ژوئن 5, 2015
اعتقادی, امام صادق(علیه السلام), امام علی(علیه السلام), منبرک های برگزیده, منبرک های روایی
25,003
داستانک:
چند سال پیش ، جراید آمریکا اعلام کردند که هر کس فرق عمومی بین حیواناتی را که تخم می گذارند و حیواناتی که بچه می آورند (بطوری که هر گاه به حیوانی که قبلاً او را ندیده ، تا نگاه کند از همین فرق و امتیاز ، درک کند که آن حیوان تخم گذار است یا بچه را ) برای ما بنویسد ، فلان و فلان مبلغ جایزه دارد
در این باره دانشمندان و متفکران ، وقتها صرف کردند ، اندیشه ها نمودند ، آزمایشها و تفحصهای عمیقی کردند ولی نتیجه ای نگرفتند
تا آنکه یک دانشجو از دانشگاه «الازهر » مصربرای آمریکا این مطلب را نوشت : « شیعیان که یکی از فرق مسلمانان هستند ، امامی دارند به نام «جعفر بن محمد الصادق » که معارف خود را از این امام گرفته اند . این فرقه ، دانشمند بزرگی دارند بنام « مجلسی » در کتاب خود که بحارالانوار نام دارد نقل می کند که:
امام صادق ( ع )به باغی آمد ، دید زنی حیواناتی را ورانداز و مورد نظر قرار داده و در این باره در صدد حل معمایی است . حضرت به او فرمود : برای چه منظور در حال تفحص و کنجکاوی هستی؟
آن زن در جواب عرض کرد : پیرامون این موضوع کنجکاوی می کنم که کدام یک از حیوانات تخم می گذارند و کدام بچه می زایند . آیا بین این دو نوع حیوان علامتی هست که بوسیله آن آنها را بشناسم ؟
امام صادق ( ع ) فرمود : آن حیواناتی که گوش آنها به سرشان چسبیده یا به عبارت دیگر لاله و گوشت برآمده در اطراف گوش آنها نیست ، تخم گذارند و آنهایی که گوششان برسرشان نچسبیده، باردار می شوند و بچه می زایند
این دانشجو همین مطلب را در نامه ای نرشت و به آمریکا فرستاد .دانشمندان آمریکایی پس از دقت ، درک کردند که او جواب کاملاًدرستی نوشته است و به او جایزه معهود را دادند
[پندهایی از تاریخ ، محمد محمدی اشتهاردی ، ص ۱۹۳]
متن روایت : لیس شیءٌ یغیبُ اُذُناه اِلّا و هو یبیض و لیس شیءٌ یظهر اُذناه الا و هُو یلد
هیچ حیوانی گوشش غایب نشد مگر تخم گذار بود و هیچ حیوانی گوشش نمایان نشد مگر به جهت بچه زایی
سفینه البحار جلد ۳ صفحه ۲۵۷
ژوئن 2, 2015
اخلاقی, امام صادق(علیه السلام), داستان های علما, داستانی, سیره بزرگان, منبرک های برگزیده, منبرک های روایی
16,725
جهت نیاز به تصویر باکیفیت ، روی عکس کلیک نمایید
داستانک ۱:
در کتاب برگى از دفتر آفتاب آمده است: زمانی که نابغه قرن؛ سید محمد حسین طباطبایی ؛حافظ معروف قرآن در ۳ سالگی؛ از آیت الله بهجت سفارش دعا کرد، آقا فرمودند: «این دعایى را که مىخوانم شما و هر کس که خواهان تحفّظ است در هر صبح و شب سه مرتبه بخواند، سپس در حالى که روى سر محمّد حسین دست مىکشیدند این دعا را خواندند که : …
داستانک۲:
آیت الله ری شهری در کتاب زمزم عرفان صفحه ۳۰۳ می فرمایند: یکی از دعاهایی که آیت الله بهجت بسیار سفارش می فرمود …
دکتر احمدی نژاد؛ رییس جمهور وقت ؛ در اولین دیدارش با آیت الله بهجت در خواست دعا می کند و آیت الله بهجت می فرمایند: این دعا را زیاد بخوانید که …
و آن دعا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَا تَدَعْ أَنْ تَدْعُوَ بِهَذَا الدُّعَاءِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ إِذَا أَصْبَحْتَ وَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ إِذَا أَمْسَیْتَ
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِی دِرْعِکَ الْحَصِینَهِ الَّتِی تَجْعَلُ فِیهَا مَنْ تُرِیدُ
فَإِنَّ أَبِی ع کَانَ یَقُولُ هَذَا مِنَ الدُّعَاءِ الْمَخْزُونِ.
از امام صادق (علیه السلام) فرمود: این دعا را فراموش نکن که سه بار در آغاز صبح و سه بار در آغاز شب بخوانى زیرا پدرم مىفرمود: این از دعاهای گنجینه است( و نااهلان به آن دسترسی ندارند) الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۲، ص: ۵۳۴
ژوئن 1, 2015
اخلاقی, امام صادق(علیه السلام), داستان های علما, داستانی, سیره بزرگان
1,778
در مطلب قبل به چگونگی سجده شکر اشاره شد و کلامی از خداوند به حضرت موسی بیان شد ، حال روایت دیگری مشابه همان روایت با اندکی تغییر و مفصل تر.
روایت : عملی بعد از سجده شکر
امام صادق علیه السلام می فرمایند: خداوند به موسى وحى کرد: اى موسى، آیا مىدانى که چرا تو را از میان خلقم انتخاب کردم تا با تو حرف بزنم؟
موسى گفت: نه خداوندا.
خداوند فرمود: من در همه روى زمین از تو متواضعتر نسبت به خودم ندیدم.
در این هنگام موسى سر به سجده گذاشت و دو قسمت رویش را به زمین مالید، براى ابراز تذلل به خداوند. پس خداوند به وى وحى فرمود:
اى موسى، سرت را از خاک بردار و دستت را به روى زمین که سجده کردهاى بکش و با آنها صورتت و آنچه به بدنت می رسد رامسح کن. چون این کار دواى هر درد و آفت مىباشد [ وسائل الشیعه، جلد ۷، صفحه: ۱۴]
داستانک:
شخصی نامه ای به شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی می نویسد که: چه چیزی تعلیم میدهید که برای درمان درد قلب مفید باشد؟
شیخ حسنعلی، اینگونه پاسخ می دهد: نمازت را اول وقت بخوان و بعد از نماز، دستت را روی مهر بگذار و سه مرتبه، سوره توحید را بخوان و سه صلوات بفرست و بعد دستت را روی قلبت بگذار. [آثار و برکات نماز اول وقت، ص ۴۵٫و داستانهایی از نماز اول وقت، ص ۱۱۹ و ص ۱۲۰٫]
پس یکی دیگر از اعمال بعد از نماز ؛ کشیدن دست به موضع سجده و بعد ، کشیدن آن به بدن است
می 31, 2015
امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف), داستان های علما, داستانی, سیره بزرگان, منبرک های روایی
4,749
روایت ۱ : اهمیت سجده شکر بعد از نماز
قال مولانا الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
سَجْدَهُ الشُّکْرِ مِنْ أَلْزَمِ السُّنَنِ وَأَوْجَبِها … فَإِنَّ فَضْلَ الدُّعاءِ وَالتَّسْبیحِ بَعْدَ الْفَرائِضِ عَلَى الدُّعاءِ بِعَقیبِ النَّوافِلِ، کَفَضْلِ الْفَرائِضِ عَلَى النَّوافِلِ، وَالسَّجْدَهُ دُعاءٌ وَتَسْبیحٌ
سجده ى شکر، از لازم ترین و واجب ترین مستحبات الهى است … همانا، فضیلت دعا و تسبیح پس از واجبات بر دعاى بعد از نوافل، همانند فضیلت واجبات بر نوافل است. سجده، دعا و تسبیح است. (احتجاج، ج۲، ص۳۰۸ ; بحارالأنوار، ج۵۳، ص۱۶۱، ح۳ ; و وسائل الشیعه، ج۶، ص۴۹۰، ح۸۵۱۴)
این حدیث شریف، قسمتى از پاسخ امام مهدى (علیه السلام) به سۆال هاى محمّد بن عبداللّه حمیرى است. حضرت، در این کلام، به اهمیّت یکى از مستحبات، یعنى سجده ى شکر اشاره مى کند.
روایت ۲ : جگونگی انجام سجده شکر
خداوند به موسى علیه السّلام وحى کرد که اى موسى، آیا مى دانى از میان آفریده هایم چرا تو را به هم صحبتى ام برگزیدم؟
گفت: اى پروردگار من، به چه سبب ؟
پس خداوند تبارک و تعالى به او وحى کرد که اى موسى: من درون و برون بندگانم را وارسى کردم . پس هیچکس را نیافتم که خود را براى من بیش از تو خوار سازد، اى موسى، تو هرگاه نماز مى گزارى، گونه ات را بر خاک مى نهى.(یا بر زمین) [الکافی جلد ۲ صفحه ۱۲۳ حدیث ۷]
داستانک: چه ذکری در سجده شکر بگوییم
حضرت آیت الله کشمیری یکی از عرفای بزرگ ؛بعد از نماز سر را به سجده می گذاشت و سه مرتبه می گفت: الحمدلله; بعد گونه راست را بر مهر می گذاشت و سه بار می گفت: شکرا لله ; و سپس گونه چپ را بر مهر نهاد و سه مرتبه می گفت: استغفر الله .
از وی سؤال شد این چه سجده ای است؟ فرمود: «حضرت ابراهیم (علیه السلام) به [یاری] این سجده خلیلُ الله شد .» [کتاب روح و ریحان، صفحه ۱۰۷]
انشاء الله در مطلب بعد به ادامه این بحث خواهیم پرداخت
می 27, 2015
اخلاقی, امام باقر(علیه السلام), امام کاظم(علیه السلام), حضرت محمد(صلی الله علیه و آله), داستانی, منبرک های روایی
2,505
عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ کَثِیراً مَا کُنْتُ أَسْمَعُ أَبِی یَقُولُ
- لَیْسَ مِنْ شِیعَتِنَا مَنْ لَا تَتَحَدَّثُ الْمُخَدَّرَاتُ بِوَرَعِهِ فِی خُدُورِهِنَّ …
امام موسى بن جعفر علیهما السّلام فرمود: بسیارى از مواقع از پدرم مى شنیدم که مىفرمود:
- شیعه ما نیست کسى که سخن گفتنش با زنان پرده نشین از روى پارسایى (یعنى همراه با اجتناب از گناه) نباشد …
این نکته بسیار مهم است، که رئیس مذهب تشیع ، می فرماید شیعه ما نیست کسی که در صحبت با نامحرم دقت نداشته باشد
ایشان در جای دیگری می فرمایند:
وَ نَهَى أَنْ تَتَکَلَّمَ الْمَرْأَهُ عِنْدَ غَیْرِ زَوْجِهَا أَوْ غَیْرِ ذِی مَحْرَمٍ مِنْهَا أَکْثَرَ مِنْ خَمْسِ کَلِمَاتٍ مِمَّا لَا بُدَّ لَهَا مِنْه [من لا یحضره الفقیه؛جلد ۴ ؛صفحه ۶ ]
پیامبر نهى فرمود که زن نزد غیر همسرش یا خویشان محرمش بیش از پنج کلمه صحبت کند ، آن هم در صورت ضرورت
این روایت برای صحبت کردن معمولی بود ، خدا نکند کسی با نا محرم شوخی کند که در روایتی از پیامبر اسلام آمده است :
هر کس با نامحرم شوخى کند، براى هر کلمها ى که در دنیا با او سخن گفته است هزار سال او را در دوزخ زندانى مىکنند. [ثواب الاعمال وعقاب الاعمال -ترجمه انصارى،صفحه ۵۶۷ ]
داستانک:
یکی از راویان میگوید در کوفه به زنی قرآن میآموختم، روزی با او شوخی کردم، بعد به دیدار امام باقر (علیهالسلام) شتافتم،
امام باقر (علیهالسلام) فرمود: آن که (حتّی) در پنهان مرتکب گناه شود خداوند به او اعتنا و توجّهی ندارد، به آن زن چه گفتی؟ از شرمساری چهرهام را پوشاندم و توبه کردم، امام فرمود: تکرار نکن. [منبع:بحار الأنوار ، جلد ۴۶، صفحه: ۲۴۷]
می 20, 2015
اعتقادی, ماه شعبان, مناسبت های قمری, مناسبتی
776
نمازهای هر شب ماه مبارک شعبان
جهت دریافت نمازهای هر شب ماه مبارک شعبان به صورت جداگانه اینجا را کلیک نمایید
(نمازها را از دست ندهیم برای جمع آوری نمازها بسیار زحمت کشیده شده است)
در این شبهای نورانی ما را از دعای خیر خود، محروم نفرمایید
آوریل 19, 2015
اعتقادی, ماه رجب, مناسبت های قمری, مناسبتی
2,140
آوریل 18, 2015
امام رضا(علیه السلام), حضرت محمد(صلی الله علیه و آله), گنجینه pdf منبرک ها, ماه رجب, مناسبت های قمری, مناسبتی, منبرک های روایی
2,532
(به بهانه ایام ماه رجب )
وَ مِنْهُ، عَنْ أَبِی الْمَحَاسِنِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الصَّمَدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ الرَّبِیعِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُعَاوِیَهَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَلِکٍ عَنْ ثَوْبَانَ قَالَ: کُنَّا مُحْدِقِینَ بِالنَّبِیِّ فِی مَقْبَرَهٍ فَوَقَفَ ثُمَّ مَرَّ ثُمَّ وَقَفَ ثُمَّ مَرَّ فَقُلْتُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا وُقُوفُکَ بَیْنَ هَؤُلَاءِ الْقُبُورِ فَبَکَى رَسُولُ اللَّهُ بُکَاءً شَدِیداً وَ بَکَیْنَا فَلَمَّا فَرَغَ قَالَ یَا ثَوْبَانُ هَؤُلَاءِ یُعَذَّبُونَ فِی قُبُورِهِمْ سَمِعْتُ أَنِینَهُمْ فَرَحِمْتُهُمْ وَ دَعَوْتُ اللَّهَ أَنْ یُخَفِّفَ عَنْهُمْ فَفَعَلَ فَلَوْ صَامُوا هَؤُلَاءِ أَیَّامَ رَجَبٍ وَ قَامُوا فِیهَا مَا عُذِّبُوا فِی قُبُورِهِم
ثوبان یکی از یاران پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) می گوید :
با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در قبرستان بودیم. حضرت ایستاد و گذشت و دوباره ایستاد. عرض کردم: یا رسولالله، چرا اینگونه رفتار میکنید؟ پس آن حضرت گریه شدیدی کرد، ما هم گریه کردیم. آنگاه فرمود:
ای ثوبان، صدای ناله اهل عذاب را شنیدم. بر آنها رحم کردم، دعا کردم و خداوند عذاب آنها را تخفیف داد. سپس فرمود: ای ثوبان! اگر کسانی از اهل این قبرستان، که در عذابند، یک روز از ماه رجب را روزه گرفته بودند و یک شب را تا صبح قیام میکردند و به عبادت میپرداختند، در قبرها معذب نمیشدند.
منبع: بحارالانوار-جلد ۹۴ صفحه ۴۹
امام رضا (علیه السلام) فرموده است:
هر کس براى رغبت به ثواب و پاداش خداى عز و جل، روز اول ماه رجب را روزه بگیرد، بهشت بر او واجب مىشود
منبع: روضه الواعظین-ترجمه مهدوى دامغانى صفحه ۶۲۸
با استعانت از حجه بن الحسن این منبرک روز شنبه بیست و نهم فروردین ۱۳۹۴ در مسجد گفته شد.
جهت دریافت این منبرک برای نصب در تابلو اعلانات اینجا کلیک کنید.
آوریل 18, 2015
حضرت محمد(صلی الله علیه و آله), گنجینه pdf منبرک ها, ماه رجب, منبرک های روایی
1,920
(به بهانه ایام ماه رجب)
ز حضرت رسول صلى الله علیه و آله روایت شده است که کسى که این نماز را بجا آورد حق تعالى دعاى او را مستجاب گرداند و ثواب شصت حج و شصت عمره به او عطا فرماید
و آن نماز اینچنین است
در هر شب از ماه رجب، دو رکعت نماز بجا آورد بخواند
در هر رکعت حمد یک مرتبه و قل یاایها الکافرون سه مرتبه و قل هو الله أحد یک مرتبه و چون سلام دهد دستها را بلند کند و بگوید” لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ حَیٌّ لا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ وَ آلِهِ“ و بکشد دستها را به صورت خود
منبع: مفاتیح الجنان – اعمال ماه رجب – اعمال مشترکه – عمل هفدهم
جهت دریافت این منبرک برای نصب در تابلو اعلانات اینجا کلیک کنید.
با استعانت از حجه بن الحسن این منبرک روز شنبه بیست و نهم فروردین ۱۳۹۴ در مسجد گفته شدبا موضوع منبرکهای روایی
فایل صوتی این منبرک را می توانید از طریق افزونه صوتی زیر بشنوید. (راهنمای نصب فلش؛ جهت پخش آنلاین صوت منبرک)
آوریل 11, 2015
اخلاقی, داستانی, قرآنی, گنجینه pdf منبرک ها
1,970
در قرآن ۴ بار ؛” و بالوالدین احسانا ” آمده است ؛ که در تمام این موارد قبلش بحث پرستیدن خدا مطرح شده است
… لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً …
وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً …
… أَلاَّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً …
وَ قَضى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا …
خدا نکند پدر و مادری ؛ فرزندشان را نفرین کنند و یا از او راضی نباشند.
داستانک:
«زمخشری»،دانشمند بزرگ اهل سنت و صاحب تفسیر معروف «کشّاف»،یک پای خود را در حادثه ای از دست داد.
او پس از ورود به بغداد و ملاقات با فقیه دامغانی ، علت قطع شدن پایش را اینگونه شرح می دهد:
نفرین مادرم موجب پدید آمدن چنین گرفتاری است؛زیرا من، در ایام کودکی،گنجشکی را گرفتم و نخی به پایش بستم و پرهایش را کندم.در این میان،ناگهان پرنده از دستم فرار کرد و در اثر این کار پای چپش جدا شد.
مادرم وقتی از این ماجرا باخبر شد، برآشفت و به من گفت:خدا پای چپت را قطع کند،همچنان که پای چپ این حیوان زبان بسته را جدا ساختی!
پس از مدتی از اسب افتادم و پای چپم شکست.
پزشکان چاره ای جز قطع پایم ندیدند . و این در اثر نفرین مادر بود.
منبع :کتاب عظمت یک نگاه صفحه ۱۸۰ به نقل از کتاب مقام والدین در اسلام صفحه ۱۲۵
با استعانت از حجه بن الحسن این منبرک روز شنبه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۴ در مسجد گفته شد
دریافت فایل صوتی منبرک
آوریل 9, 2015
اخلاقی, داستان های علما, داستانی, سیره بزرگان, منبرک های برگزیده
1,520
(به بهانه نزدیکی به روز مادر)
داستانک:
علامه طهرانی در کتاب نور ملکوت قرآن می فرماید:
یکروز در طهران، براى خرید کتاب، به کتاب فروشى رفتم، مردى در آن أنبار براى خرید کتاب آمده، …کتابهاى لازم را جمع کند؛ و آماده براى خروج شد که: ناگهان گفت: حبیبم الله. طبیبم الله یارم. یارم. جونم. جونم.
[فهمیدم از صاحب دلان است] گفتم: آقاجان! درویش جان! تنها تنها مخور، رسم أدب نیست!
… در اینحال ساکت شد، و گریه بسیارى کرد؛ و سپس شاد و شاداب شد، و خندید.
گفتم: أحسَنت! آفرین! من حقیر فقیر وامانده هستم. انتظار دعاى شما را دارم!
گفت: الحمدلله راهت خوب است. سیّد! سر به سرما مگذار! من بیچاره واماندهام؛ تو هم بارى روى کول ما میگذارى؟!
گفتم: عنایات از جانب خداوند است. ولى آیا به حسب ظاهر براى این عنایاتى که به شما شده است؛ سبب خاصّى را در نظر دارى؟!
گفت: بلى! من مادر پیرى داشتم، مریض و ناتوان، و چندین سال زمین گیر بود؛ خودم خدمتش را مىنمودم؛ و حوائج او را برمیآوردم؛ و غذا برایش میپختم؛ و آب وضو برایش حاضر میکردم؛ و خلاصه بهر گونه در تحمّل خواستههاى او در حضورش بودم. و او بسیار تند و بد اخلاق بود. بَعْضاً فحش میداد؛ و من تحمّل میکردم، و بر روى او تبسّم میکردم. و بهمین جهت عیال اختیار نکردم، با آنکه از سنّ من چهل سال میگذشت. زیرا نگهدارى عیال با این خلقِ مادر مقدور نبود … فلهذا به نداشتن زوجه تحمّل کرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم.
گهگاهى در أثر تحمّل ناگواریهائى که از وى به من مىرسید؛ ناگهان گوئى برقى بر دلم میزد، و جرقّهاى روشن مىشد؛ و حال خوش دست میداد، ولى البته دوام نداشت و زود گذر بود.
تا یک شب که زمستان و هوا سرد بود و من رختخواب خود را پهلوى او و در اطاق او میگستردم، تاتنها نباشد، و براى حوائج، نیاز به صدا زدن نداشتهباشد در آن شب که من قلقلک را (کوزه را) آب کرده و همیشه در اطاق پهلوى خودم میگذاردم که اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم او در میان شب تاریک آب خواست.
فوراً برخاستم و آب کوزه را در ظرفى ریخته، و باو دادم و گفتم: بگیر، مادر جان!
او که خواب آلود بود؛ و از فوریّت عمل من خبر نداشت؛ چنین تصوّر کرد که: من آب را دیر دادهام؛ فحش غریبى به من داد، و کاسه آب را بر سرم زد. فوراً کاسه را دوباره آب نموده و گفتم: بگیر مادر جان، مرا ببخش، معذرت میخواهم! که ناگهان نفهمیدم چه شد؟
إجمالًا آنکه به آرزوى خود رسیدم؛ و آن برق ها و جرقهها تبدیل به یک عالمى نورانى همچون خورشید درخشان شد؛ و حبیب من، یار من، خداى من، طبیب من، با من سخن گفت. و این حال دیگر قطع نشد؛ و چند سال است که ادامه دارد. [نور ملکوت قرآن(ج۱) ، ص: ۱۴۱ با اندکی تلخیص ]
آوریل 8, 2015
اخلاقی, داستانی, ماه جمادی الثانی, مناسبت های قمری, منبرک های برگزیده
2,844
(به بهانه نزدیکی به روز مادر)
داستانک:
روزی حضرت موسی (علی نبیّنا و آله و علیه السلام) در ضمن مناجات به خداوند عرضه داشت: «می خواهم همنشینم را در بهشت ببینم».
جبرئیل بر او نازل شد و گفت: «ای موسی، قصابی که در فلان محل ساکن است، همنشین توست».
حضرت موسی نزد قصاب رفت و اعمال او را زیر نظر گرفت. شب که شد قصاب جوان مقداری گوشت برداشت و به سوی منزل روان گردید. موسی از پی او روان شد. چون به در منزل رسیدند، موسی جلو رفت و پرسید: «ای جوان مهمان نمیخواهی؟»
گفت: بفرمایید!
حضرت موسی (علیه السلام) وقتی به درون خانه رفت، دید جوان با آن گوشت تازه غذایی تهیه کرد، آن گاه زنبیلی را که به سقف آویخته بود، پایین آورد و پیرزنی کهنسال را از درون آن بیرون آورد. ابتدا او را شست و شو داد و آنگاه با دست خویش غذا را به او خورانید. هنگامی که خواست زنبیل را به جای آن بیاویزد، زبان پیرزن به کلماتی نامفهوم حرکت کرد و هر دو خندیدند.
سپس جوان قصاب برای حضرت موسی (علیه السلام) غذا آورد و با هم غذا را خوردند.
چون موسی از ماجرای جوان پرسید، پاسخ داد: «این پیرزن مادر من است. چون درآمدم بالا نیست و نمی توانم برای او کنیزی استخدام نمایم، خدمتش را می نمایم».
موسی پرسید: «آن کلماتی که مادرت بر زبان جاری کرد،و خندیدید چه بود؟»
گفت :«هرگاه او را شست و شو می دهم و غذا به او می خورانم، دعایم میکند و می گوید: “خدا تو را ببخشاید و تو را در بهشت هم درجه و همنشین حضرت موسی گرداند!”
حضرت موسی (علیه السلام) فرمود:
ای جوان، من موسی هستم. اینک به تو بشارت می دهم که خداوند دعای مادرت را درباره تو مستجاب گردانیده است. جبرئیل به من خبر داد که تو در بهشت همنشین و هم درجه ی من خواهی بود.
[پند تاریخ، جلد۱ ؛ صفحه ۶۸ و یکصد موضوع ۵۰۰داستان جلد ۱ صفحه ۱۳۸]
آوریل 7, 2015
اخلاقی, امام باقر(علیه السلام), داستان های علما, داستانی, سیره بزرگان, قرآنی, ماه ذی الحجه, مناسبت های قمری, مناسبتی, منبرک های برگزیده, منبرک های روایی
1,878
(به بهانه نزدیکی به روز مادر)
وَ قَضى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریماً [اسراء آیه ۲۳]
و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکى کنید! هر گاه یکى از آن دو، یا هر دوى آنها، نزد تو به سن پیرى رسند، کمترین اهانتى به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو!
داستانک:
از امام باقر(علیه السلام) روایت است که در بنی اسرائیل عابدی بود بنام جریح، که در صومعه خویش به عبادت مشغول بود.
روزی مادرش در حالی که وی به نماز اشتغال داشت، وی را بخواند، و او مادر را پاسخ نداد ـ (در بعضی روایات آمده که اگر جریح فقیه می بود می دانست که قطع نماز نافله و پاسخ مادر از نماز افضل بود) ـ مادر برگشت، و بار دوم آمد و او را صدا زد، و باز پاسخ نداد، تا سه بار. در این بار مادر وی را نفرین کرد و گفت: از خدای بنی اسرائیل می خواهم که تو را به خود واگذارد و یاریت نکند.
روز بعد زن بدکاره ای به کنار صومعه او آمده و فرزندی را که در رحم داشت در آنجا وضع حمل کرد، و ادعا کرد که فرزند از آن جریح است. در میان بنی اسرائیل شایع شد که آن کس که مردمان را از زنا نهی می نمود خود مرتکب زنا گشته است! حاکم دستور داد وی را بدار کشند، مادر بر سر و روی زنان به پای چوبه دار آمد. جریح گفت ساکت باش که این نتیجه همان نفرین تو است.
مردمان چون شنیدند گفتند: ما از کجا بدانیم که این تهمت و این نسبت دروغ است؟ جریج گفت: کودک را حاضر کنید. چون کودک بیاوردند، از او پرسیدند: پدرت کیست؟ وی به زبان آمد و گفت: فلان چوپان پدر من است، و بدین گونه خداوند بر اثر توبه جریح وی را نجات داد، و جریح سوگند یاد کرد که از این پس از خدمت مادر جدا نگردد [بحار الأنوار ، ج۷۱، ص: ۷۵ ]
آوریل 6, 2015
اخلاقی, امام صادق(علیه السلام), حضرت زهرا (سلام الله علیها), حضرت محمد(صلی الله علیه و آله), داستانی, منبرک های برگزیده, منبرک های روایی
2,629
عَنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ :
جَاءَتْ فَاطِمَهُ (علیها السلام) تَشْکُو إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بَعْضَ أَمْرِهَا فَأَعْطَاهَا- رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) کُرَیْسَهً وَ قَالَ تَعَلَّمِی مَا فِیهَا فَإِذَا فِیهَا
… ” مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلْیَقُلْ خَیْراً أَوْ لِیَسْکُت”
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
فاطمه (علیها السلام )براى شکایت از جریانی نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله) آمد، پس رسول خدا (صلی الله علیه وآله) جزوهاى به او داد و فرمود: آنچه در آنست بیاموز، و (این ۳ جمله) در آن بود:
- هر کس ایمان به خدا و روز قیامت دارد باید حرف خوب بگوید یا خموش باشد.
[ الکافی جلد۲ صفحه ۶۶۷ باب حق الجوار ]
داستانک :
سلیمان جنی را مامور کاری کرد و در تعقیب او جنی را فرستاد
جن دوم بازگشت و آنچه دیده بود برای سلیمان تعریف کرد و گفت دیدم جن را که وارد بازار شد به آسمان نگاه کرد بعد سرش را به طرف راست وچپ چرخاند و بعد سرش را به پایین انداخت و رفت
سلیمان جن اول را احضار کرد و دلیل این حرکاتش را جویا شد
او عرض کرد :هنگامی که وارد بازار شدم به آسمان نظر کردم و دیدم فرشتگان در آسمان ناظر هستند به سمت چپ و راست نظر کردم و مردم را مشغول صحبت کردن های بی مورد دیدم , آنگاه سرم را از خجالت به زیر انداختم
قسمت اول روایت
قسمت دوم روایت
آوریل 5, 2015
اخلاقی, امام رضا(علیه السلام), امام صادق(علیه السلام), حضرت زهرا (سلام الله علیها), حضرت محمد(صلی الله علیه و آله), داستانی, قرآنی, منبرک های برگزیده, منبرک های روایی
3,194
عَنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ :
جَاءَتْ فَاطِمَهُ (علیها السلام) تَشْکُو إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بَعْضَ أَمْرِهَا فَأَعْطَاهَا- رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) کُرَیْسَهً وَ قَالَ تَعَلَّمِی مَا فِیهَا فَإِذَا فِیهَا
… ” مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَهُ ” …
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
فاطمه (علیها السلام )براى شکایت از جریانی نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله) آمد، پس رسول خدا (صلی الله علیه وآله) جزوهاى به او داد و فرمود: آنچه در آنست بیاموز، و (این ۳ جمله) در آن بود:
- هر کس ایمان به خدا و روز قیامت دارد مهمان خود را گرامى دارد،
[ الکافی جلد۲ صفحه ۶۶۷ باب حق الجوار ]
حداقل احترام به مهمان این است که او را تا درب منزل همراهی کنیم ؛ حضرت على بن موسى الرضا (علیهماالسلام) از پدران خود ،تاحضرت على (علیهم السلام) روایت فرموده اند ، که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: حق مهمان اینست که او را تا درب خانه مشایعت کنى .[ عیون أخبار الرضا ،ج۲،ص ۳۰۵]
یکی دیگر از حداقل احترامها به مهمان این است که او را از جای خود بلند نکنیم
متاسفانه امروزه به تقلید از فرهنگ غرب ، مهمان را برای غذا از جایش بلند می کنند و او را به وسط سالن برای برداشتن غذا راهنمایی می کنندکه این کار اوج بی احترامی به مهمان است (این عمل ، عمل چهارپایان است)
خداوند در قرآن هنگام بیان داستان مهمانی حضرت ابراهیم می فرماید: فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ … پس غذا را نزدیک مهمانان گذارد، [ذاریات ۲۷]
حضرت ابراهیم حتی غذا را در وسط سفره قرار نداد تا مهمان خم شود ، بلکه آن را کنار دست مهمان گذاشت . حال ما چگونه مهمان را از جایش بلند می کنیم؟
داستانک:
روزی امام رضا (علیه السلام) میهمانی را دعوت کرد و با احترام، مهمان خود را به داخل خانه آورد.
پس از پذیرایی، با هم به گفت وگو پرداختند. در میان سخن آنان، باد چراغ را خاموش کرد. مهمان بی درنگ از جای خود برخاست که آن را روشن کند، ولی امام دست او را گرفت و مانع شد که او از جایش بلند شود.
سپس خود برخاست و چراغ را روشن کرد و دوباره کنار او نشست و برای این که مهمان ناراحت نشود با لبخندی به او فرمود:
ما خاندانی هستیم که دوست نداریم مهمان خود را به کار بگیریم و (از جایش بلند کنیم) و او را به زحمت بیندازیم. [کافی جلد ۶ صفحه ی ۲۸۳]
قسمت اول روایت
قسمت سوم روایت