خانه / بایگانی برچسب: داستان شيخ عباس قمي

بایگانی برچسب: داستان شيخ عباس قمي

چرا در برزخ شیخ عباس قمی در عذاب بود ؟!

 

الامام علی «علیه السلام»: جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ حُقُوقَ عِبَادِهِ مُقَدِّمَهً لِحُقُوقه

امام على «علیه السلام»:

 خداى متعال، رعایت حقوق بندگانش را مقدمه‏اى براى رعایت حقوق خودش قرار داد

منبع:الحیاه ، جلد ‏۱   صفحه  ۶۶۳

زمانی که به برخی از مردم گفته می شود کارهایی که می کنید ، حق الناس است ؛ می گویند: مگر آدم کشته ایم، مگر از دیوار مردم بالا رفته ایم .

باید از آنان پرسید مگر حق الناس فقط اینهاست :

مگر سیگار کشیدن در جمع ، حق الناس نیست

مگر بی حجابی حق الناس نیست

مگر اسراف کردن ،حق الناس نیست

مگر آشغال ریختن در خیابان ، حق الناس نیست

مگر با موتور خلاف رفتن، حق الناس نیست

مگر گذشتن از چراغ قرمز ،حق الناس نیست

مگر پارک کردن در پیاده رو ،حق الناس نیست

و مگر ، مگر ، مگر …

داستانک:

مرحوم حاج شیخ عباس قمی – صاحب مفاتیح الجنان – کتابی از کسی به عنوان عاریه گرفته بود. بعد از فوتش یکی از فرزندانش کتاب را به برادرش می دهد تا به صاحبش بدهد .

شب در عالم خواب می بیند که حاج شیخ با عصبانیت به او می گوید: « کتاب عاریه مردم را چرا سالم به دستش ندادی و به جلد آن آسیب رساندی ؟»

روز بعد برادرش می پرسد:« با آن امانت چه کرده ای که من دیشب چنین خوابی دیده ام ».

برادرش می گوید :« هنگامی که آن را می بردم تا به صاحبش بدهم از دستم افتاد و گوشه جلد آن کمی خم شد». بعد می روند و کتاب را از صاحبش گرفته و صحافی می کنند و به او بر می گردانند. روز بعد درب منزل زده می شود و طلبه ای سؤال می کند :آیا منزل حاج شیخ عباس اینجا است ؟

 گفتند : آری

طلبه می گوید : شب گذشته من حاج شیخ را در خواب دیدم و ایشان فرمود که به شما بگویم که چون شما کتاب را صحافی کرده و به صاحبش دادید، عذاب قبر از من برداشته شد.

منبع:داستانها و حکایتها،سیّد مهدی شمس الدین،صفحه ۷۸ .

**منبرک**