یک مورد سؤال قرار خواهند گرفت.

تصور کنید روزی در مجلسی با دوستان و آشنایان در حال صحبت هستیم و صدایمان را ضبط می کنند؛ اگر بعدا این صدا را برای خودمان بگذارند، چه احساسی به ما دست می دهد؟

آیا احساس سربلندی می کنیم؟

اگر این صوت را در روز قیامت به ما نشان بدهند، می توانیم بگوییم من تا به حال حرف بیجا نزده ام؟ می توانیم بگوییم همه حرف هایم درست بوده؟

اگر در دادگاه بگذارند چطور؟ آیا حاضریم بگوییم این حرف من است؟

انسان باید خیلی مراقب کلامش باشد. بعضی ها خیلی راحت صحبت می کنند. همه چیز که به زبانشان می آید، می گویند.

خداوند در قرآن می فرماید:

«وَ لِساناً وَ شَفَتَیْنِ»؛ و یک زبان و دو لب (به تو ندادیم)؟! (آیه ۹ سوره بلد)

یعنی به شما لب دادیم تا زبانتان را زندانی کنید.

داستانک:

طلبه ای از دنیا رفت چون او را در خواب دیدند: پرسیدند: حالت چطور است؟

او گفت :مواظب اعمال و گفته های خود باشید ، زیرا حساب و کتاب خدا بسیار دقیق است.

روزی که باران می بارید من گفتم: به به عجب باران به موقعی !

هنوز سر آن یک جمله گرفتارم و به من می گویند :مگر خدا کار بی موقع هم انجام می دهد؟

حتی اگر به دین و اسلام کاری ندارید!

 (به بهانه ۲۱ تیر روز عفاف و حجاب)

حجاب

داستانک:

خانم موسوی یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس، از میان همه ی تصویر های آن روزها یکی را که از همه ی آن ها در ذهنش پر رنگ تر است، اینچنین روایت می کند:

یادم می آید یک روز که در بیمارستان بودیم، حمله شدیدی صورت گرفته بود. به طوری که از بیمارستان های صحرایی هم مجروحین زیادی را به بیمارستان ما منتقل می کردند. اوضاع مجروحین به شدت وخیم بود. در بین همه آنها، وضع یکیشان خیلی بدتر از بقیه بود. رگ هایش پاره پاره شده بود و با این که سعی کرده بودند زخم هایش را ببندند، ولی خونریزی شدیدی داشت. مجروحین را یکی یکی به اتاق عمل می بردیم و منتظر می ماندیم تا عمل تمام شود و بعدی را داخل ببریم.

وقتی که دکتر اتاق عمل این مجروح را دید، به من گفت که بیاورمش داخل اتاق عمل و برای جراحی آماده اش کنم. من آن زمان چادر به سر داشتم. دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم.

همان موقع که داشتم از کنار او رد می شدم تا بروم توی اتاق و چادرم را دربیاورم، مجروح که چند دقیقه ای بود به هوش آمده بود به سختی گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده و سخت گفت: من دارم می روم که تو چادرت را در نیاوری. ما برای این چادر داریم می رویم… چادرم در مشتش بود که شهید شد.

از آن به بعد در بدترین و سخت ترین شرایط هم چادرم را کنار نگذاشتم.

یک سوال از خواهران بزرگواری که حجاب را رعایت نمی کنند یا برادرانی که به حجاب همسرشان زیاد مقید نیستند؛

به خانم می گویی حجابت را رعایت کن، می گوید خوب آقایان نگاه نکنند. راست می گوید، آقایان نباید ببینند. اما اگر مرد بدبخت و بیچاره ای بود که فقط به دنبال چشم چرانی است، اگر به شما نگاه کرد آیا علاقه اش نسبت به همسرش کم می شود یا نه؟

قطعا کم می شود.

حتی اگر به دین و اسلام کاری ندارید، آیا این ایثار نیست که خانم کمی حجابش را بیشتر رعایت کند؟

آیا این ایثار و گذشت نیست که خانم کمی از زیبایی هایش در خیابان صرف نظر کند تا یک زندگی پا بر جا بماند؟ یک طلاق کمتر شود؟

اما خانمی که می گوید به من ربطی ندارد، پس انتظار نداشته باشد که دعایش در نزد خداوند مستجاب شود.

چطور انتظار داریم گره های زندگیمان باز شود وقتی در زندگی مردم گره ایجاد می کنیم.

اگر همه همشهریانت از تو تعریف کردند…

13920405100153633750334

روی عن الإمام الباقر ع فی وصیته لجابر بن یزید الجعفی أنّه قال:

«یَا جَابِرُ… اعْلَمْ بِأَنَّکَ لَا تَکُونُ لَنَا وَلِیّاً حَتَّى لَوِ اجْتَمَعَ عَلَیْکَ أَهْلُ مِصْرِکَ وَ قَالُوا إِنَّکَ رَجُلُ سَوْءٍ لَمْ یَحْزُنْکَ ذَلِکَ وَ لَوْ قَالُوا إِنَّکَ رَجُلٌ صَالِحٌ لَمْ یَسُرَّکَ ذَلِکَ».

تحف العقول، ص۲۸۴

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده‌است که در وصیتشان به جابربن‌یزیدجُعفی فرمودند:

«ای جابر!… بدان که تو ولیّ(دوستِ) ما نخواهی بود، مگر این‌که اگر اهالی شَهرت علیه تو هم‌داستان شوند و بگویند تو مرد بدی هستی، این (حرفشان) تو را اندوهگین نسازد و اگر گفتند تو مرد خوبی هستی، این (حرفشان) تو را شادمان نگرداند.

ما مامور به وظیفه ایم و باید کارمان را انجام دهیم، حالا اگر همه مردم بگویند مرگ بر فلانی یا درود بر فلانی.

ما باید یقین داشته باشیم حرفمان و راهمان درست است. «وَ لا یَخافُونَ لَوْمَهَ لائِمٍ»؛ از ملامت هیچ ملامت گری نمی ترسند. (آیه ۵۴ سوره مائده)

مثلا شما می خواهید در یک اجتماعی صحبت کنید، می دانید اگر فلان حرف را بزنید مردم ناراحت می شوند اما باید بگویید. چه بسا مردم ناراحت بشوند. زمانی مردم از یک حرفی خوشحال می شوند، وظیفه مان بوده که بگوییم.

داستانک:

به شهید بهشتی خیلی توهین می کردند. ایشان به شهری رفته بودند، جلو ایشان خری را کشته بودند.

مرگ بر بهشتی هم خیلی می گفتند.

روزی نزد امام آمدند. امام گفتند از بیرون که آمدید مردم چه شعاری می دادند؟ ایشان عرض کردند: همه می گفتند درود بر خمینی.

حضرت امام فرمودند: به خدا قسم اگر همه مردم با هم بگویند مرگ برخمینی به اندازه سر سوزنی برایم فرقی نمی کند.

انسان باید به این حد برسد که وظیفه اش را انجام بدهد.

مثلا در عروسی برادرتان موسیقی می گذارند، شما بلند می شوید. همه هم ناراحت می شوند، خوب ناراحت بشوند شما باید بلند شوید.

انسان باید به این حد برسد که حرف مردم در او اثر نکند.

نعمتی به نام امنیت

داستانک:

از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که:

در گذشته مردمی زندگی می‌کردند که دارای چشمه‌سارها و نعمات فراوان بودند، به‌طوری که آن‌ها از مغز و جوانه گندم برای خودشان، نان درست می کردند.

ولی آنها به‌خاطر وفور نعمت، با نان محل مدفوع کودکانشان را پاک می کردند؛ تا اینکه کوهی از این نانها جمع شده بود…

طولی نکشید که بر اثر ناسپاسی و کفران نعمت، خداوند بر آنها غضب کرد و باران بر آنها نبارید؛ کار به‌جایی کشید که برای همان نان هایی که روزی محل مدفوع کودکانشان را پاک می کردند، صف می کشیدند و آنها را در بین خود با ترازو تقسیم می کردند!!

[بحارالانوار، جلد ۱۴، صفحه ۱۴۴، باب۱۲]

این سیستم و روش خداوند متعال است.

اگر قومی شکر کنند، نعمت را بر آنها زیاد می کند، اگر کفران نعمت بکنند، نعمت از آنها گرفته می شود و عذاب می شوند.

لئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ. (آیه ۷ سوره مبارکه ابراهیم)

یک نعمتی که به برکت خون شهدا و به برکت انقلاب اسلامی در کشور ما هست و ما آن را قدر نمی دانیم، نعمت امنیت هست.

اگر ما شکر این نعمت امنیت را انجام ندهیم، برای خداوند گرفتن این نعمت کاری ندارد.

انَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرواْ مَا بِآنفُسِهِم. (آیه ۱۱ سوره مبارکه رعد)

اگر یک اتفاقی برای جامعه ای می افتد به خاطر اعمال خودشان خواهد بود.

جمهوری اسلامی در ناامن ترین منطقه جهان، امن ترین کشور دنیا است.

یک اتفاق کوچک –حادثه تروریستی مجلس توسط داعش- مانند آنچه روز چهارشنبه در کشور ما اتفاق افتاد، همه را تحت تأثیر قرار می دهد؛ این اهمیت امنیت را می رساند. قدر این نعمت امنیت را بدانیم.

من یاغی نیستم

داستانک:

روزی مرحوم آخوند کاشی مشغول وضو گرفتن بودند، که شخصی با عجله  آمد، وضو گرفت و به داخل اتاق رفت و به نماز ایستاد.

با توجه با این که مرحوم کاشی خیلی با دقت وضو می گرفت و همه آداب و ادعیه وضو را بجا می آورد؛ قبل از اینکه وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود!!!

به هنگام خروج، با مرحوم کاشی رو به رو شد.ایشان پرسیدند: چه کار می کردی؟

 گفت: هیچ .فرمود: تو هیچ کار نمی کردی!؟

گفت: نه!( می دانست که اگر بگوید نماز می خواندم، کار بیخ پیدا می کند )!

آقا فرمود: مگر تو نماز نمی خواندی!؟

گفت: نه!

آخوند فرمود: من خودم دیدم داشتی نماز می خواندی!!!

گفت: نه آقا اشتباه دیدید!

سؤال کردند: پس چه کار می کردی؟

گفت: فقط آمده بودم به خدا بگویم من یاغی نیستم، همین!

این جمله در مرحوم آخوند( رحمه الله علیه ) خیلی تأثیر گذاشت.

تا مدت ها هر وقت از احوال آخوند می پرسیدند، ایشان با حال خاصی می فرمود:

من یاغی نیستم.

 

خدایا ما خودمان هم می دانیم که عبادتی در شأن خدایی تو نکردیم، نماز و روزه مان اصلاً جایی دستش بند نیست!

اما … فقط اومدیم بگیم که:

خدایا ما یاغی نیستیم.

نظافت مسجد

photo_2017-05-25_14-03-50

داستانک

پیرزنی بود که همیشه مسجدالنبی را در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) جارو می کرد.

با وجودی که مسجد ساده بود، ولی نظافت آن با این پیرزن بود. چند روزی، این پیرزن به مسجد نیامد. پیامبر از اصحاب پرسیدند: این پیرزن کجاست؟

اصحاب گفتنداو چند روز پیش از دنیا رفته است.

پیامبر فرمودندنباید به من خبر می دادید؟

عرض کردندما فکر نمی کردیم این مسأله اینقدر مهم باشه!

پیامبر (صلی الله علیه و آله) با اصحاب بر سر قبر آن پیرزن رفتند. فرمودند الآن ایشان را در بهشت می بینم.

پاداش کسی که مسجد را تمیز می کرد.

قبل از ماه مبارک رمضان، سنت بسیار خوبی هست به نام غبارروبی مساجد.

این فرصت را برای آماده سازی مساجد برای ماه رمضان غنیمت بدانیم.

جشن حماسی انتخابات

(به مناسبت انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۶) انتخابات

خلق حماسه ۴۲ میلیونی مردم عزیز ایران و تحقق جهاد سیاسی را تبریک عرض می کنیم.

در بسیاری از کشورهای دنیا حضور مردم در انتخابات، در حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد است؛ اما حضور بیش از ۷۰ درصدی مردم، بسیار پراهمیت و نادر است.

خدمت رییس جمهور منتخب مردم نیز تبریک عرض می کنیم.

امیدواریم که خداوند به ایشان توفیق بیشتری بدهد برای خدمت به مردم، به محرومین.

دو نکته برای

نکته اول: کسانی که نامزد مورد نظر آنها رأی نیاورده است،

خداوند در قرآن کریم می فرماید

«… وَعَسَىٰ أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»؛

ﻭ ﺑﺴﺎ ﭼﻴﺰﻯ ﺭﺍ ﺧﻮﺵ ﻧﺪﺍﺭﻳﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﺷﻤﺎ ﺧﻴﺮ ﺍﺳﺖ ، ﻭﺑﺴﺎ ﭼﻴﺰﻯ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻳﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﺷﻤﺎ ﺑﺪ ﺍﺳﺖ …

(سوره بقره، آیه ۲۱۶)

نکته دوم

ما و شما فتنه گر نیستیم.

فتنه گرها به زباله دان تاریخ پیوستند.

سال ۸۸ همین اتفاق افتاد، به جای اینکه به رأی مردم احترام بگذارند، به خیابان ها ریختند.

شما اینطور نیستید.

بسیار تحریک می کنند که به عنوان مثال امروز شما برای اعتراض به خیابان ها بروید.

این کار در قاموس شما نیست.

اگر هم کسی اعتراضی داشته باشد، خود مسؤولین امر در حال پیگیری امور هستند.

ثانیا اختلاف ۷ میلیون رأی است!

تقلب در جمهوری اسلامی آن هم در حد ۷ میلیون رأی ممکن نیست.

دشمن نمی خواست ما در انتخابات شرکت کنیم. اما حال که شرکت کرده ایم، از این طریق می خواهد هدف خود را دنبال کند و اقتدار ما را کوچک کند.

انتخابات برگزار شده است و رییس جمهور رأی آورده اند. همه هم به ایشان احترام می گذارند.

و همه افراد، چه کسانی که به ایشان رأی داده اند و چه کسانی که به ایشان رأی نداده اند همه اجر و ثواب خود را برده اند.

ان شاء الله که آراء ما مورد رضایت حجت بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار بگیرد.

دفاع از ولایت حتی بعد از شهادت

(به بهانه کشف پیکر پاک ۱۳۰ شهید گمنام دفاع مقدس)

دفاع از ولایت

تیر ماه ۱۳۷۸ بود. حوادث سیاسی و فرهنگی، مردم را دلتنگ شهدا کرده بود. سردار باقرزاده اکیپ های تفحص را جمع کرد و گفت: «مردم تماس می گیرند و درخواست می کنند مراسم تشییع شهدا بگذارید تا عطر شهدا حال و هوای جامعه را عوض کند.»

تعداد شهدای کشف شده در معراج، به ده شهید هم نمی رسید.

سردار گفت: «بروید در مناطق به شهدا التماس کنید و بگویید شما همگی فدایی ولایت هستید. اگر صلاح می دانید به یاری رهبرتان برخیزید.»

چند روز گذشت. سردار تماس گرفت و آخرین وضعیت را پرسید. گفتم چیزی پیدا نشد. پرسید: «به شهدا گفتید؟» گفتم «سردار! بچه ها دارند زحمت خودشون رو می کشند.»

گفت: «به همان چیزی که گفتم، عمل کنید! صبح فردا، با علی شرفی و روح الله زوله به سمت هورالعظیم راه افتادیم.

حدود ساعت ۱۰۳۰ به منطقه ی شط العلی، محور عملیاتی بدر و خیبر رسیدیم. برای رفع تکلیف، همان جملات سردار را گفتم. نهار را که خوردیم، برگشتم. عصر به اهواز رسیدیم. به ستاد اعلام شده بود در شلمچه تعدادی شهید پیدا شده است. از خوشحالی داشتم بال درمی آوردم. خودم را به شلمچه رساندم. شانزده شهید پیدا شده بود. شهدا را به پادگان آوردم. چند ساعتی بیشتر در پادگان نبودم که گفتند از هور تماس گرفتند که شهیدی پیدا شده است. دیگر در پوست خود نمی گنجیدم. حالا دیگر نوزده شهید بودند.

چند روز گذشت و از شرهانی و فکه نیز هر روز خبرهای خوشی می رسید. نماز مغرب و عشا را خوانده بودیم و مشغول خوردن شام بودیم که سردار تماس گرفت: «چه خبر؟» گفتم: «شهدا خودشان را رساندند. درهای رحمت خدا باز شد.» گفت: «فردا صبح، شهدا را به تهران بفرست.» گفتم: «سردار! چند روز دیگه اجازه بدهید.» تأکید کرد که حتماً فردا صبح حرکت کنیم. از تعداد شهدا پرسید. گفتم: «هنوز شمارش نکرده ام.» و همین طور که گوشی را با کتفم نگه داشته بودم، شروع کردم به شمردن: «۱۶ تا فکه؛ ۱۸ تا شرهانی و…..که در مجموع ۷۲ شهید هستند.» سردار گفت: الله اکبر! روز عاشورا هم ۷۲ نفر پای ولایت ایستادند.»

سعی کردم به بهانه ای معطل کنم تا تعداد شهدا بیشتر شود اما نشد.

آسمان مال آنهاست، (کتاب تفحص)، ص ۵۰٫

 

لحظه ای تأمل قبل از انتخابات

photo_2017-05-25_15-42-24

داستانک:

در جریان لوایح ششگانه که  آیت الله بروجردی مخالفت کرده بود.

شاه، قائم مقام رشتی و صدر الاشراف را می فرستند قم، خدمت ایشان که بگویند: دخالت در این امور شأن شما نیست.

آیت الله بروجردی در پاسخ می فرمایند: به شاه بگویید، کاری نکنید که عصایم را بردارم و عمامه ام را سر بگذارم و تاج و تختش را ویران کنم.

صدر الاشرف گفته بود: این را که نمی شود به شاه گفت و بین دو شخصیت بزرگ به هم می خورد. از این رو به شاه می گویند: حضرت آیت الله بروجردی

گفتند:

اعلی حضرت شاه مملکت است!

شاه با عصبانیت گفته بود پس سید باید سر جایش بنشیند و در این امر دخالت نکند.

قایم مقام گفته بود: آقا، ایشان این جور نگفته است، ما نخواستیم بین شما و ایشان را به هم بزنیم بلکه حرف ایشان این بود که: شاه کاری نکند که عصایم… .

شاه ترسیده بود و گفته بود: من مقلد ایشان هستم.

 

شهد شهود، دفتر دوم، ص ۴۳

 ما هر کجا در مقابل دشمن ضعف نشان دادیم ، دشمن حمله اش را بیشتر کرد و هر کجا ما ایستادگی کردیم، دشمن عقب نشینی کرد.

ما به مسئولینی نیاز داریم که در مقابل دشمن ذلت به خرج ندهند و همیشه با اقتدار در مقابل دشمن قرار گیرند.

در مشکلات سریع به هم نریزیم

صبر

شما معمولا وقتی به پارچه فروشی می روید و می خواهید ببینید پارچه جنس خوبی دارد یا نه، پارچه را در مشت گرفته، فشار می دهید. اگر چروک برداشت می گویید جنس خوبی ندارد، اما اگر رهایش کردید و به حالت اولش برگشت می گویید پارچه خوبی است.

 

آدم‌ها هم همین طور هستند. آدم‌هایی که بر اثر فشارها و مشکلات، شیوه و اخلاق و رفتارشان عوض می‌شود و چروک بر می‌دارند اینها جنس خوبی ندارند.

 

ولی جنس پیامبر(صلی الله علیه و آله) خوب بود. خداوند در قرآن می فرماید:

«إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظیمٍ»؛ (سوره قلم، آیه ۴)

تو ای پیامبر دارای اخلاق بزرگی هستی.

یعنی در یک فشار و یک سختی، زود به هم نمی ریزی.

 

ما هم باید اینطور صبور باشیم. در مشکلات سریع به هم نریزیم. چرا که در اغلب اوقات، وقتی مشکل تمام می شود، می بینیم دلمان صاف بوده و اینطور نبوده که با یک مشکل کوچک زود به هم بریزیم و چروک شویم.

خادم امام رضا علیه السلام، خادم ملت است

(به بهانه ۲۹ فروردین، روز ارتش جمهوری اسلامی ایران)

داستانک:

سال ٨٢ بازنشست شده بود و قصد داشت بقیه عمر خود را صرف خدمت در حرم امام رضا علیه السلام کند.

به مشهد رفت و خادم حرم شد…

نوروز سال ٨۴، مقام معظم رهبری طبق سنت هر سال روز اول عید را به مشهد رفته بودند. در رواق امام خمینی رحمت الله علیه به طور اتفاقی با امیر صالحی روبه رو می شوند.

رهبر معظم می پرسند: صالحی چه عجب؟

امیر صالحی که لباس مخصوص خدام را بر تن داشت گفتند: آقا بازنشست شدم و خادم امام رضا علیه السلام شده ام.

مقام معظم رهبری می فرمایند: آفرین، بعد از تعطیلات بیا پیش من کارت دارم.

امیر، روز ۵ فروردین که تعطیلات تمام می شود می رود بیت رهبری و با آقا ملاقات می کند.

مقام معظم رهبری می فرماید: که، سرلشکر سلیمی از من خواسته تا یکی دیگر را جایگزین او کنم. من هم قصد دارم تورا تعیین کنم.

آقای صالحی تعجب کرده و می گوید: آقا من عهد کرده ام دوران بازنشستگی را در خدمت امام رضا علیه السلام باشم!

مقام معظم رهبری هم می فرماید: ارتش جمهوری اسلامی هم متعلق به امام رضا علیه السلام هست. اصلا کل کشور مال ایشان هست همه ما خادم ثامن الائمه هستیم. طبق قانون، فرماندهی کل قوا تو را به خدمت فرا می خواند!

رهبری، امیر صالحی را یک درجه ارتقا می دهند و حکم فرماندهی ارتش را به سرلشکر صالحی می سپارند!

خادمی امام رضا علیه السلام حتما به این نیست که انسان لباس خادمی به تن کند، کفش دار باشد، تولیت باشد یا … انسان می تواند در هر پست و شغلی، خدمت امام رضا علیه السلام را انجام دهد. مهندس، پزشک، وکیل، وزیر و … همه می توانند خادم آقا باشند.

ریا کاری و تزویر برخی از کارگزاران

تزویریکی از حربه هایی که همیشه دشمنان اسلام، خصوصا حکام از آن استفاده می کردند، تزویر و ریاکاری بود. به عنوان مثال:

 داستانک:

عمر سعد که به بزرگترین جنایات تاریخ دست می زند، وقتی اسرای اهل بیت(ع) را وارد کوفه کردند، کوچه به کوچه، حتی در کوچه های یک متری و دو متری می گردانیدند. تا اینکه به کوچه ای رسیدند. دیدند عمر سعد در جلو این کوچه ایستاده و دستهای خود را به دو طرف دیوار چسبانده است و از عبور اسرا جلوگیری می کند!

از او پرسیدند، چرا مانع عبور آنان می شوی؟ پاسخ داد: در این کوچه خانه کودک یتیمی است. که تصرف در مال یتیم بدون اجازه ولی او یا حاکم شرع جایز نیست. بنابراین نمی گذارم از این کوچه استفاده کنید!

[کتاب ریاکاریهای امویان و عباسیان،محمد علی چنارانی، ص ۵۵و ۵۶]

کسی که دست او تا مرفق به خون فرزندان پیامبر آلوده است، اینگونه عوام فریبی می کند!

 

داستانک:

عمرو بن عاص [که جنایات بسیاری را مرتکب شد و جناب مالک اشتر را به شهادت رساند] ،به هنگام فتح مصر در جایی که امروز فساط نام گرفته است خیمه زده بود. روزی که اردو می خواست از جای خود برخیزد و به جای دیگر رود، به فرمانده ی سپاه گفتند، کبوتری بر فراز چادر تو آشیانه کرده و تخم نهاده است. اگر چادر برچینیم این تخم ها می شکند و این کبوتر نر و ماده آزرده می شوند.

پسر عاص گفت چادر برپا بماند! یک تن از سپاهیان همین جا توقف کند تا این کبوتر بچه های خود را پرواز دهد. سپس چادر را برچیند.

[قیام امام حسین ( علیه السلام )، سید جعفر شهیدی، ص ۱۷۵ ، به نقل از معجم البلدان، ج ۵۱، ص ۲۶۰]

 همیشه شیعه از این نوع حکام ضربه خورده است. اما پیشوایان واقعی دین اینگونه نبودند. به عنوان مثال:

 داستانک:

در تواریخ آمده است: در آن روز که ابراهیم، فرزند پیامبر اکرم -صلی الله علیه و آله- از دنیا رفت (۱۸ رجب) ‏خورشید گرفت و مردم مدینه گفتند: خورشید به خاطر مرگ ابراهیم گرفته است! 

رسول خدا -صلی الله علیه و آله- براى رفع این اشتباه و مبارزه با این موهومات و خرافات به منبر رفت و مردم را مخاطب ساخته فرمود: اى مردم همانا خورشید و ماه دو نشانه از نشانه‏هاى قدرت حق تعالى هستند که تحت اراده و فرمان او هستند و براى مرگ و حیات کسى نمى‏گیرند و هر زمان دیدید آن دو یا یکى از آنها گرفت نماز بگزارید. [زندگانى حضرت محمد(ص)، رسولى محلاتى]

 پیشوایان واقعی با تزویر و ریاکاری، به دنبال مرید نبودند. مراقب باشیم کسی با این کارها، ما را فریب ندهد.

دلبستگی و وابستگی

دلبستگی و وابستگی

چیزی که شیعه را همیشه پابرجا نگه داشته داشتن روحیه جهادی است.

در هر شغلی که هستیم و هر جایی که کار می کنیم باید روحیه جهادی داشته باشیم.

مثلا انسان باید در:

کار سیاسی، جهاد سیاسی ؛ در کار علمی، جهاد علمی؛ در کمک به محرومین، جهاد اجتماعی و در هر زمینه ای، جهاد کند.

 اما این جهاد موانعی دارد. یکی از مهمترین موانع جهاد، وابستگی است.

 اگر ما به چیزی وابسته باشیم و غل و زنجیر ما را به زمین متصل کرده باشد نمی توانیم جهاد کنیم.

شهید آوینی می فرمایدمؤمن اگر وابستگی داشته باشد، نمی تواند قیام کند و عصر ما عصر قیام است.

باید خیلی مواظب دلبستگی هایمان باشیم آنجایی که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) تشریف آوردند اگر ما دلبستگی داشته باشیم نمی توانیم در رکاب امام زمان باشیم.

هر کس برای خودش وابستگی هایی دارد: فرزند، همسر، خانه، مغازه و …

داستانک:

یکی از شهدای دهه هفتادی ما، شهید عزیز مدافع حرم، شهید محمدرضا دهقان امیری است.

مادر ایشان گفتند:

«آخرین باری که از سوریه به من زنگ زد، گفت: مادر دعا کن شهید شوم».

گفتم: پسرم شهادت اخلاص می خواهد هر وقت توانستی اخلاص داشته باشی شهید می شوی.

گفت: «مادر به خدا الان اخلاص دارم. دیگر هیچ وابستگی ندارم».

مادر ایشان گفتند: این آخرین جمله ای بود که پسرم به من گفت و بعد به شهادت رسید.

۲۶ فروردین سالروز تولد این شهید بزرگوار بود که متولد سال ۷۴ بودند.

[مجموعه خاطرات مدافعان حرم (۱)]

غیرت دینی ۲

غیرت

یکی از نمونه های بارز غیرت دینی حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) بود. ایشان یک تنه در مقابل تمام کفار قرار می‌گیرد اما حاضر نیست از عِرق مذهبی‌اش پایین بیاید.

ما هم باید الان همینطور باشیم. مثلا در خیایان می بینیم چیزی از مقدسات زیر پا افتاده است، سریع باید آن را برداریم و کناری بگذاریم. یا اینکه روزنامه ای که نام پیامبر مکرم اسلام صلی‌الله علیه و آله یا اهل بیت علیهم‌السلام در آن است.

احترام امام زاده را متولی آن باید نگه دارد. احترام ائمه شیعه(علیهم السلام) را خود شیعه باید نگه دارد.

داستانک:

رئیس ساواک به دیدن آیت الله قاضی طباطبایی آمده بود. مسئولین همه نشسته بودند. یکی از آنها می گوید: اعلیحضرت به روحانیت خیلی علاقه مند است فقط یک سید یاغی ای هست که قیام کرده منظورش امام بود). تا آیت الله قاضی این جمله را می شنوند بلند می شوند و می خواهند صندلی را به سمت او پرت کنند.

این عِرق مذهبی است که اجازه نمی دهد به مرجع تقلیدش، رهبرش، امامش و مقدسات توهین بشود.

شهید نواب هم همین طور بود. تا فهمید به پیامبر و ائمه (علیهم السلام) توهین شده است، پول قرض گرفت و اسلحه ای خرید تا کسروی را ترور کند.

ما به عِرق مذهبی نیاز داریم. نفسمان را با این عِرق تربیت کنیم.

غیرت دینی ۱

(به مناسبت ۲۵ بهمن سالگرد حکم تاریخی حضرت امام (ره) مبنی بر ارتداد سلمان رشدی)

88

امروز ۲۵ بهمن یکی از مهمترین روزهای تاریخ اسلام است، روزی که یک مرجع تقلید به خاطر غیرت دینی بالایی که داشت، حکم ارتداد سلمان رشدی را صادر کرد. معادلات دنیا به هم ریخت؛ دنیا هیچ وقت چنین چیزی را تصور نمی کرد که نویسنده کتاب آیات شیطانی نتواند از خانه اش بیرون بیاید. فقط در سال یک میلیون پوند باید برای حفاظت از او خرج شود. این نشان دهنده غیرت دینی حضرت امام (ره) بود. چیزی که همه ما به آن نیاز داریم. چیزی که شیعه را سرپا نگه داشته همین غیرت دینی است.

بعد از اینکه امام (ره) این حکم تاریخی را دادند به امام گفتند: این در دنیا معنای بدی دارد. شما این کار را انجام ندهید. امام فرمودند: به درک که معنای بدی دارد. به پیامبر ما توهین کردند شما می گویید ما چیزی نگوییم؟

این غیرت دینی می شود.

داستانک

– شخصی به آیت الله بهاءالدینی گفت امام در جوانی هم اینطور بود؟ اینقدر شجاع بود؟ ایشان گفت: در زمان رضاشاه، در مدرسه‌ی فیضیه نشسته بودیم که یکی از ماموران شاه وارد مدرسه شد و شروع به فحّاشی و توهین به مقدسات کرد. همه طلبه ها از ترس به حجره هایشان رفتند. من شاهد بودم حضرت امام (ره) که بیست و چند سال بیشتر نداشت، جلو آمد و چنان سیلی بر صورت او نواخت که عینکش چهارتکه شد.

– به امام گفتند شخصی کتابی به نام اسرار هزار ساله بر ضد شیعه نوشته است. ایشان درسشان را دو ماه تعطیل کردند و کتاب «کشف الاسرار» را نوشتند. حاج احمد آقا می گویند بعد از انقلاب به امام گفتم: آقا در کتاب شما عصبانیت خیلی موج می زند. امام سرشان را پاین انداختند و گفتند: احمد نمی دانی قبل از انقلاب چه توهینی به پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) کردند.

این غیرت دینی است. چیزی که امروز ما به آن نیاز داریم.

 

 

**منبرک**