چند وقت پیش در تلویزیون تبلیغی نشان می داد که جالب بود: مثلا خانمی داخل اتاق می آمد و می دید شوهرش خوابیده است. می گفت این چه وضعی است؟ چرا همیشه شوهرم خسته است؟
بعد دیدش عوض می شد می گفت شوهرم از صبح تا شب برای من کار می کند، خسته شده.
زندگی ما همان طوری ست که ما می بینیم.
دیدمان را باید درست کنیم. اگر دیدمان خوب باشد زندگیمان قشنگ می شود. اما اگر دیدمان دید سیاهی باشد، زندگیمان خراب می شود.
مثلا کسی که دیدش منفی است، تا بچه اش سر و صدا می کند می گوید ای بابا این چه وضعی است؟ تا کی قرار است شما وبال من باشید؟
ولی وقتی دید مثبت باشد می بیند بچه می دود، می گوید الحمدلله بچه سالم است، چه جنب و جوشی دارد.
داستانک:
دو بازاریاب کفش به جزیره پابرهنه ها رفتند.
اولی به رئیس کارخانه زنگ زد گفت اینجا کجاست مرا فرستاده اید؟ اینجا هزار نفر آدم هستند که کفش نمی پوشند.
دومی به رئیس کارخانه زنگ زد گفت مرا بهترین جای دنیا فرستاده اید. هزار نفر اند و هیچکدام کفش ندارند. هزار جفت کفش برای من بفرستید.
اگر دید ما به زندگی دید سیاهی باشد، بیچاره می شویم.
اما اگر دیدمان دید مثبتی باشد هم خودمان از زندگی لذت می بریم هم باعث می شویم دیگران از زندگی لذت ببرند.