سرخط خبرها
    خانه / بایگانی برچسب: ضرب المثل

    بایگانی برچسب: ضرب المثل

    عبادت به جز خدمت خلق …

     

    برخی از انسانها به جای آنکه کارهای خود را منطبق بر قرآن و روایات کنند؛ بر اشعار و ضرب المثلها منطبق می کنند

    بسیاری از اشعار و ضرب المثلهای ما خوب و عالیست ؛ اما برخی از آنها به هر دلیلی از جمله خاطر مبالغه در شعر، با آیات و روایات ما سازکاری ندارد .

    از آن جمله می توان به این مصرع از شعر اشاره کرد ” عبادت به جز خدمت خلق نیست

    این اشتباه است ، بله ، یکی از مهمترین مصادیق عبادت ، خدمت به خلق است

    زمانی که به بعضی از کسبه و یامی گوییم چرا به مسجد نمی آیید فورا این مصرع را می خوانند ” عبادت به جز خدمت خلق نیستیعنی ما داریم به مردم خدمت می کنیم که این مهمتر از نماز است !!!

    داستان:

    امام باقر علیه السلام فرمود:

    در زمان رسول خدا صلى الله علیه و آله یکى از مؤمنین به نام سعد بسیار در فقر و نادارى بسر مى‏برد و همیشه در نماز جماعت، ملازم رسول خدا بود و هرگز نمازش ترک نمى‏شد. غریبى و تهیدستى او رسول خدا را سخت ناراحت مى‏کرد

    خداوند وقتى که رسولش را این گونه غمگین یافت، جبرئیل را به سوى او فرستاد. جبرئیل که دو درهم همراهش بود، به حضور رسول خدا آمد و عرض کرد: اى رسول خدا ، خداوند اندوه ترا به خاطر سعد دریافت،  این دو درهم را به سعد بده و به او دستور بده که با آن‏ تجارت کند.

    پیامبر آن دو درهم را به سعد داد و به او فرمود: با این دو درهم تجارت کن و روزى خدا را بدست بیاور.

    سعد برخاست و کمر همت بست و به تجارت مشغول شد، به قدرى آن دو درهم برکت داشت که هر کالایى با آن مى‏خرید سود فراوان مى‏کرد، دنیا به او رو آورد و اموال و ثروتش زیاد گردید، و تجارتش رونق بسیار گرفت. در کنار مسجد، محلى را براى کسب و کار خود انتخاب کرد و به خرید و فروش، مشغول گردید.

    کم‏کم رسول خدا دید وقت نماز اعلام شده ولى هنوز سعد سرگرم خرید و فروش است، نه وضو گرفته و نه براى نماز آماده مى‏شود. پیامبر  وقتى او را به این وضع دید، به او فرمود:

    «اى سعد! دنیا تو را از نماز بازداشت.»

     او در پاسخ چنین توجیهکرد و ‏گفت: 

    «چه کار کنم؟ ثروتم را تلف کنم؟دارم به مردم خدمت می کنم ،به این مرد متاعى فروخته‏ام، مى‏خواهم پولش را بستانم و از این مرد متاعى خریده‏ام مى‏خواهم قیمتش را بپردازم. (آیا با این وضع مى‏توانم در نماز شرکت کنم؟).»

    پیامبر ناراحت و غمگین شد . جبرئیل بر پیامبر نازل شد و عرض کرد : آن دو درهم را که به او قرض داده بودى از او بگیر که در این صورت، وضع او به حالت اول بر مى‏گردد.

    رسول خدا به سعد فرمود: آیا نمى‏خواهى دو درهم مرا بدهى؟.

     سعد گفت: بجاى آن دویست درهم مى‏دهم.

    پیامبر فرمود: همان دو درهم مرا بده،

    سعد دو درهم آن حضرت‏ را داد. از آن پس دنیا به سعد پشت کرد و تمام اموالش کم‏کم از دستش رفت و زندگیش به حالت اول بازگشت.

    منبع :

    وسائل الشیعه، جلد  ۱۲، صفحات ۲۹۷- ۲۹۸، با کمی تلخیص

     

    **منبرک**