عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ:
النَّظَرُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ مَسْمُومٌ وَ کَمْ مِنْ نَظْرَهٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَهً طَوِیلَ
امام صادق علیه السّلام فرمود:
نگاه، تیرى از تیرهاى زهر آلود ابلیس است، و چه بسا یک نگاه (کوتاه)، حسرت و اندوه طولانى را به همراه داشته باشد
منبع:ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، صفحه: ۲۶۴
داستانک:
یکى از پولداران خوشگذاران از خدا بى خبر که همواره در عیش و عشرت به سر مى برد، روزى در کنار درب خانه اش نشسته بود. بانوئى به حمام معروف ((منجاب )) مى رفت ، ولى راه حمام را گم کرد، و از راه رفتن خسته شده بود، به اطراف نگاه مى کرد، تا شاید شخصى را بیابد و از او بپرسد، چشمش به آن مرد افتاد، نزد او آمد و از او پرسید:
حمام منجاب کجاست ؟
آن مرد به خانه خود اشاره کرد و گفت : حمام منجاب همین جاست .
آن بانو به خیال اینکه حمام همانجاست ، به آن خانه وارد شد، آن مرد فورا درب خانه را بست و به سراغ او آمد و تقاضاى زنا کرد.
زن دریافت که گرفتار مرد هوسباز شده است ، چاره اى جز حیله ندید و گفت :
من هم کمال اشتیاق را دارم ، ولى چون کثیف هستم و گرسنه ، مقدارى عطر و غذا تهیه کن تا با هم بخوریم بعد در خدمتتان باشم .
مرد قبول کرد و به خارج خانه رفت و عطر غذا تهیه کرد و برگشت ، زن را در خانه ندید، بسیار ناراحت شد و آرزوى زنا با آن زن در دلش ماند
مدتها از این ماجرا گذشت تا اینکه در بستر مرگ افتاد، آشنایان به بالین او آمدند و او را به کلمه ((لا اله الا الله محمد رسول الله )) تلقین مى کردند او به جاى این ذکر، این شعر رادر حسرت آن زن را مى خواند،
یا رُبَّ قائِله یَوما و قَدْ تعِبَتْ ************ اَیْنَ الطَّریقُ اِلى حَمّامِ مَنْجابٍ
چه شد آن زنى که خسته شده بود، و مى پرسید راه حمام منجاب کجاست ؟
منبع: یکصد موضوع ۵۰۰ داستان، سید على اکبر صداقت صفحه ۲۶۵ (با اندکی تلخیص)
به نقل از کشکول شیخ بهایی جلد ۱ صفحه ۲۳۲