برخی از انسانها به جای آنکه کارهای خود را منطبق بر قرآن و روایات کنند؛ بر اشعار و ضرب المثلها منطبق می کنند
بسیاری از اشعار و ضرب المثلهای ما خوب و عالیست ؛ اما برخی از آنها به هر دلیلی از جمله خاطر مبالغه در شعر، با آیات و روایات ما سازکاری ندارد .
از آن جمله می توان به این مصرع از شعر اشاره کرد ” عبادت به جز خدمت خلق نیست “
این اشتباه است ، بله ، یکی از مهمترین مصادیق عبادت ، خدمت به خلق است
زمانی که به بعضی از کسبه و یا … می گوییم چرا به مسجد نمی آیید فورا این مصرع را می خوانند ” عبادت به جز خدمت خلق نیست ” یعنی ما داریم به مردم خدمت می کنیم که این مهمتر از نماز است !!!
داستان:
امام باقر علیه السلام فرمود:
در زمان رسول خدا صلى الله علیه و آله یکى از مؤمنین به نام سعد بسیار در فقر و نادارى بسر مىبرد و همیشه در نماز جماعت، ملازم رسول خدا بود و هرگز نمازش ترک نمىشد. غریبى و تهیدستى او رسول خدا را سخت ناراحت مىکرد …
خداوند وقتى که رسولش را این گونه غمگین یافت، جبرئیل را به سوى او فرستاد. جبرئیل که دو درهم همراهش بود، به حضور رسول خدا آمد و عرض کرد: اى رسول خدا ، خداوند اندوه ترا به خاطر سعد دریافت، این دو درهم را به سعد بده و به او دستور بده که با آن تجارت کند.
پیامبر آن دو درهم را به سعد داد و به او فرمود: با این دو درهم تجارت کن و روزى خدا را بدست بیاور.
سعد برخاست و کمر همت بست و به تجارت مشغول شد، به قدرى آن دو درهم برکت داشت که هر کالایى با آن مىخرید سود فراوان مىکرد، دنیا به او رو آورد و اموال و ثروتش زیاد گردید، و تجارتش رونق بسیار گرفت. در کنار مسجد، محلى را براى کسب و کار خود انتخاب کرد و به خرید و فروش، مشغول گردید.
کمکم رسول خدا دید وقت نماز اعلام شده ولى هنوز سعد سرگرم خرید و فروش است، نه وضو گرفته و نه براى نماز آماده مىشود. پیامبر وقتى او را به این وضع دید، به او فرمود:
«اى سعد! دنیا تو را از نماز بازداشت.»
او در پاسخ چنین توجیه کرد و گفت:
«چه کار کنم؟ ثروتم را تلف کنم؟دارم به مردم خدمت می کنم ،به این مرد متاعى فروختهام، مىخواهم پولش را بستانم و از این مرد متاعى خریدهام مىخواهم قیمتش را بپردازم. (آیا با این وضع مىتوانم در نماز شرکت کنم؟).»
پیامبر ناراحت و غمگین شد . جبرئیل بر پیامبر نازل شد و عرض کرد : آن دو درهم را که به او قرض داده بودى از او بگیر که در این صورت، وضع او به حالت اول بر مىگردد.
رسول خدا به سعد فرمود: آیا نمىخواهى دو درهم مرا بدهى؟.
سعد گفت: بجاى آن دویست درهم مىدهم.
پیامبر فرمود: همان دو درهم مرا بده،
سعد دو درهم آن حضرت را داد. از آن پس دنیا به سعد پشت کرد و تمام اموالش کمکم از دستش رفت و زندگیش به حالت اول بازگشت.
منبع :
وسائل الشیعه، جلد ۱۲، صفحات ۲۹۷- ۲۹۸، با کمی تلخیص