خانه / بایگانی برچسب: سوز

بایگانی برچسب: سوز

دلسوزِ دیگران

 

امام صادق و یا امام باقر علیهما السّلام در روایتی که سعدی نیز آن را به شعر درآورده و در سازمان ملل نیز نصب است ؛ (بنی آدم اعضای یک پیکرند) می فرماییند :

الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ‏ کَالْجَسَدِ الْوَاحِدِ إِنِ اشْتَکَى شَیْئاً مِنْهُ  وَجَدَ أَلَمَ ذَلِکَ فِی سَائِرِ جَسَدِهِ …

مؤمن برادر مؤمن است، مانند یک پیکر؛  که هر گاه عضوى از آن دردمند شود، اعضاء دیگر هم احساس درد کنند…        [الکافی ؛ جلد ‏۲ ؛ صفحه ۱۶۶]

باید ما دلسوز دیگران باشیم

مثلا :

چادر خانمی از موتور آویزان است . بوقی بزنیم و اطلاع دهیم ( نه آنکه سریع موبایلمان را در بیاوریم و از صحنه ی افتادن، فیلم بگیریم)

ماشینمان جا دارد ،چرا پیرزن و یا پیر مردی را سوار نکنیم

اگر پوست موزی دیدم . آن را با پا به کناری بزنیم

اگر سنگ در مقابل راه بود آن را کنار بگذاریم

از کنار بیمارستان عبور می کنیم ، برای سلامتی همه ی بیماران سوره ی حمدی بخوانیم

از مقابل قبرستان عبور می کنیم ؛ فاتحه بخوانیم

اگر کاری از دستمان بر نمی آید ؛ لااقل غصه بخوریم

مانند غصه ،برای مردم مستضعف و یا مردم مظلوم عراق ، فلسطین ، افغانستان و …

پیامبر آنقدر برای کفار دلسوزی می کرد که خداوند می فرماید: لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ  ؛ نزدیک است جان خود را برای آنان تباه کنی !

داستانک ۱:

حجت الاسلام قرائتی می فرمودند:

آیت الله العظمى گلپایگانى‏ سر درس بود. من نشسته بودم.

مى‏گفت: گاهى که متوجه مى‏شوم ،طلبه‏ها کم درس مى‏خوانند، از غصه تب‏ مى‏کنم.

گفتم: اگر بچه‏هاى من مردود بشوند، داد مى‏زنم ولى تب‏ نمى‏کنم.

 آیت الله گلپایگانى‏ براى پسر مردم تب مى‏کند، ولى من براى بچه‏هاى خودم تب نمى‏کنم. از این پیدا است که او چه سوزى دارد

داستانک ۲:

شخصی تعریف می کرد : در تاکسی نشسته بودم . ناگهان موتوری با سرعتی عجیب ، از کنارمان گذشت

با خود گفتم : الان مغزش متلاشی می شود و عبرتی خواهد شد برای دیگران

دیدم سریع راننده تاکسی پولی را در آورد و داخل قلک صدقه گذاشت .

متوجه شدم، برای سلامتی آن موتور سوار این کار را کرد و فهمیدم ،چقدر دلسوز دیگران است

**منبرک**