خانه / بایگانی برچسب: فساد اخلاقي شاه

بایگانی برچسب: فساد اخلاقي شاه

بی عفتی عامل سقوط تمدن ها / عفت معیار کاندیدای اصلح

بی‌عفتی در بعد سیاسی، زیان‌های فراوانی درپی دارد؛ زیرا کسانی که آلوده به انحراف هستند، نه تنها نمی‌توانند بازوی نظام اسلامی باشند و کشور را در بحران‌ها و حوادث یاری کنند؛ بلکه خودشان، بحران‌آفرین شده و مورد سوءاستفاده‌ی سیاسی قدرت‌ها و گروه‌های شیطانی قرار می‌گیرند.
یکی از علت‌های مؤثر در سقوط بسیاری از تمدن‌ها، فساد و بی‌بندوباری بوده است و این هشداری به جامعه و مسئولان امروز ماست که سنت‌های تغییرناپذیر الهی را نادیده نگیرند و مواظب باشند که فساد مالی و فسادهای اخلاقی، جامعه را به سمت سقوط و نابودی سوق ندهد.

پرونده ویژه کاندیدای اصلح در سایت سعداء – از اینجا

مطالب کاندیدای اصلح در سایت منبرک به صورت روزانه – از اینجا

دربار به روایت دربار (۵) فساد اخلاقی

(به بهانه دهه مبارک فجر)

محمد رضا پهلوی جزء فاسدترین افراد تاریخ است

این فسادها به حدی است که در خاطرات اطرافیان شاه بخش قابل توجهی را به خود اختصاص داده است .

به عنوان نمونه ، مادرِ محمد رضا ؛ در خاطرات خود ، در مورد رفتارهای خلاف اخلاق پسرش می نویسد:

 محمدرضا از بچه گی ضعیف بود. دکتر ایادی همیشه به من اطمینان می داد که جای نگرانی نیست و موضوع مریضی محمدرضا به خاطر شیطنت های زیاد او و ضعف قوه باء است!

خدا لعنت کند اسدالله علم را که بساط شیطنت برای محمدرضا درست می کرد و باعث تحلیل رفتن قوه پسرم می شد.

به هرحال پسرم شاه بود و اگر شاه از شاه بودنش لذت نبرد و شاهی نکند چه بکند؟! .[خاطرات ملکه پهلوی؛ صفحه ۳۵۹]

او در ادامه می نویسد :

ناگفته نگذارم که محمدرضا در برابر دختران موطلایی تسلیم محض بود. یک بار که در جوانی با هواپیمای آلمانی مسافرت می‌کرد عاشق میهمانداران موطلایی هواپیمایی لوفت‌هانزا شده بود. این شرکت‌های هواپیمایی زیباترین دخترها را میهماندار خودشان می‌کنند و همین مساله مدت‌ها موجب بدبختی محمدرضا شده بود و پول‌های زیادی را صرف میهمانداران لوفت‌هانزا می‌کرد و یک قسمت از دربار مسئول دعوت و پذیرایی از این میهمانداران بود…! [خاطرات ملکه پهلوی؛ صفحه ۳۶۴]

اردشیر زاهدی ، یکی از نزدیکان محمد رضا ، در خاطراتش می نویسد :

اعلیحضرت به نحوی افراطی و غیر قابل باور به زنان و دختران موطلایی علاقمند بودند و هر وقت دختری موطلایی را می دیدند به وضوح دست و پایشان می لرزید! [۲۵ سال در کنار شاه ؛ صفحه ۱۵۴]

**منبرک**