خانه / منبرک های روایی / داستانی از عشق و ارادت شهدا به امام حسین

داستانی از عشق و ارادت شهدا به امام حسین

 

(به بهانه محرم )

داستان۱:

گلوی بریده حضرت علی اصغر علیه السلام

گفت:

«توی دنیا بعد از شهادت فقط یک آرزو دارم: اونم اینکه تیر بخوره به گلوم».

 تعجب کردیم. بعد گفت:

«یک صحنه از عاشورا همیشه قلبمو آتیش می زنه؛ بریده شدن گلوی حضرت علی اصغر»

والفجر یک بود که مجروح شد. یک تیر تو آخرین حد گردنش خورده بود به گلوش.

وقتی می بردنش عقب، داشت از گلوش خون می آمد.

می گفت:

آرزوی دیگه ای ندارم مگر شهادت.

مشخصات شهید: سردار شهید حاج عبدالحسین برونسی-فرمانده تیپ ۱۸ جوادالائمه از لشکر ۵ نصر

 

داستان۲:

مداح بی سر

هم مداح بود هم شاعر اهل بیت

می گفت:

« شرمنده ام که با سر وارد محشر شوم و اربابم بی سر وارد شود؟»

بعد شهادت وصیت نامه اش رو آوردند. نوشته بود قبرم رو توی کتابخونه مسجد المهدی کندم.

 سراغ قبر که رفتند دیدند که برای هیکلش کوچیکه. وقتی جنازه ش اومد قبر اندازه اندازه بود، اندازه تن بی سرش.

راوی: مداح اهل بیت حاج کاظم محمدی

مشخصات شهید: حاج شیرعلی سلطانی   مسئول تبلیغات تیپ امام سجاد  علیه السلام  فارس  محل دفن: کتابخانه مسجد المهدی شیراز

 جهت نیاز به مطالعه ۲۰ داستان کوتاه از عشق شهدا به امام حسین اینجا را کلیک نمایید

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

همچنین ببینید

نماینده ای مثل مدرس …

  حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه )می فرمایند: سعى کنید مثل مرحوم مدرس را ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هجده − ده =

**منبرک**