نوامبر 7, 2018
اخلاقی, اعتقادی, امام رضا(علیه السلام), تابلو اعلانات, داستانی, ماه صفر, مناسبت های قمری, مناسبتی, منبرک های برگزیده, منبرک های روایی
3,690
جهت چاپ پوستر باکیفیت بسیار بالا روی تصویر کلیک نمایید
( این تصویر را میتوانید در سایز ۴۰۰ * ۱۰۰ سانتی متر و یا کوچکتر مانند ۳۰۰ *۷۵ و یا ۲۰۰ *۵۰ چاپ نمایید)
توجه : این متون در برگه های ” ابر و باد” یا “تذهیب” متناسب برای ایام ولادت یا شهادت امام رضا علیه السلامجهت نصب در مسجد ، پایگاه بسیج ، دانشگاه ، اداره و یا … می باشد.
***
پدرشان میگفتند:”زیارت رضا مثل زیارت خداست در عرش.”
خودشان میگفتند:”سه موقع میآیم سراغ تان. اول: نامه های اعمال را که میدهند.
دوم : پل صراط.
سوم: پای حساب کتاب.”
پسرشان میگفتند:” از طرف خدا ضمانت میکنم بهشت را برای زائر با معرفت پدرم.”
برای مطالعه ادامه داستان ها به ادامه مطلب بروید.
ادامه نوشته »
جولای 20, 2018
اخلاقی, قرآنی, ماه ذی القعده, مناسبت های قمری, مناسبتی
1,468
خداوند متعال در قران کریم می فرماید:
«وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِینَ لَیْلَهً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَهً …»؛
و با موسی [برای عبادتی ویژه و دریافت تورات] سی شب وعده گذاشتیم و آن را با [افزودن] ده شب کامل کردیم، پس میعادگاه پروردگارش به چهل شب پایان گرفت… . (سوره اعراف، آیه ۱۴۲)
آن ۱۰ شب و روز کدام شب و روزهاست؟ دهه اول ذی الحجه.
حالا آن سی روز از کی آغاز شده بود؟ اول ماه ذی القعده.
اگر دغدغه خودسازی داریم، از همین اول ذی القعده شروع کنیم. چله ای همراه و پا به پای حضرت موسی (علیه السلام) بگیریم. کسانی که اهل معنویت هستند، برای خود بیشتر برنامه ریزی می کنند؛ نماز شبی و ….
بعضی هم که شاید حوصله کمتری دارند و یا فرصت کمتری دارند، و می دانند که مثلا نمی توانند نماز شب مداوم شروع کنند، برنامه های دیگر انتخاب کنند. مثلا تصمیم بگیرند نمازها را از این به بعد به جماعت بخوانند.
اگر این را هم نمی توانند، این چهل روز نمازهای خود را اول وقت بخوانند. یا بعد از نمازها تسبیحات حضرت زهرا(سلام الله علیها) بگویند. یا روزی ۱۰ صلوات بفرستند. روزی یک بار لااله الا الله بگویند.
هرچند کوچک، اما یک برنامه برای خود بردارند.
اما حالا چه چیزی بهتر از این که ما توفیق همسایگی حضرت رضا علیه السلام را داریم، از این چله ی خودسازی بهره ببریم. چرا که این ماه، ماه حضرت رضا علیه السلام است. ۵ مناسبت مهم از ابتدا تا انتهای ماه ذی القعده به گونه ای به حضرت رضا علیه السلام ارتباط دارد. این ماه، ماه حضرت رضا علیه السلام است.
اولین تاریخ درج در سایت: ۱۳۹۶/۰۵/۰۴
آگوست 8, 2016
امام رضا(علیه السلام), ماه ذی القعده, مناسبت های قمری, مناسبتی, منبرک های روایی
2,442
(به بهانه روز ۲۵ ذی القعده، روز دحوالارض)
در مطلب قبل، درباره ی ثواب بسیار زیاد و ممتاز روزه در روز دحوالارض ، بحث شد، و بیان شد روزه در روز دحوالارض از روزه تمام عمر بیشتر است
اما نکته اینجاست که با وجود اینکه روزه در روز دحوالارض معادل روزه در تمام عمر است و بلکه بیشتر، اما عمل دیگری وجود دارد که شاید ثوابش از روزه و شب زنده داری در دحوالارض بیشتر است و ما از آن غافل مانده ایم
شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح الجنان ، در اعمال روز دحوالارض در آخرین خط این اعمال می نویسد:
« و بدان که میر داماد رحمه الله در رساله اربعه ایام خود در بیان اعمال روز دحو الارض فرموده که زیارت حضرت امام رضا علیه السلام در این روز افضل اعمال مستحبه و آکد آداب مسنونه است »
[ مفاتیح الجنان – اعمال ماه ذی القعده]
آگوست 26, 2015
اخلاقی, امام رضا(علیه السلام), داستان های علما, داستانی, سیره بزرگان, فایل صوتی, كليپ صوتي, گنجینه pdf منبرک ها, ماه ذی القعده, مناسبت های قمری, مناسبتی, منبرک های برگزیده, منبرک های روایی
5,422
داستانک:(فوق العاده)
حضرت آیت الله مرعشی نجفی می فرمودند:
چند شب بعد از ارتحال آیت الله شیخ مرتضی حائری، او را در عالم خواب دیدم. حواسم بود که از دنیا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن
طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟ !
پرسیدم: آقای حائری، اوضاع تان چطور است؟
آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می آمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه،انگار که از گذشته ای دور صحبت کند شروع کرد به تعریف کردن… همین که بدن مرا در درون قبر گذاشتند… بدن خودم را از بیرون و به طور کامل می دیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشه ای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم .
ناگهان متوجه شدم که از پایین پاهایم، صداهایی می آید. صداهایی رعب آور و وحشت افزا! صداهایی نامأنوس که موهایم را بر بدنم راست می کرد.
به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشیع و تدفین کرده بودند خبری نبود. بیابانی بود برهوت با افقی بی انتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست، به من نزدیک می شدند.
تمام وجودشان از آتش بود. آتشی که زبانه می کشید و مانع از آن می شد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف می زدند و مرا به یکدیگر نشان می دادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم جیغ بزنم ولی صدایم در نمی آمد. تنها دهانم باز و بسته می شد و داشت نفسم بند می آمد. بدجوری احساس بی کسی غربت کردم . در دل گفتم :خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم ….
همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم. صدایی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من میآمد. هر چقدر آن نور به من نزدیکتر میشد آن دو نفر آتشین عقبتر و عقبتر میرفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند. نفس راحتی کشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم. آقایی را دیدم از جنس نور. نوری چشم نواز آرامش بخش. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمیتوانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید: آقای حائری! ترسیدی؟
من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسیدم، آن هم چه ترسی! هرگز در تمام عمرم تا به این حد نترسیده بودم. اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتماً زهره ترک میشدم و خدا میداند چه بلایی بر سر من میآوردند . بعد به خودم جرأت بیشتر دادم و پرسیدم: راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید؟
و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من مینگریستند فرمودند: من علی بن موسی الرّضا هستم. آقای حائری! شما ۳۸ مرتبه به زیارت من آمدید من هم ۳۸ مرتبه به بازدیدتان خواهم آمد، این اولین مرتبهاش بود؛ ۳۷ بار دیگر هم خواهم آمد…
[کرامات امام رضا علیه السلام از زبان بزرگان ؛ صفحه ۹۲]
کلیپ صوتی این مطلب [مدت ۳ دقیقه و ۳۸ ثانیه]
آگوست 25, 2015
اخلاقی, امام رضا(علیه السلام), داستانی, گنجینه pdf منبرک ها, ماه ذی القعده, مناسبت های قمری, مناسبتی, منبرک های برگزیده, منبرک های روایی
2,816
(به بهانه میلاد باسعادت امام رضا علیه السلام)
داستانک:
یکی از ادیانی که نامش در قرآن آمده «صابئین» است که به حضرت یحیی گرایش دارند. ضمناً برای ستارگان تأثیری قائلند و نماز و مراسم ویژه ای دارند
این فرقه رهبری بسیار دانشمند ولی مغرور داشتند به نام عمران، که بارها با امام رضا علیه السلام گفتگو میکرد ولی زیر بار نمی رفت. در یکی از جلسات امام رضا علیه السلام استدلالی کرد که او تسلیم شد و گفت:
یَا سَیِّدِی لَا تَقْطَعْ عَلَیَّ مَسْأَلَتِی فَقَدْ رَقَّ قَلْبِ
حالا روح من نرم شده حاضرم مکتب تو را بپذیرم ولی ناگهان صدای اذان بلند شد.
امام رضا علیه السلام جلسه را ترک کرد. مردم گفتند: فرصت حساسی است، چنین فرصتی پیش نمیآید.
امام رضا علیه السلام فرمود: اول نماز!
او که این تعهد را از امام دید علاقهاش بیشتر شد.امام بعد از نماز گفت و گویش را تکمیل کرد و او ایمان آورد.
[اصل روایت عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص: ۱۷۲ به نقل از یکصد و چهارده نکته دربارهی نماز (محسن قرائتی)، ص ۲۱٫]
آگوست 5, 2015
اخلاقی, اعتقادی, امام رضا(علیه السلام), داستان های علما, داستانی, سیره بزرگان, گنجینه pdf منبرک ها, منبرک های روایی
2,366
داستانک:
مرحوم حضرت آیت الله کوهستانی؛ گاه از لحاظ مالی به شدت در مضیقه قرار می گرفت و در عین حال از تصرف در وجوهات پرهیز می کرد، خود در این باره نقل کرده است:
در دورانی که در حوزه علمیه مشهد درس می خواندم، خرجی مرا مادرم از شمال می فرستاد.
مدتی گذشت ولی دیدم از مازندران چیزی نرسید ایام سختی را پشت سر می گذاشتم، ناچار شدم از استادم مبلغی قرض بگیرم که هرگاه از مازندران پول برایم رسید قرض وی را پرداخت نمایم.
در همان شب نزدیک طلوع فجر خواب دیدم که شخص بزرگواری به من خطاب می کند: شیخ محمد چرا از استادات قرض کردی؟
گفتم: پس از چه کسی باید قرض می کردم! گفت: از کسی که الآن اسم او را بر سر مأذنه حرم می برند.
بیدار گشتم در همان لحظه شنیدم مؤذن حرم مطهر در مناجات خود چنین می گوید: « اللهم صلی علی علی بن موسی الرضا علیه السلام.»
تا این جمله را شنیدم با شتاب وضو ساخته و به حرم مشرف شدم و از آن حضرت معذرت خواستم [ داستانهای جالب؛ سید حسن صحفی؛ صفحه ۲۵۹]