عملی برتر از یک عمر عبادت

 (به بهانه نزدیکی به  ۲۵ذی القعده ، روز دحوالارض)

6ما، به شخصی که می خواهد کار بزرگی را در مدت کوتاهی انجام دهد می گوییم: “راه صدساله را نمی توان در یک شب طی کرد”

اما امروز می خواهیم راهی را بگوییم که می شود “راه صد ساله را می توان یک شبه طی کرد

از امیر مومنان حضرت علی علیه السلام  نقل شده است:

«نخستین رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد، در روز بیست و پنجم ماه ذی‌القعده، روز دحوالارض بوده است. و هرکس این روز را روزه بدارد و شب آن را به عبادت بپردازد، به پاداش عبادت صد‌ساله رسیده است؛ عبادت صد ساله‌ای که روز‌های آن را به روزه و شب‌های آن را به عبادت گذرانیده است. و هر جماعتی که در این روز گِرد هم آیند و به ذکر پروردگار بپردازند، پراکنده نخواهند شد مگر آنکه خواسته‌های آنان برآورده خواهد شد و در این روز هزاران رحمت از سوی پروردگار نازل می‌شود که نود و نه درصد آن از آنِ کسانی است که روزش را به روزه و ذکر مشغول باشند و شبش را به احیا و عبادت». [اقبال صفحه ۳۱۲ ؛ المراقبات، صفحه ۱۸۶]

و در روایتى روزه‏ روز دحوالارض  مثل روزه هفتاد سال است  و در روایت دیگر کفاره هفتاد سال است [مفاتیح الجنان اعمال ماه ذی القعده]

روزه روز دحوالارض ؛ جزء روزه های ممتاز در سال است و جزء ۴ روزی است که هیچ روزی مثل آنها نیست، و آن ۴ روز:

۱-  روز ولادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

۲-   روز مبعث

۳-  روز عید غدیر

۴- روز دحوالارض   [برگرفته از کتاب رساله أربعه أیّام ؛ مرحوم میرداماد]

 

نمازی آسان ، با فضیلتی شگفت (فراموش نشود)

(به بهانه یکشنبه ذی القعده)

31آیا می خواهیم توبه ای مقبول داشته باشیم؟

 آیا می خواهیم گناهانمان آمرزیده شود ؟

  آیا می خواهیم طلبکاران ما در روز قیامت از ما راضى شوند ؟

  آیا می خواهیم با ایمان بمیریم ؟

 آیا می خواهیم هنگام مرگ ،دینمان گرفته نشود ؟

 آیا می خواهیم قبرمان گشاده و نورانى گردد ؟

 آیا می خواهیم والدینمان از ما راضى گردند ؟

 آیا می خواهیم مغفرت شامل حال والدین ما گردد؟

 آیا می خواهیم ذریه و نسل ما آمرزیده گردند ؟

  آیا می خواهیم توسعه رزق پیدا کنیم ؟

  آیا می خواهیم ملک الموت با ما در وقت مردن مدارا کند و به آسانى جان ما بیرون آید؟

تمام اینها از فضایل نماز یکشنبه ی ذی القعده است

و کیفیت آن چنان است که در روز یکشنبه غسل کند و وضو بگیرد و چهار رکعت نماز گزارد ( ۲ نماز دو رکعتی)در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد ،و ۳ مرتبه سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ و یک مرتبه معوذتین (سوره ی ناس و فلق )را می خوانی و بعد از اتمام چهار رکعت هفتاد مرتبه استغفار کند و بعد یک مرتبه بگوید  لا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ  و بعد از آن بگوید یَا عَزِیزُ یَا غَفَّارُ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلا أَنْتَ   [ مفاتیح الجنان ،اعمال ماه ذی القعده]

دانلود به صورت پی دی اف

خوشا به حال این گروه!!!

(به بهانه میلاد کریمه اهل بیت، حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر )

20قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله مِنْ یُمْنِ الْمَرْأَهِ أَنْ یَکُونَ بِکْرُهَا جَارِیَهً یَعْنِی أَوَّلَ وَلَدِهَا.

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: ازخوش قدمى زن آن است که، اولین فرزندى را که مى‏زاید، دختر باشد.  [بحارالانوار جلد ۱۰۱ صفحه۹۸]

 

عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله

إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَلَى الْإِنَاثِ أَرَقُّ مِنْهُ عَلَى الذُّکُورِ وَ مَا مِنْ‏ رَجُلٍ‏ یُدْخِلُ‏ فَرْحَهً عَلَى‏ امْرَأَهٍ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهَا حُرْمَهٌ إِلَّا فَرَّحَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ.

از امام رضا علیه السلام نقل شده است که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

رأفت و رحمت خدا بر دختر بیش از پسر است و مردى نیست که زنى از محارم خویش را شاد سازد مگر اینکه خداوند در قیامت وى را شادمان خواهد کرد.   [وسائل الشیعه، ج‏۲۱، ص: ۳۶۷]

 

پیامبر مکرم اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:

 هر که از بازار چیزى براى خانه بخرد و براى عیالش ببرد، چنانست که براى مستمندان صدقه برده است، و اول به دختران و زنان بدهد، که هر کس دخترش را خوشحال کند چنانست که برده‏اى از خاندان اسماعیل آزاد کرده… [وسائل الشیعه، ج‏۲۱، ص: ۵۱۴]

داستانک:

امام صادق علیه السّلام فرمود:

 مردى بر پیغمبر صلّى اللَّه علیه و اله و سلّم وارد شد و به شخصى که نزد آن حضرت نشسته بود خبر داد که خداوند فرزندى به تو عطا فرمود، ناگهان رنگ مرد تغییر کرد و دگرگونى در رخسارش ظاهر گشت،

رسول خدا صلى الله علیه و آله  فرمود: تو را چه شد؟ عرض کرد: خیر است،

فرمود: بگو چه شده؟ گفت: از خانه که بیرون آمدم زوجه‏ام درد زایمان داشت اکنون خبر آورده‏اند که دختر زائیده (یعنى از این جهت که دختر است ناراحت شده ‏ام)

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: سنگینی اش بر زمین است، و زیر سایه آسمان خدا زندگى خواهد کرد، و روزیش را خداوند خواهد رسانید، و او گلی خوشبوست که آن را میبوئى.    الْأَرْضُ تُقِلُّهَا وَ السَّمَاءُ تُظِلُّهَا وَ اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَ هِیَ‏ رَیْحَانَهٌ تَشَمُّهَا   [بحارالانوار جلد ۱۰۱ صفحه۹۱]

 

معادل ثواب هزار شهید!

1527137055وَ مَنْ مَشَى فِی إِصْلَاحٍ بَیْنَ امْرَأَهٍ وَ زَوْجِهَا أَعْطَاهُ اللَّهُ تَعَالَى أَجْرَ أَلْفِ شَهِیدٍ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ حَقّا

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:

شخصی که در راه اصلاح بین زن و شوهری می کوشد و به آن اقدام می ورزد خدای متعال به او ثواب هزار شهیدی که در راه خدا به شهادت رسیده اند کرامت می فرماید.    [ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص: ۲۸۹]

داستانک:

نقل می‌کنند. بانویی نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمد و از شوهرش شکایت کرد.

 حضرت فرمود: شوهرت را نمی‌شناسم، راستی همان کسی است که در چشمش سفیدی هست؟ گفت: نه، چشم‌های شوهرم سالم است و سفیدی ندارد.

فرمود: آیا دور سیاهی چشم را سفیدی فرا نگرفته؟

گفت: آری چشم همه مردم چنین است.

پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: منظور من هم همین است.

وقتی حضرت با این کار اورا خوشحال کرد، مطالبی فرمود تا پیش خانواده برگردد و با شوهر خویش سازگار باشد.

[داستانهای روایی صفحه ۴۹۵]

 

کاری که شیطان برایش کف می زند !

24

یک سوال :

کدام عمل است که اگر از انسان سر بزند، شیطان آنقدر خوشحال می شود، که شروع به کف زدن می کند؟

از پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم نقل شده است:

اِذا اخَتَصَمَتْ هِیَ وَ زَوجُها فی‌البَیتِ فَلَهُ فی کُلِّ زاویَهٍ مِن زوایَا البَیتِ شَیطانٌ یُصفِّقُ و یَقولُ: فَرَّحَ اللهُ مَن فَرَّحَنی!

زمانی که زن با همسرش در منزل مرافعه و مشاجره می‌کند (دقیقاً) در همان زمان در هر یک از زوایای منزل یک شیطان مشغول کف زدن و شادمانی است و می‌گوید: خدایش خوشحال کند کسی که مرا این چنین شاد و خوشحال کرده است

[لئالی‌الأخبار، ج ۲، ص ۲۱۷]

زن و شوهر باید در زندگی طوری باشند که به فرموده قرآن ” نور چشم همدیگر” باشند

داستانک:

همسر شهید مهدی باکری تعریف می کرد:

 خانه مان کوچک بود؛ گاهی صدایمان می رفت طبقه ی پایین. یک روز همسایه پایینی به م گفت : به خدا این قده دلم می خواد یه روز که آقا مهدی می یاد خونه لای در خونه تون باز باشه ، من ببینم شما دو تا زن و شوهر به هم دیگه چی می گید، این قدر می خندید؟

[یادگاران،کتاب مهدی باکری]

اما متاسفانه  بعضی از زن و شوهرها به خاطر غر زدن به هم، زندگی خود را به جهنم تبدیل می کنند

لطیفه:

مردی در هنگام تشییع جنازه همسرش می خندید

به او گفتند : مرد حسابی ! کسی که در تشییع جنازه زنش نمی خندد

گفت: خنده من به خاطر مرگ همسرم نیست؛  اولین بار است که شانه به شانه زنم راه می روم و غر نمی شنوم

۲ عامل جلوگیری از فسادهای جنسی

IMG00012252

بسیاری از نزاع‌ها، طلاق‌ها، قتل‌ها، خودکشی‌ها، اعتیادها، باندهای فساد و فحشاء و …  ریشه در بی عفتی و انحرافات اخلاقی دارد.

به عنوان نمونه چند تیتر از این حوادث ناگوار:

روزنامه قدس(۲۸/۸/۸۶) ص۱۳:  قتل شوهر با همکاری راننده سرویس

روزنامه قدس(۹/۲/۸۶) ص۱۳: قتل شوهر با چاقوی همسر خیانتکار

روزنامه خراسان،  ش۱۳۴۳۱  (۲۲/۹/۱۳۷۴) : قصاص ‌نفس به خاطر به قتل رساندن شوهر

روزنامه خراسان ،ش۱۸۳۲۷ (۱۳۹۱/۱۱/۸) متجاوز به عنف در کرمان به دار مجازات آویخته شد.

رجانیوز،کد خبر(۷۷۱۴۹):سه متجاوز به ­عنف سحرگاه امروز دوشنبه ‌در زندان اوین به دار مجازات آویخته شدند.

روزنامه قدس(۲۹/۲/۸۶) ص۱۷: رقیب عشقی، قاتل جوان شکست خورده

روزنامه اعتماد ملی(۱۲/۳/۸۶) ص۱۴: پسر۱۷ ساله، سر قرار کشته شد

روزنامه قدس(۶/۳/۸۶) ص۱۳: قتل دوست خیانتکار، با چاقوی آشپزخانه

روزنامه خراسان  (۹۱/۱۰/۲۷):جوانی که در جریان درگیری با دختر مورد علاقه اش دچار جنون آنی شد و او را با ۴۷ ضربه چاقو به قتل رساند.

روزنامه قدس(۲۰/۸/۸۶) ص۱۳: دستگیری پیر مرد ۹۲ ساله به جرم اغفال و تجاوز به زنان!

و …

حال ؛ سوال اینجاست ، که چه اتفاقی می افتد که یک انسان دست به چنین جنایات هولناکی میزند؟

قطعا دلایل زیاد و متنوعی دارد ؛ اما پایه مشترک در اکثر این موارد یک چیز است

بنده چندین بار برای مشاوره و سخنرانی به زندان رفته ام و گاه از زندانیانی که امثال این جنایات را انجام داده اند سوال کرده ام

به عنوان مثال: از شخصی که دختری را سوار ماشین خود کرده بود و بعد به زور به او تجاور کرده و او را کشته بود و در آستانه اعدام قرار داشت ؛ سوال کردم:

آیا دختر جلوی ماشینت دست تکان داد؟ گفت : نه

گفتم : آیا به تو چشمک زد؟ . گفت :نه

گفتم: آیا به تو لبخند زد ؟ گفت : نه

گفتم: پس چطور فهمیدی اهل این کارهاست که سوارش کردی؟

گفت : اگر نمی خواست که با این وضع آرایش به خیابان نمی آمد.

*****************************************************

ما چه بخواهیم و چه نخواهیم؛ چه ایمان داشته باشیم و چه نداشته باشیم، باید قبول کنیم مهمترین عامل جلوگیری از فسادهای جنسی، حجاب و حیای خانمها و حفظ چشم توسط آقایان است

بوسیدن صورت ریش تراش!

با+دانستن+این+نکات+به+سمت+خوش+اخلاق+شدن+قدم+بردارید

خداوند به پیامبر می فرماید :

 وَ لَوْ کُنْتَ‏ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک‏

و اگر خشن و بداخلاق بودى، از اطراف تو، پراکنده مى‏ شدند   (آل عمران ۱۵۹)

 داستانک:

یک نفر ریش تراشیده خدمت حاج شیخ عبدالکریم حائری می‌آید، حاج شیخ عبدالکریم جای آن تیغ‌ها را می‌بوسد و می‌گوید خواهش دارم جای بوسه من را دیگر تیغ نزن . او قبول می‌کند

[خاطرات حجت الاسلام قرائتى،جلد ‏۲، صفحه : ۱۱۵]

بدترین انسان در نگاه بهترین انسان

خوش-اخلاق-شدن

معمولا انسانها ،  اخلاقشان در بیرون از منزل بهتر است تا با خانواده .

در مذمت سختگیری و بداخلاقی با خانواده از حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) روایت شده است که فرمود:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ[وآله] وَسَلَّمَ : ” شَرُّ النَّاسِ الضَّیِّقُ عَلَى أَهْلِهِ ” ، قَالُوا : یَا رَسُولَ اللَّهِ ، وَکَیْفَ یَکُونُ ضَیِّقًا عَلَى أَهْلِهِ ؟ ، قَالَ : ” الرَّجُلُ إِذَا دَخَلَ بَیْتهُ خَشَعَتِ امْرَأَتُهُ ، وَهَرَبَ وَلَدُهُ ، وَفَرَّ عَبْدُهُ ، فَإِذَا خَرَجَ ضَحِکَتِ امْرَأَتُهُ ، وَاسْتَأْنَسَ أَهْلُ بَیْتِهِ “

المعجم الأوسط للطبرانی ؛ بَابُ الْمِیم؛  مَنِ اسْمُهُ مُطَّلِبٌ؛ حدیث ۹۰۲۹ و مجمع الزوائد، ج ۸، ص ۲۵

بدترین مردم، سختگیر بر خانواده است. شخصی پرسید: ای رسول خدا! مراد از سختگیری بر خانواده چیست؟ فرمود:‌ مرد هرگاه وارد خانه شد همسرش بترسد و فرزندش بهراسد و بگریزد و هرگاه از خانه بیرون رفت همسرش بخندد  و آسایش یابند

داستانک:

آیت الله مظاهری،در کتاب ارزشمند «تربیت فرزند ، از دیدگاه اسلام» به نقل از یکی از بزرگان، می آورند:

فردی را می شناختم که آدم خیلی خوبی بود. در خواب دیدم روز قیامت شده و او به شکل سگ درآمده است. به او گفتم تو که آدمی خوب، با ایمان و با تقوا بودی، چرا سگ شده ای؟

گفت: وای از بداخلاقی در خانه! وای از بداخلاقی در خانه! وای از بداخلاقی در خانه!

بعد به من گفت : بیا برویم قبرم را نگاه کن

جلو رفتم و دیدن ته قبرش سوراخ است

گفت:وقتی مرا داخل قبر گذاشتند ، قبر چنان مرا فشار داد که تمام روغن من گرفته شد و رفت در این سوراخ.

اگر سوراخ تنگ نبود ، روغنها را نشانت می دادم    منبع: کتاب تربیت فرزند از نظر اسلام صفحه ۱۰۱ [با تلخیص]

تنها راه نجات!

222222222222222

برخی از سوره های قرآن با یک سوگند شروع می شود مانند : وَ الْعَصْر

 برخی با ۲ سوگند ؛ مانند : وَ الضُّحَى‏ * وَ الَّیْلِ إِذَا سَجَى‏

برخی با ۳ سوگند ؛ مانند : وَ الْعَادِیَاتِ ضَبْحًا * فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا * فَالمْغِیرَاتِ صُبْحًا

برخی با ۴ سوگند ؛ مانند : وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ *  وَ طُورِ سِینِینَ *  وَ هَاذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ

برخی با ۵ سوگند ؛ مانند : وَ الْفَجْرِ * وَ لَیَالٍ عَشْرٍ * وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ  * وَ الَّیْلِ إِذَا یَسْرِ

اما سوره ای در قرآن است ، که ۱۱ سوگند دارد و آن سوره مبارکه شمس است .

نکته اینجاست که خداوند بعد از این ۱۱ سوگند می فرماید :

قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّئهَا

فقط کسی اهل رستگاریست که اهل تزکیه ی نفس باشد

تنها راه نجات خودسازی و حساب کشی از نَفْس است؛مثلا هر شب قبل از خواب به اعمال آن روز خودش رسیدگی کند

داستانک :

شیخ  جعفر کاشف الغطا از علمای بزرگ است . شب که فرا مى رسید، هنگام خوابیدن به محاسبه نفس خویش مى پرداخت و گاهى خطاب به خویشتن مى گفت: در کوچکى ترا”جعیفر”(جعفر کوچولو) مى گفتند، سپس “جعفر” شدى، و پس از آن “شیخ جعفر”، و سپس “شیخ الاسلام “، پس تا کى خدا را معصیت مى کنى و این نعمت را سپاس نمى گویى؟

منبع :اعیان الشیعه،جلد ۴،صفحه ۱۰۱

شبی که احتمال قدر بودنش بیشتر است!

(به بهانه نزدیکی به شب ۲۳ ماه رمضان)

9

حضرت علی علیه السلام می فرمایند :

پیامبر خدا در دهه آخر رمضان ، بستر خود را جمع می کرد و کمرش را می بست و شب بیست و سوم ، خانواده خود را بیدار می کرد و در آن شب ، به صورت خفتگان ، آب می پاشید و فاطمه سلام الله علیها نیز نمی گذاشت کسی از اهل خانه در شب بیست و سوم بخوابد و خواب آنان را با کم خوردن درمان می کرد و از روز برای شب ، آماده می شد و می فرمود : « محروم ، کسی است که از خیر آن بی بهره بماند »

[مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ؛ جلد‏۷ ؛صفحه   ۴۷۰ ]

راوى گفت: از امام باقر علیه السّلام شنیدم مى‏فرمود: جُهَنى پیش رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله آمد و گفت:

یا رسول اللَّه، من شترها، گوسفندها و غلامانى دارم، مى‏خواهم دستور بفرمایید شبى در ماه مبارک رمضان داخل مدینه شوم و در نماز جماعت شما حضور یابم، حضرت او را نزدیکتر فراخواند در گوشى با او حرف زد. جهنى شب بیست و سوم [ماه مبارک رمضان‏] با شتران، گوسفندان و غلامان و زن و فرزندان داخل مدینه مى‏شد صبحگاهان از مدینه خارج مى‏شد و به محل خود مى‏رفت، اسم جهنى عبد الرحمن بن انیس انصارى است

[ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛  جلد ‏۷؛ صفحه   ۴۷۰]

عَنْ جَمِیلٍ وَ هِشَامٍ وَ حَفْصٍ قَالُوا مَرِضَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَرَضاً شَدِیداً فَلَمَّا کَانَلَیْلَهُ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ أَمَرَ مَوَالِیَهُ فَحَمَلُوهُ إِلَى الْمَسْجِدِ فَکَانَ فِیهِ لَیْلَتَهُ.

به نقل از جمیل و هشام و حفض : امام صادق علیه السلام به سختی بیمار شد . چون شب بیست و سوم فرا رسید ،  به غلامان خود دستور داد او را به مسجد بردند و آن شب را در مسجد بود

[ بحار الأنوار؛ جلد  ‏۹۵ ؛صفحه  ۱۶۹ ]

و در پایان مرحوم علامه مجلسی می گوید:

اکثر احادیث معتبر دلالت دارد که شب بیست و سوم ، شب قدر است

منبع : زاد المعاد؛ صفحه ۱۸۷

راه استجابت دعا

(به بهانه نزدیکی به شبهای قدر)

6

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام  قَالَ قُلْتُ آیَتَانِ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَطْلُبُهُمَا فَلَا أَجِدُهُمَا قَالَ وَ مَا هُمَا قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ فَنَدْعُوهُ وَ لَا نَرَى إِجَابَهً قَالَ أَ فَتَرَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَخْلَفَ وَعْدَهُ قُلْتُ لَا قَالَ فَمِمَّ ذَلِکَ قُلْتُ لَا أَدْرِی قَالَ لَکِنِّی أُخْبِرُکَ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِیمَا أَمَرَهُ ثُمَّ دَعَاهُ مِنْ جِهَهِ الدُّعَاءِ أَجَابَهُ قُلْتُ وَ مَا جِهَهِ الدُّعَاءِ قَالَ:

تَبْدَأُ فَتَحْمَدُ اللَّهَ وَ تَذْکُرُ نِعَمَهُ عِنْدَکَ ثُمَّ تَشْکُرُهُ ثُمَّ تُصَلِّی عَلَى النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ثُمَّ تَذْکُرُ ذُنُوبَکَ فَتُقِرُّ بِهَا ثُمَّ تَسْتَعِیذُ مِنْهَا فَهَذَا جِهَهُ الدُّعَاءِ

به امام صادق (علیه السلام) گفته شد :  . . . قول خدا ی عز و جل که ” ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُم”: «مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم»،  اما ما او را مى‏خوانیم و اجابتى دریافت نمى‏کنیم،

فرمود: به نظر تو خداوند وعده خلافى مى‏کند؟

گفتم: نه، فرمود: پس این از چه راه است؟ گفتم: نمى‏دانم،

فرمود: ولى من به تو خبر مى‏دهم، هر که خدا عز و جل را اطاعت کند در آنچه به او فرمان داده است و سپس او را از جهت دعا بخواند، خدا اجابت کند،

گفتم: جهت دعا چیست؟

فرمود: راه دعا این است که

۱٫خدا را سپاسگزارى و حمد کنى و نعمتى که به تو داده است یاد آور شوى

۲. او را شکر گزارى

۳٫سپس صلوات فرستى بر محمد (ص) و آلش

۴٫سپس گناهان خود را یاد کنى و بدان‏ها اعتراف نمائى

۵٫سپس از آنها به خدا پناه برى،

این راه دعا است،

[ اصول کافى ، ترجمه کمره‏اى، جلد ‏۶، صفحه : ۶۹]

مختار در روایات

 (به بهانه ۱۴ رمضان ، سالروز شهادت مظلومانه جناب مختار)31

زمانی که سر عبیدالله بن زیاد را به مدینه نزد امام سجاد ـ علیه السلام ـ آوردند امام فرمودند:

«که هیچ کس از بنی هاشم نبود مگر اینکه به مختار درود فرستاد و در حق وی دعا کرد و نسبت به وی سخن نیک گفت.»  طبقات الکبری، جلد۵   صفحه  ۲۸۵

امیرالمومنین علی (علیه السلام ) در مورد مختار می فرمایند:

«به زودی ستمکاران، توسط کسی که خداوند برای انتقام ما بر آنان خواهد فرستاد، به بلایی گرفتار خواهند شد و این به خاطر فسق و جنایتی است که مرتکب شده‌اند، همان‌گونه که بنی‌ اسرائیل گرفتار عذاب شدند … او جوانی از قبیله ثقیف است که او را مختار بن ابی عبید می‌گویند.»  بحار الانوار جلد ۱۰ صفحه ۲۸۰

حضرت ابا عبدالله علیه‌السّلام هم پس از خطبه‌ای که در راه کربلا ایراد نمودند، می‌فرمایند:

«پروردگارا، آن جوانمرد ثقیفی را بر آنان مسلط کن تا جام تلخ مرگ و ذلت را به ایشان بچشاند و از قاتلان ما احدی را معاف نکند. به جای هر قتلی، کشتنی و به جای ضربت، ضربتی؛ و انتقام مرا و خواندن و دوستان و شیعیانم را از این‌ها بگیرد»             بحارالانوار، جلد ۴۵، صفحه ۳۴۰

داستانک:

عبدالله بن شریک می گوید:

 روز عید قربان نزد امام محمدباقر(علیه السلام) رفتم و در مجلس ایشان نشسته بودم که مردی از اهل کوفه وارد شد.

مرد کوفی اصرار داشت بر دست امام(علیه السلام) بوسه زند و ابراز ارادت بسیار کرد. حضرت از او پرسیدند؛ تو کیستی؟

مرد کوفی عرض کرد؛ من «ابومحمد، حکم بن مختار» هستم.

 امام (علیه السلام) او را در کنار خود نشانید و تکریم کرد.

فرزند مختار گفت؛ ای پسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله ) مردم درباره پدرم سخن ها گفته اند ولی به خدا سوگند آنچه شما در حق پدرم بفرمایید را حق می دانم.

 حضرت پرسیدند: مگر درباره پدرت چه گفته اند؟

حکم بن مختار در پاسخ گفت؛ می گویند پدرم کذاب بوده است!

امام محمدباقر فرمودند:

سبحان الله ! پدرم به من خبر داد که مهریه مادرم از آنچه مختار فرستاده بود تامین شد . سپس دو مرتبه فرمود رحم الله ابوک رحم الله ابوک. مختار هیچ حقی از ما را نگرفته نگذاشت. قاتلان ما را کشت و به خونخواهی ما برخواست    بحارالانوار، جلد  ۴۵  صفحه  ۳۵۱

رزق حلال “۴”

g-4یاد خدا در هر کاری، خصوصا در تجارت باعث می شود انسان به محرمات روی نیاورد ، که اگر انسان خدا را فراموش کند به گناهان بزرگ مخصوصا کم فروشی گرفتار می شود . خداوند در سوره سوره مطففین آیات  ۱ – ۶ می فرماید:

وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ ﴿۱﴾ الَّذِینَ إِذَا اکْتَالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ ﴿۲﴾ وَإِذَا کَالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ ﴿۳﴾ أَلَا یَظُنُّ أُولَٰئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ ﴿۴﴾ لِیَوْمٍ عَظِیمٍ ﴿۵﴾ یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿۶

وای برکم فروشان ،که چون از مردم پیمانه گیرند تمام دریافت دارند و چون برآنان پیمانه یا وزن کنند، از ایشان کم گذارند. مگر اینکه  اینان گمان نمی دارند برای روزی بزرگ و با اهمیت برانگیخته خواهند شد؟ روزی که مردم ، همگان در برابر پروردگار جهانیان به پای ایستند.

داستانک:

مسافرى که از ایران به هند رفته چنین نقل کرده است:

روزى براى خریدن گوشت به مغازه قصّابى رفتم. نمى دانستم این قصّاب مسلمان نیست؛ چون نباید مسلمان از کافر گوشت بخرد، چون که ذبح آنها صحیح نیست، ولى باظاهر که نمى شد فهمید این شخص در چه دینى است.

در نوبت ایستادم. هر کسى هر مقدارى گوشت مى خواست، خرید. من مى دیدم این قصّاب قبل از این که گوشت هر کدام را بکشد، برمى گردد و پرده سفیدى را ذرّه اى کنار مى زند و بعد دوباره مى آید، گوشت ها را مى کشد و تحویل مشترى مى دهد. نوبت من شد. لهجه هندى را یاد گرفته بودم. به او گفتم: چرا هر مشتریى مى آید و گوشت مى خواهد، مى روى این پرده سفید را کنار مى زنى؟

گفت: من بت پرست هستم. شکل بتى را که مى پرستم،درست کرده ام و آنجا پشت پرده روى طاقچه گذاشته ام.مى روم و بت را نگاه مى کنم و با نگاه به او حواسم جمع مى شود که بت به من مشرف است و عمل مرا مى بیند، لذا خجالت مى کشم که در ترازو و گوشت فروشى تقلّب کنم.

اگر کسى در همه امور زندگى خود، خدا را بیننده و ناظر خود، و خود را مسافر ، و دنیا را مسافرخانه، و مرگ را پل این سفر ببیند، آیا دیگر تخلف مى کند؟ مال مردم را مى برد؟ ظلم و معصیت مى کند؟ نه. غافلان و جاهلان گناه و معصیت مى کنند. [ تجارت بهشت صفحه ۵۴، به نقل از کتاب حلال و حرام مالی صفحه ۱۵۵]

رزق حلال “۳”

26 رباخواری از جمله مواردی است که هم باعث کم شدن روزی می شود و هم کسب را حرام می کند و باعث دخول در آتش است هر جند اندک باشد؛ گناه ربا آنقدر عجیب است که در روایتی آمده است :

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

دِرْهَمٌ رِبًا أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ سَبْعِینَ زَنْیَهً بِذَاتِ مَحْرَمٍ فِی بَیْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ وَ قَالَ الرِّبَا سَبْعُونَ جُزْءاً أَیْسَرُهُ أَنْ یَنْکِحَ الرَّجُلُ أُمَّهُ فِی بَیْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ.

امام صادق علیه السلام می فرمایند:

یک درهم ربا نزد خدا سنگین تر از هفتاد بار زنا کردن با محارم در خانه خداست. و فرمود: ربا هفتاد جزء دارد که آسان ترینش این است که مرد با مادرش در بیت الله الحرام ازدواج کند [بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۱۰۰، ص: ۱۱۷]

داستانک:

محدث نوری در کتاب دارالسلام آورده ، فردی به نام علیرضا اصفهانی گفت:

جوانی از بزرگان کردستان برای نیازی به اصفهان آمد و مدت زیادی در آنجا ماند و برای رفع ضرورت از من چهل تومان خواست و به او دادم و چون به وطنش رفت آن مبلغ را همراه با چهار تومان سودش برایم فرستاد؛ با اینکه شرعا از او مازاد را طلبکار نبودم. ولی من آن را گرفتم و در حوائج خود صرف کردم و شبی در خواب دیدم یکی می گوید: چه حالی داری وقتی آن درهم را سرخ کنند و تنت را با آن داغ کنند؟

گوینده را نشناختم و ترسان و هراسان بیدار شدم و با چنین کسبی در جز مورد او سابقه نداشتم.

نزدیک هفت سال از این واقعه گذشت و مردی هفتاد تومان از من وام گرفت و به وطنش رفت و چون پس از درخواست و رنج بسیار به من پس داد، در حدود پانزده تومان بر آن افزود و من هم یادم رفت که مازاد را به یک وسیله شرعی حلال کنم و برای زیارت سامره رفتم و ملازین العابدین سلماسی مشغول تعمیر حرم آنجا بود و دوستی کامل میان ما بود و چند روز ماندم و شب را در حرم به زیارت و به عبادت گذراندم و شب جمعه کتاب شریف اصول کافی را با خود به حرم بردم و کلیددار، درهای حرم را بست و من به کار زیارت و نماز و مطالعه پرداختم تا آخر شب که خوابم گرفت و برخاستم آمدم به گوشه پایین پا و تکیه به دیوار داده نشسته خوابم برد.

 فورا خواب دیدم که امام حسن عسکری (علیه السلام) از ضریح مقدس بیرون آمد و یک صندلی در آنجا نهادند که حضرت بر آن نشست و نور از میان دو چشم ایشان می درخشید؛ بطوریکه نمی توانستم به ایشان نگاه کنم. حضرت به من فرمود: این چه کتابی ست؟ گفتم: اصول کافی، فرمود: چند ورق بزن و صفحه چپ را بخوان، ببینم جدم درباره بنای ابراهیم (علیه السلام) چه فرموده و سخن دیگر هم فرمود که یادم رفت،

سپس فرمود: هفت سال پیش به تو سفارش نکردیم که تصرف در مانند این پولها حلال نیست؟ ؛ چه حالی داری اگر همه را داغ کنند و به تنت نهند؟ و آنگاه فرمود: برخیز کلیددار آمده درها را باز کند!

ترسان بیدار شدم و از ترس یکباره از جا جستم به طوریکه عمامه از سرم افتاد و متوجه نشدم و نزدیک در رفتم و صدای کلید را که کلید مشغول باز کردن در بود شنیدم. اندکی ایستادم و به سرم توجه کردم که برهنه بود، با خود گفتم: اگر بدین حال مرا ببینند می گویند می گویند دیوانه است و برگشتم عمامه بر سر نهادم و از حرم ترسان و شرمگین و بینا به امر دین بیرون آمدم.

در این حکایت از الطاف خفیه و مواعظ بلیغه و اسرار نهان و آنچه است که پوشیده نیست

[تجارت بهشت صفحه ۳۶ به نقل از ترجمه دارالسلام صفحه ۲۶۹-۲۷۰]

رزق حلال “۲”

25

مَنْ غَشَّ مُسْلِماً فِی شِرَاءٍ أَوْ بَیْعٍ فَلَیْسَ مِنَّا وَ یُحْشَرُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ مَعَ الْیَهُودِ لِأَنَّهُمْ أَغَشُّ الْخَلْقِ لِلْمُسْلِمِین

پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند:

 هر کس مسلمانى را در خرید یا فروش فریب دهد، از ما (مسلمانان) نیست و روز قیامت، با یهودیان محشور خواهد شد، زیرا یهودیان نسبت به مسلمانان از همه فریبکارترند   [من لا یحضره الفقیه، ج‏۴، ص: ۱۴]

یکی دیگر از معاملات حرام و نیز یکی از عوامل کم شدن روزی؛ غش در معامله (کلاه سر دیگران گذاشتن) است

داستانک:

مرحوم شیخ عبدالحسین خوانساری گفت:

عطاری مشهور در کربلا بود. مریض شد و جمیع اجناس دکان و اثاث خانه منزل خود را به جهت معالجه فروخت؛ اما ثمر نکرد و جمیع اطبا از او اظهار ناامیدی کردند.

مرحوم حاج شیخ گفت: یک روز به عیادش رفتم، او بسیار بد حال بود و به پسرش می گفت: اسباب منزل را به بازار ببر و بفروش و پولش را بیاور برای خانه مصرف کن تا به خوب شدن یا مردن راحت شوم !

گفتم: این چه حرفی است میزنی؟!

آهی کشید و گفت: من سرمایه زیادی داشتم و جهت پولدار شدن من این بود که یک سال مرضی در کربلا شایع شد که پزشکان علاج آن را منحصر به آبلیموی شیرازی دانستند، آب لیمو گران و کمیاب شد. نفسم به من گفت: قدری آب لیمو داری، چیز دیگری به آن اضافه کن و به قیمت آب لیموی خالص بفروش تا پولدار شوی. همین کار را کردم و آب لیمو در کربلا منحصر به دکان من شد و سرمایه زیادی به دست آوردم تا جایی که در صنف خودم به «پدر پولهای هزار هزاری» مشهور شدم.

مدتی نگذشت که به این بیماری مبتلا شدم، هر چه داشتم برای معالجه فروختم، اما فایده نکرد، فقط همین متاع مانده بود که گفتم این را بفروشند یا خوب می شوم یا می میرم و از این بیماری خلاص می شوم.

[تجارت بهشت صفحه ۲۹ به نقل از کتاب آیین تجارت از دیدگاه اسلام صفحه ۱۳۹-۱۴۰]

**منبرک**