چشم و هم چشمی یکی از موانع تولید ملی ،حمایت از کار و سرمایه ی ایرانی

(به بهانه سال ۱۳۹۱ ؛ سال تولید ملی ،حمایت از کار و سرمایه ی ایرانی)

حضرت امام صادق علیه السلام در اوضاع آخرالزمان می فرمایند :

وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ وَ یَقْتَدُونَ بِأَهْلِ الشُّرُور

و دیدى مردم با هم؛ هم چشمى مى‏کنند و به مردم بد اقتدا مى‏کنند

منبع: بهشت کافى-ترجمه روضه کافى، صفحه ۷۱ 

داستان:

یکى از قبیله ‏ها شترى را کشت و آبگوشت درست کرد و به مردم داد.

یک مقدار هم براى رییس قبیله‏ ی دیگر فرستاد. رییس قبیله گفت: شتر مى‏کشد و براى من آبگوشت مى‏فرستد. یک لگد زد و ظرف غذا را بر زمین ریخت. گفت: حالا که رییس آن قبیله یک شتر کشته است. شما دو شتر نحر کنید.

 همینطور این دو قبیله چشم و هم چشمى کردند و هر روز تعدادى شتر را کشتند. قصه به آنجا رسید که از روى چشم و هم چشمى پنجاه شتر نحر شد. امیرالمؤمنین فرمود: احدى از این آبگوشت‏ها نخورد.

آبگوشتى که از روى چشم و هم چشمى است، خوردن ندارد. گفتند: پس با این دیگ‏ها چه کنیم؟ فرمود: دور بریزید تا شغال‏ها آنها را بخورند.

 

 

شمر امروز

(به بهانه آغاز محرم و حمله اسرائیل به غزه )

شهید مطهری می فرماید :

واللهِ و باللهِ ما در برابر این قضیه [قضیه فلسطین] مسؤولیم. به خدا قسم مسؤولیت داریم. به خدا قسم ما غافل هستیم.

واللَّهِ قضیه‏اى که دل پیغمبر اکرم را امروز خون کرده است، این قضیه است. داستانى که دل حسین بن على را خون کرده، این قضیه است. اگر مى‏خواهیم به خودمان ارزش بدهیم، اگر مى‏خواهیم به عزادارى حسین بن على ارزش‏ بدهیم، باید فکر کنیم که اگر حسین بن على امروز بود و خودش مى‏گفت براى من عزادارى کنید، مى‏گفت چه شعارى بدهید؟

… اگر حسین بن على بود مى‏گفت: اگر مى‏خواهى براى من عزادارى کنى، براى من سینه و زنجیر بزنى، شعار امروز  تو باید فلسطین باشد. شمرِ امروز موشه دایان [نخست وزیر وقت اسرائیل] است.

شمرِ هزار و سیصد سال پیش مُرد، شمرِ امروز را بشناس.

امروز باید در و دیوار این شهر با شعار فلسطین تکان مى‏خورد. مرتّب دروغ در مغز ما کردند که این یک مسأله داخلى است، مربوط به عرب و اسرائیل است. باز به قول عبدالرحمن فرامرزى اگر مربوط به اینهاست و مذهبى نیست، چرا یهودیان دیگر دنیا مرتب براى اینها پول مى‏فرستند؟.

ما چه جوابى در مقابل اسلام و پیغمبر خدا داریم؟

منبع :

مجموعه‏ آثار استاد شهید مطهرى، جلد ‏۱۷،(حماسه حسینی)ّ، صفحه : ۲۹۱

 

زیارت عاشورا

  (به بهانه آغاز محرم)

زیارت عاشورا

مرحوم حجه الاسلام دکتر امینی فرزند علامه امینی چنین می نویسد:

پس از گذشت چهار سال از فوت مرحوم پدر بزرگوارم علامه امینی نجفی یعنی سال ۱۳۹۴ هجری قمری ، شب جمعه ای قبل از اذان فجر ایشان را در خواب دیدم. او را شاداب و خرسند یافتم.

جلو رفته و پس از سلام و دست بوسی عرض کردم:

پدر جان! در آنجا چه علمی باعث سعادت و نجات شما گردید؟

گفتند: چه می گویی؟

مجددا” عرض کردم:

آقا جان! در آنجا که اقامت دارید، کدام عمل موجب نجات شما شد؟

کتاب الغدیر … یا سایر تألیفات …. یا تأسیس و بنیاد کتابخانه امیرالمؤمنین علیه السلام؟

پاسخ دادند: نمی دانم چه می گویی. قدری واضح تر و روشن تر بگو!

گفتم: آقا جان! شما اکنون از میان ما رخت بر بسته اید و به جهان دیگر منتقل شده اید. در آنجا که هستید کدامین عمل باعث نجات شما گردید از میان صدها خدمت و کارهای بزرگ علمی و دینی و مذهبی؟

مرحوم علامه امینی درنگ و تأملی نمودند. سپس فرمودند:

 فقط زیارت ابی عبدالله الحسین علیه السلام.

عرض کردم: شما می دانید اکنون روابط بین ایران و عراق تیره و تار است و راه کربلا بسته ، چه کنم؟

فرمود: در مجالس و محافلی که جهت عزاداری امام حسین علیه السلام برپا می شود شرکت کن. ثواب زیارت امام حسین علیه السلام را به تو می دهند.

سپس فرمودند: پسر جان! در گذشته بارها تو را یادآور شدم و اکنون به تو توصیه می کنم که زیارت عاشورا را هیچ وقت و به هیچ عنوان ترک و فراموش نکن.

 مرتبا” زیارت عاشورا را بخوان و بر خودت وظیفه بدان. این زیارت دارای آثار و برکات و فوائد بسیاری است که موجب نجات و سعادتمندی در دنیا و آخرت تو می باشد …

 PDF2

روز آخر ذى الحجه

(به بهانه آخر ماه ذی الحجه)

که آخر سال قمری است سید در اقبال موافق یک روایت ذکر کرده که :

دو رکعت نماز بخواند در هر رکعت حمد یک مرتبه؛ و ده مرتبه قل هو الله أحد ؛ و ده مرتبه آیه الکرسى بخواند و

بعد از نماز بگوید اللَّهُمَّ مَا عَمِلْتُ فِی هَذِهِ السَّنَهِ مِنْ عَمَلٍ نَهَیْتَنِی عَنْهُ وَ لَمْ تَرْضَهُ وَ نَسِیتُهُ وَ لَمْ تَنْسَهُ وَ دَعَوْتَنِی إِلَى التَّوْبَهِ بَعْدَ اجْتِرَائِی عَلَیْکَ اللَّهُمَّ فَإِنِّی أَسْتَغْفِرُکَ مِنْهُ فَاغْفِرْ لِی وَ مَا عَمِلْتُ مِنْ عَمَلٍ یُقَرِّبُنِی إِلَیْکَ فَاقْبَلْهُ مِنِّی وَ لا تَقْطَعْ رَجَائِی مِنْکَ یَا کَرِیمُ

پس چون گفت این را شیطان گوید:

 واى بر من هر چه من تعب کشیدم در حق او در این سال همه را خراب کرد به این کلمات و شهادت دهد سال گذشته براى او که سال خود را به خیر ختم نمود

منبع:

مفاتیحالجنان، اعمال ماه ذی الحجه

 

چهار سخن از چهار پیامبر (۳- حضرت عیسی)

أربعه من الأنبیاء تکلّموا بأربع کلمات:

۳٫ قال عیسى علیه السّلام: من رضی بقسمه اللّه فکأنّما عمل بالإنجیل.

امام باقر علیه السلام می فرمایند:از چهار پیغمبر چهار سخن مانده: …

۳٫حضرت عیسىعلیه السلام: آن که به قسمت خدای رضا دهد؛ گویا به انجیل عمل کرده.

 منبع :

تحریر المواعظ العددیه، صفحه۳۶۲، الفصل الخامس

یکی از مهمترین مصادیق راضی بودن به قسمت ؛ و شاید معنای راضی بودن به قسمت “قناعت”است

داستانک :

 گویند شغالی،از شغال بودن خود خسته شد.

چند پرِ طاووس بر خود بست و سر و روی خویش را آراست و به میان طاووسان درآمد.

طاووس ها او را شناختند و با منقار خود، بر او زخم ها زدند.

شغال از میان آنان گریخت و به جمع همجنسان خود بازگشت؛ امّا گروه شغالان نیز او را به جمع خود راه ندادند و روی خود را از او برمی گرداندند.

شغالی نرمخوی و جهاندیده، نزد شغال خودخواه و فریبکار آمد و گفت: « اگر به آنچه بودی و داشتی قناعت می کردی، نه منقار طاووسان بر بدنت فرود می آمد و نه نفرتِ همجنسانِ خود را بر می انگیختی. آن باش که هستی و خویشتن را بهتر و زیباتر و مطبوع تر از آنچه هستی، نشان مده که به اندازه ی بود، باید نمود» 

لطیفه:

ابو وائل گفت: من با دوستم به زیارت سلمان رفتیم و سلمان نان جو و نمک برایمان آورد.

 دوست من گفت: اگر در این نمک سبزی هم بود بهتر بود.

سلمان از نزد ما رفت و آفتابه اش را به رهن گذاشت و مقداری سبزی گرفت و آورد.

وقتی غذایمان را خوردیم دوست من گفت: شکر خداوند که ما را قناعت بخشید و با قناعت غذا خوردیم 

سلمان گفت: اگر به روزی خود قانع بودید آفتابه من به رهن نمی رفت.

چهار سخن از چهار پیامبر (۴- حضرت رسول)

أربعه من الأنبیاء تکلّموا بأربع کلمات:

۴٫قال النبى صلّى اللّه علیه و آله: من حفظ لسانه فکأنّما عمل بالقرآن.

 

امام باقر علیه السلام می فرمایند:از چهار پیغمبر چهار سخن مانده: …

۴٫حضرت محمد صلی الله علیه و آله: کسى که زبانش را نگهدارد گویا به قرآن عمل کرده.

منبع :

تحریر المواعظ العددیه، صفحه۳۶۲، الفصل الخامس

داستانک ۱:

گویند: مرد عربى نزد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آمد، عرض کرد: یا رسول الله ، عملى به من بیاموز که باعث ورود به بهشتم شود. پیامبر فرمود:

۱٫  گرسنه را سیر  ؛ ۲٫   تشنه را سیراب، ۳٫   امر به معروف  ۴٫   نهى از منکر کن!

 و اگر نتوانستى جز در راه خیر زبانت را نگهدار، زیرا تو بدین وسیله بر شیطان چیره مى‏شوى.

منبع: مجموعه ورام(تنبیه الخواطر) جلد ‏۱  صفحه ۱۰۵

داستانک ۲:

لقمان به فرزندش نصیحت می کند :اگر وارد مجلسی شدی گوشه ای بنشین و سخن مگو اگر دیدی دیگران صحبتهای مفید میکنند وارد شو و اگر دیدی سخن مفید نمی گویند داخل بر جمع آنان مشو  

(مانند جلساتی که ساعتها می نشینند و جز در رابطه با نوع گوشی همراه وماشین و سیاست وغیبت و تهمت و مسخره کردن و  … سخنی نمی گویند)

 

چهار سخن از چهار پیامبر (۲- حضرت داود)

 

أربعه من الأنبیاء تکلّموا بأربع کلمات:

۲٫ قال داود علیه السّلام: من منع نفسه عن الشهوات فکأنّما عمل بالزبور.

امام باقر علیه السلام می فرمایند:از چهار پیغمبر چهار سخن مانده: …

۲٫حضرت داود علیه السلام: هر که از شهوات خوددارى کند ؛ گویا به زبور عمل کرده.

 منبع :

تحریر المواعظ العددیه، صفحه۳۶۲، الفصل الخامس

در روایتی در جلد ‏۷۱  بحار الأنوار  صفحه  ۱۸۵ آمده است  فَإِنَّ شَهَوَاتِ الْخَلْقِ مُخْتَلِفَه . شهوات انواع دارد:

بعضی شهوت خواب دارند ؛ و هر چه بخوابند ، باز هم تمایل به خواب دارند

بعضی شهوت مال دارند؛ هر چه پول به دست می آورند ،طمعشان بیشتر می شود

بعضی شهوت ریاست دارند؛ برای به  دست آوردن مقام ، از هر طریقی وارد می شوند

بعضی شهوت زیبایی دارند؛ هر چند ماه یکبار  جایی از صورتش را عمل می کند

بعضی شهوت جنسی دارند؛ واز هر راهی برای تخلیه شهوت  استفاده می کنند

بعضی شهوت تنوع طلبی دارند ؛ باید وسایلشان را زود زود عوض کنند

مانند:

تنوع طلبی در تلفن همراه ؛ که هر  ماه گوشی اش را عوض می کند

تنوع طلبی در ماشین ؛ باید تند تند ماشین عوض کند

تنوع طلبی در همسر؛بعد از چند ماه که با این یکی بود ؛ دلش را میزند و سراغ دیگری می رود

تنوع طلبی در لباس؛ برای هر مهمانی یک مدل جدید لباس تهیه می کند.

تنوع طلبی در دکوراسیون منزل؛ باید مبل و پرده و … را هر سال عوض کند

تنوع طلبی در دکوراسیون اداره ؛ (از آنجا که پول ،مال خودش نیست )، رنگ و سنگ فرش و قاب ومیز و … اداره باید چند ماه یکبار عوض شود

و …

چهار سخن از چهار پیامبر (۱- حضرت موسی)

أربعه من الأنبیاء تکلّموا بأربع کلمات:

۱٫قال موسى علیه السّلام: من قطع قرین السوء فکأنّما عمل بالتوراه.

امام باقر علیه السلام می فرمایند:از چهار پیغمبر چهار سخن مانده:

۱٫حضرت موسى علیه السلام: هر که رفیق بد را کنار گذارد؛ گویا به تورات عمل کرده.

 منبع :

تحریر المواعظ العددیه

صفحه۳۶۲

الفصل الخامس

دوست بد عامل انحراف انسان است ؛

گاه دوست بد ؛پدر انسان است وگاه مادر. گاه خواهر است و گاه برادر . گاه فرزند است و گاه همسر . گاه همسایه است و گاه همکار . گاه استاد است و گاه دانش آموز.گاه هم کلاسی است و گاه هم بازی . گاه اوستا است و گاه شاگرد.

به عنوان مثال:

چه کسی  فیلم های مبتذل را به انسان می دهد؟

چه کسی دستور دروغگویی را به انسان می دهد؟

چه کسی انسان را به دزدی کردن تشویق می کند ؟

چه کسی انسان را به زنا و لواط و … دعوت می کند ؟

چه کسی  موسیقی های  حرام را  به انسان میدهد ؟

چه کسی انسان را به سیگاری شدن تشویق می کند  ؟

چه کسی راههای کلاهبرداری را به انسان یاد می دهد ؟

چه کسی پیشنهاد دوستی های خیابانی را به انسان می دهد؟

چه کسی برای  اولین بار پیشنهاد مصرف مواد مخدر را به انسان می دهد؟

چه کسی بلوتوث های مخرب و پیامکهای مبتذل را برای انسان می فرستد ؟

سوره هل اتی ،گواهی بزرگ بر فضیلت اهل بیت علیهم السلام

( به بهانه ۲۵ و ۲۶ ذی الحجه روز نزول سوره هل اتی)

%d8%b3%d9%88%d8%b1%d9%87-%d9%87%d9%84-%d8%a7%d8%aa%db%8c

إِنَّ الْأَبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً (۵) عَیْناً یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونَها تَفْجِیراً (۶) یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً (۷) وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلىحُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً (۸) إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً (۹) إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً (۱۰) فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَهً وَ سُرُوراً (۱۱)        

سوره انسان یا هل اتی آیات ۵ تا ۱۱

ترجمه:

۵- ابرار (نیکان) از جامى مى ‏نوشند که با عطر خوشى آمیخته است.

۶- از چشمه‏اى که بندگان خاص خدا از آن مى ‏نوشند، و از هر جا بخواهند آن را جارى مى‏ سازند! ۷- آنها به نذر خود وفا مى‏ کنند، و از روزى که عذابش گسترده است مى‏ ترسند.

۸- و غذاى (خود) را با اینکه به آن علاقه (و نیاز) دارند به مسکین و یتیم و اسیر مى‏ دهند.

۹- (و مى‏ گویند🙂 ما شما را براى خدا اطعام مى‏ کنیم و، هیچ پاداش و تشکرى شما نمى‏ خواهیم.

۱۰- ما از پروردگارمان خائفیم در آن روز که عبوس و شدید است.

۱۱- از این رو خداوند آنها را از شر آن روز نگه مى‏ دارد و از آنها استقبال مى‏ کند در حالى که شادمان و مسرورند.

 

شان نزول:

ابن عباس مى‏ گوید حسن و حسین بیمار شدند پیامبر  با جمعى از یاران به عیادتشان آمدند، و به على ع گفتند: اى ابو الحسن! خوب بود نذرى براى شفاى فرزندان خود مى‏کردى، على ع و فاطمه ع و فضه که خادمه آنها بود نذر کردند که اگر آنها شفا یابند سه روز روزه بگیرند (طبق بعضى از روایات حسن و حسین ع نیز گفتند ما هم نذر مى‏کنیم روزه بگیریم).

چیزى نگذشت که هر دو شفا یافتند، در حالى که از نظر مواد غذایى دست خالى بودند على ع سه من جو قرض نمود، و فاطمه س یک سوم آن را آرد کرد، و نان پخت، هنگام افطار سائلى بر در خانه آمد و گفت: السلام علیکم اهل بیت محمد ص” سلام بر شما اى خاندان محمد! مستمندى از مستمندان مسلمین هستم، غذایى به من بدهید خداوند به شما از غذاهاى بهشتى مرحمت کند، آنها همگى مسکین را بر خود مقدم داشتند، و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشیدند.

روز دوم را هم چنان روزه گرفتند و موقع افطار وقتى که غذا را آماده کرده بودند (همان نان جوین) یتیمى بر در خانه آمد آن روز نیز ایثار کردند و غذاى خود را به او دادند (بار دیگر با آب افطار کردند و روز بعد نیز روزه گرفتند).

در سومین روز اسیرى به هنگام غروب آفتاب بر در خانه آمد باز سهم غذاى خود را به او دادند هنگامى که صبح شد على ع دست حسن ع و حسین ع را گرفته بود و خدمت پیامبر ص آمدند هنگامى که پیامبر ص آنها را مشاهده کرد دید از شدت گرسنگى مى‏لرزند! فرمود! این حالى را که در شما مى‏بینم براى من بسیار گران است، سپس برخاست و با آنها حرکت کرد هنگامى که وارد خانه فاطمه س شد دید در محراب عبادت ایستاده، در حالى که از شدت گرسنگى شکم او به پشت چسبیده، و چشمهایش به گودى نشسته، پیامبر ص ناراحت شد.

در همین هنگام جبرئیل نازل گشت و گفت اى محمد! این سوره را بگیر، خداوند با چنین خاندانى به تو تهنیت مى‏گوید، سپس سوره” هل اتى” را بر او خواند (بعضى گفته‏اند که از آیه” ان الْأَبْرارَ” تا آیه کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً که مجموعا هیجده آیه است در این موقع نازل گشت).

 

منبع:

تفسیر نمونه، جلد ‏۲۵، صفحه ۳۴۴

 

 ” الغدیر” جلد ۳ صفحه ۱۰۷ تا ۱۱۱ و در کتاب” احقاق الحق” در جلد ۳ صفحه ۱۵۷ تا ۱۷۱ حدیث فوق از ۳۶ نفر از دانشمندان و علماى اهل سنت با ذکر ماخذ نقل شده است.

 

نکته :

به گفته جمعى از دانشمندان اسلامى از جمله” آلوسى” مفسر معروف اهل سنت بسیارى از نعمتهاى بهشتى در این سوره بر شمرده شده است ولى از” حور العینکه غالبا در قرآن مجید در عداد نعمتهاى بهشتى آمده مطلقا سخنى مطرح نیست، ممکن است این امر به خاطر نزول این سوره در باره فاطمه زهرا و همسر و فرزندانش مى‏باشد که به احترام بانوى اسلام” حضرت فاطمه” ذکرى از” حور” به میان نیامده!

منبع:

روح المعانى،  جلد ۲۹، صفحه ۱۵۸

 

کربلایی کاظم، حافظ شگفت‌انگیز قرآن

کاظم در سال ۱۳۰۰ هجری قمری در روستای ساروق اراک بدنیا آمد و در همان روستا هم زندگی می‌کرد.

سواد خواندن و نوشتن نداشت و داستان حافظ قرآن شدن او در دوران جوانیش اتفاق افتاد.

او در روستا مشغول کار کشاورزی بود، در آن سال یک روحانی جهت تبلیغ و بیان احکام حلال و حرام به روستا آمده بود و در منبر و سخنرانی خود از خمس و زکات، مسائلی را گفت و توضیح داد که کسانی که گندم و جو و… آنها به حد نصاب برسد و زکات و حق فقرا را ندهند، مالشان مخلوط به حرام می‌شود و اگر با عین پولِ آن گندم های زکات نداده، خانه یا لباس تهیه کنند، با آن لباس و در آن خانه نمازشان باطل است، مسلمان واقعی باید به احکام الهی و حلال و حرام توجّه کند واهمیت دهد و زکات مالش را بدهد.

کاظم چون می‌دانست، صاحب زمینی که در آن کار می‌کند، مقیّد به پرداخت زکات و حق فقرا نیست، به این فکر فرو رفت که پس مال او مخلوط به حرام است و زندگی او با پول حرام مخلوط یا شبهه ‌ناک است. این مسئله را با صاحب زمین، در میان گذاشت و از او خواست تا او زکات مالش را پرداخت کند ولی او زیر بار نرفت.

از این رو کاظم تصمیم گرفت از آن روستا هجرت کرده و درجای دیگر مشغول کار شود که اجرت او حلال و پاک باشد، چند سالی خارج از آن روستا به فعالیت پرداخت، تا این که از او خواستند به روستای خود برگردد.

به روستا برگشت و زمینی با مقداری گندم در اختیارش گذاشتند تا خودش مستقلاً برای خود کشاورزی کند، او همان سال اول نصف آن گندم را به فقرا داد و نصف دیگر را در زمین کاشت و خدا به زراعت او برکت داد، به حدّی که بیش از معمول برداشت کرد و از همان سال بنا گذاشت که نیمی از برداشت خود را به فقرا بدهد و (با این که مقدار زکات یک دهم و یا یک بیستم است) هر ساله نصف محصول خود را به فقرا و مستمندان می‌داد.

یک سال هنگام برداشت محصول، پس ازچند روز که خرمنش را کوبیده بود و مشغول باد دادن خرمن شده بود که کاه آن جدا شود.

نزدیک ظهر شد، باد متوقف شد و هوا گرم شد و نتوانست به کار خود ادامه دهد، مجبور شد به خانه برگردد.

درراه یکی از فقرای روستا به او می‌رسد و می‌گوید: امسال از محصولت چیزی به ما ندادی و ما را فراموش کردی!

کاظم به او می‌گوید: خیر! فراموش نکردم ولی هنوز نتوانستم محصولم را جمع کنم. او خوشحال می‌شود و به طرف ده می‌رود اما کاظم دلش آرام نمی‌گیرد و به مزرعه برگشته، مقداری گندم با زحمت زیاد جمع آوری می‌کند تا برای آن فقیر ببرد.

قدری علوفه برای گوسفندانش می‌چیند و گندم‌ها و علف‌ها را بر دوش می‌گذارد و روانه دهکده می‌شود.

به باغ امامزاده ی مشهور به هفتاد و دو تن که محل دفن چند امامزاده است، می‌رسد، برای استراحت روی سکویی کنار درِ باغ امامزاده می‌نشیند و گندم و علوفه را گوشه‌ای می‌گذارد و به فکر فرو می‌رود.

چند لحظه بعد دو جوان بسیار زیبا و جذاب را می‌بیند که به طرف او می‌آیند و وقتی به او می‌رسند می‌گویند: کاظم! بیا برویم در این امامزاده فاتحه‌ای بخوانیم!

کاظم می‌گوید: می‌خواهم به منزل بروم و این علوفه را به منزل برسانم.

آنها می‌گویند: خیلی خوب، حالا بیا تا با هم فاتحه‌ای بخوانیم.

آنها از جلو و کاظم دنبال آنها به سوی امامزاده روانه می‌شوند، ابتدا به امامزاده نزدیک‌تر می‌شوند و فاتحه‌ای می‌خوانند و آنگاه به امامزاده بعدی می‌روند و داخل می‌شوند، آن دو نفر مشغول خواندن ذکرهایی می‌شوند که کاظم نمی‌فهمد، ناگهان کاظم متوجه می‌شود که در اطراف سقف امامزاده کلمات روشنی نوشته شده است و یکی از آن دو به او می‌گوید: چرا چیزی نمی‌خوانی؟ او جواب می‌دهد: من سواد ندارم، آن جوان می‌گوید: باید بخوانی، آنگاه دست به سینه کاظم می‌گذارد و فشار می‌دهد و می‌گوید: حالا بخوان. کاظم می‌گوید: چه بخوانم؟ آن آقا آیه‌ای را می‌خواند و می‌گوید: اینطور بخوان!

کاظم آیه را می‌خواند تا تمام می‌شود…

برمی‌گردد که به آن آقا حرفی بزند و یا چیزی بپرسد که می‌بیند کسی همراهش نیست و خودش تنها در حرم ایستاده و ناگهان دچار حال خاصی می‌شود و بی‌هوش روی زمین می‌افتد.

هنگامی که به هوش می‌آید، احساس خستگی شدید می‌کند و ضمناً به این فکر فرو می‌رود، که اینجا کجاست و او در این جا چه می‌کند؟

آنگاه از امامزاده بیرون می‌آید و بار علوفه وگندم را برمی‌دارد و روانه دهکده می‌شود ولی در میان راه متوجه می‌شود که چیزهایی را می‌خواند و سپس داستان آن دو جوان را به خاطر می‌آورد و خود را حافظ تمام قرآن می‌یابد.

او به تنها حافظ کل قرآن بود ؛ بلکه میتوانست قرآن را از آخر به اول بخواند

او به حدی رسیده بود ؛ که آیت الله العظمی بروجردی ؛ اختلاف قرائتها را از او می پرسیدند و چیزی که او تلاوت می کرد حجت می دانستند.

 

مباهله سند حقانیت اهل بیت علیهم السلام

 

 

 

( به بهانه ۲۴ ذی الحجه سالروز مباهله )

فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ

                                           سوره آل‏ عمران: آیه ۶۱

 

ترجمه:

هر گاه بعد از علم و دانشى که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانى با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو:” بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود، آن گاه مباهله کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

 

شان نزول:

گفته‏ اند که این آیه و آیات قبل از آن در باره هیات نجرانى مرکب از عاقب و سید و گروهى که با آنها بودند نازل شده است، آنها خدمت پیامبر  رسیدند و عرض کردند: آیا هرگز دیده‏اى فرزندى بدون پدر متولد شود، در این هنگام آیهإِنَّ مَثَلَ عِیسىعِنْدَ اللَّهِ …” نازل شد و هنگامى که پیامبر ص آنها را به مباهله  دعوت کرد. آنها تا فرداى آن روز از حضرتش مهلت خواستند و پس از مراجعه، به‏ شخصیتهاى نجران، اسقف (روحانى بزرگشان) به آنها گفت:” شما فردا به محمد نگاه کنید، اگر با فرزندان و خانواده‏اش براى مباهله آمد، از مباهله با او بترسید، و اگر با یارانش آمد با او مباهله کنید، زیرا چیزى در بساط ندارد، فردا که شد پیامبر  آمد در حالى که دست على بن ابى طالب  را گرفته بود و حسن و حسین در پیش روى او راه مى‏رفتند و فاطمه پشت سرش بود، نصارى نیز بیرون آمدند در حالى که اسقف آنها پیشاپیششان بود هنگامى که نگاه کرد، پیامبر با آن چند نفر آمدند، در باره آنها سؤال کرد به او گفتند: این پسر عمو و داماد او و محبوب‏ترین خلق خدا نزد او است و این دو پسر، فرزندان دختر او از على هستند و آن بانوى جوان دخترش فاطمه  است که عزیزترین مردم نزد او، و نزدیک‏ترین افراد به قلب او است …

سید به اسقف گفت:” براى مباهله قدم پیش گذار”.

گفت: نه، من مردى را مى‏بینم که نسبت به مباهله با کمال جرأت اقدام مى‏کند و من مى‏ترسم راستگو باشد، و اگر راستگو باشد، به خدا یک سال بر ما نمى‏گذرد در حالى که در تمام دنیا یک نصرانى که آب بنوشد وجود نداشته باشد.

اسقف به پیامبر اسلام ص عرض کرد:” اى ابو القاسم! ما با تو مباهله نمى‏کنیم بلکه مصالحه مى‏کنیم، با ما مصالحه کن، پیامبر ص با آنها مصالحه کرد که دو هزار حله (یک قواره پارچه خوب لباس) که حد اقل قیمت هر حله‏اى چهل درهم باشد، و عاریت دادن سى دست زره، و سى شاخه نیزه، و سى رأس اسب، در صورتى که در سرزمین یمن، توطئه‏اى براى مسلمانان رخ دهد، و پیامبر  ضامن این عاریتها خواهد بود، تا آن را بازگرداند و عهد نامه‏اى در این زمینه نوشته شد.

و در روایتى آمده است اسقف مسیحیان به آنها گفت:” من صورتهایى را مى‏بینم که اگر از خداوند تقاضا کنند کوه‏ها را از جا برکند چنین خواهد کرد هرگز با آنها مباهله نکنید که هلاک خواهید شد، و یک نصرانى تا روز قیامت بر صفحه زمین نخواهد ماند

منبع:

 تفسیر نمونه، جلد ‏۲، صفحه  ۵۸۰

 

قاضى نور اللَّه شوشترى” در جلد سوم از کتاب نفیس” احقاق الحق” طبع جدید صفحه ۴۶ چنین مى‏گوید:

مفسران در این مسئله اتفاق نظر دارند کهابناءنا” در آیه فوق اشاره به حسن و حسین  و” نساءنا” اشاره به فاطمه  و” انفسنا” اشاره به على  است.

سپس (در پاورقى کتاب مزبور) در حدود شصت نفر از” بزرگان اهل سنت” ذکر شده‏اند که تصریح نموده‏اند آیه مباهله درباره اهل بیت  نازل شده است و نام آنها و مشخصات کتب آنها را از صفحه ۴۶ تا ۷۶ مشروحا آورده است.

 

معامله ی ربوی

با چند شرط ربا در معاملات محقق می شود ؟

پاسخ :

اگر سه شرط با هم در معامله جمع شود آن معامله ربوی است

۱٫دو طرف معامله (کالا و عوض آن ) هم جنس باشد

۲٫هر دو وزنی یا پیمانه ای باشد

۳٫یک طرف زیاده داشته باشد ؛ فرقی ندارد زیادی همجنس باشد یا غیر هم جنس ، زیادی عینی باشد یا حکمی .

مثال:

 ـ قند و شکر و آب نبات همجنسند ، بنابر این معاوضه ۵ کیلو شکر با ۳ کیلو قند ربا است و یا معاوضه ۵ کیلو قند با ۵ کیلو گرم شکر به علاوه هزار تومان ، رباست

 ـ معاوضه ۱۰ کیلو برنج اروگوئه با ۵ کیلو برنج ایرانی ، رباست و یا معاوضه ۱۰ کیلو برنج اروگوئه با ۱۰ کیلو برنج ایرانی به علاوه ۵۰۰۰ تومان رباست.

 ـ معاوضه ۲۰ گرم طلای مستعمل و شکسته با ۱۵ گرم طلای ساخته ، رباست و یا معاوضه ۲۰ گرم طلای شکسته به علاوه ۱۰ هزار تومان مزد ساخت ، رباست

منبع :

کتاب شریعت آسان ، اثر حجه الاسلام دارینی(مساله ۵۱۵، گرفته شده از توضیح المسائل مراجع، جلد ۲ ، مساله ۲۰۷۲)

 

سبک زندگی (دوری از اسراف)

 

مقام معظم رهبری در دیدار جوانان خراسان شمالی در ۲۳ مهر امسال (۱۳۹۱) ۲۰ سوال اساسی درباره سبک زندگی را مطرح فرمودند که یکی از آن سوالات این بود:

” – چرا مصرف گرایی، برای برخی افتخار شده است؟ “

خداوند در قرآن می فرماید:

 أَنَّ الْمُسْرِفینَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ  ( غافر :  ۴۳)

قطعا اسرافکاران ،اهل آتشند

داستانک ۱:

یک بار خدمت امام بودم. از من خواستند پاکت داروی شان را بدهم که داخل آن دارویی بود که باید به پای شان می مالیدند. شاید کسی باور نکند، اما امام بعد از مصرف دارو، یک دستمال کاغذی را به چهار قسمت تقسیم کردند و با یکی از آن قسمت ها چربی روی پای شان را پاک کرده و بقیه راتوی پاکت گذاشتند تا برای دفعات بعد استفاده کنند. به امام گفتم: اگر برنامه زندگی این گونه است، پس همه ما جهنمی هستیم. چون ما این طور رعایت ها را درباره دستمال کاغذی نمی کنیم. امام فرمودند: شما این طور نباشید، اما رعایت کنید.

راوی: خانم فریده مصطفوی (دختر امام)

منبع: نشریه امتداد – صفحه ۴۰

داستانک ۲:

هرگاه امام می خواستند غذا بخورند دستمالی بلند شبیه پیش بند بود را جلوی گردن و سینه خود قرار می دادند تا احیاناً غذایی روی لباس ایشان نریزد و لباسشان لک نگیرد.

راوی : خانم زهرا اشراقی (نوه امام):

(برداشتهایی از سیره امام خمینی  رحمه الله علیه جلد ۲ صفحه ۱۶۰)

 

بخل

(به بهانه میلاد امام هادی علیه السلام)

امام هادی علیه السلام می فرمایند:

الْبُخْلُ أَذَمُّ الْأَخْلَاق‏

بخل ، پست  ترین اخلاق هاست

منبع:

بحار الأنوار، جلد ‏۶۹ ، صفحه: ۱۹۹

به عنوان مثال:

بسیاری از مردم خانه های وسیعی دارند و در مقابل افرادی هستند که خانه هایشان کوچک است ونیز پول گرفتن تالار برای عروسیشان را ندارند؛ چه می شود عروسی در آن خانه های بزرگ گرفته شود.

بسیاری در انبار منزل و مغازه یشان بخاری، یخچال، فریزر و … دارند و در مقابل بسیاری از داشتن اینها محرومند.

بسیاری کتاب می نویسند، اما اجازه نمی دهند کسی از آن استفاده کند .

به راستی چرا برخی از ما این‌قدر بخیل هستیم؟؟؟

داستان:

تاجرى تهرانى منشى متدینى داشت.

ساعت‏هاى آخر عمر تاجر رسیده بود. منشى از روى دلسوزى حضرت آیت ‏اللّه العظمى خوانسارى را بر بالین تاجر آورد تا بلکه نفسش اثر کند و خوش عاقبت بمیرد.

آیت ‏اللّه خوانسارى هرچه پیرمرد را موعظه کرد و فرمود: در آستانه مرگ هستى این همه سرمایه دارى، این همه فقیر و محروم چشم انتظارند، کارى براى خودت بکن. تاجر گفت: آقا هرکارى مى‏کنم نمى ‏توانم ازپول ، دل بکنم.

آیت‏ اللّه خوانسارى هنوز از منزل آن شخص بیرون نرفته بود که تاجر مُرد.

لطیفه :

از بخیلی پرسیدند،برای این آیه خاطره ای هم داری ؟ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً  ؛با هر سختی گشایش است ؛

گفت : این‌که مهمانی ناگهان سر سفره برسد، اما روزه باشد.

 

آفتی به نام پرخوابی

 

(به بهانه نزدیکی به ولادت امام هادی علیه السلام)

قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ علیه السلام:

مَنْ  أَکْثَرَ الْمَنَامَ رَأَى الْأَحْلَام

 امام هادی  علیه السّلام می فرمایند:  هر که پر خواب کند، دچار پرت‏ وپلا شود

منبع:

بحار الأنوار، جلد ۵۸، صفحه ۱۹۰

برخی از عوامل پر خوابی

۱٫پر خوری :

قال الصادق علیه السلام :

کثره النّوم یتولّد من کثره الشّرب، و کثره الشّرب من کثره الشّبع، و هما یثقلان النّفس عن الطّاعه، و یقسیان القلب عن التّفکّر و الخضوع.

امام صادق(علیه السلام) می­فرماید:

«خواب بسیار، از خوردن آب بسیار ناشى مى‏شود،( چرا که با خوردن زیاد آب، بلغم و رطوبات در مزاج انسان بیشتر می شود که موجب خواب می­گردد)  و خوردن آب بسیار، از خوردن غذاى بسیار ناشی می­شود.»

منبع :مصباح الشریعه-ترجمه عبد الرزاق گیلانى، ص: ۲۸۸

۲٫رفیق پر خواب: مصاحبت باعث تأثیر اخلاق و رفتار افراد در دوستان و همنشینان آنان می شود.

۳٫عدم برنامه ریزی : بعضی از انسانها زندگیشان برعکس است. شب را بیدارند و روز را می خوابند. در حالی که در قرآن آمده است :

 وَ جَعَلْنا نَوْمَکُمْ سُباتاً * وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِباساً * وَ جَعَلْنَا النَّهارَ مَعاشاً (نبا ۹-۱۱ )

 و خواب شما را مایه آرامشتان قرار دادیم،  و شب را پوششى(براى خواب شما)،  و روز را وسیله‏اى براى کار کردن  و امرار معاش!

**منبرک**