خانه / منبرک های روایی / امام رضا(علیه السلام) / چه کسی، قول شهید به مادرش را وفا کرد؟

چه کسی، قول شهید به مادرش را وفا کرد؟

upload_1440504347_0

داستانک:

محمد، پیش از هر عملیات، برای نیروهای گردان یا رسول الله(ص)، گوسفندی قربانی می‌کرد. عملیات هم که تمام می‌شد، از خود جبهه، یک‌راست به پابوسی آقا امام رضا(ع) می‌رفت، زیارتی می‌کرد و بر‌می‌گشت آمل. عاشق و دلداه‌ی آقا علی‌بن موسی‌الرضا(ع) بود. مدتی در جوار آقا می‌ماند و دوباره عازم جبهه می‌شد.

 زمستان سال ۶۲ برای محمد تیموری، اتفاقی افتاد که دیگر نتوانست، به پابوسی آقا امام رضا(ع) برود و این بار، دست خالی به خانه بازگشت. هنوز چند روزی از مرخصی‌اش نگذشته بود که حاج «حسین بصیر» خبری از او گرفت. … حاج‌بصیر به محمد گفت: «دارم راهی جبهه می‌شوم. ان‌شاءالله عملیاتی در پیش است.»

محمد که دلش تمام وقت توی جبهه بود، دست حاج‌بصیر را بوسید و گفت: «تنهایی شرط رفاقت نیست، باهم می‌رویم.»

… مادر را بوسید و گفت: «مادر! اجازه بده، این بار را با حاج‌حسین بروم جبهه. ان‌شاءالله وقتی برگشتم، می‌برمت به پابوسی امام رضا(ع). این حاج بصیر هم ضامن.»

حاجی لبخندی زد و مادر هم قبول کرد.

محمد دست مادر را بوسید و گفت: «سرم برود، قولی که می‌دهم نمی‌رود مادر.»

مادر راضی شد و محمد با حاج‌حسین عازم جبهه شد. گذشت و مدتی بعد، عملیات «بدر» آغاز شد، اما پس از پایان عملیات، محمد نتوانست به مرخصی برود و به قولی که به مادرش داده بود، عمل کند.

محمد در بیست‌وسوم اسفند ۶۲ در عملیات بدر شهید شد و پیکرش در معراج الشهدای اهواز، بدون هماهنگی یک‌راست به مشهد رفت. ازطرفی هم، خبر شهادت محمد تأیید شده بود، اما پیکرش نبود. هیچ‌کس نمی‌دانست چه اتفاقی افتاده و محمد، مفقود اعلام شد.

شهدا را در حرم امام رضا(ع) طواف می‌دادند و محمد هم توی تابوت، مهمان آقا امام رضا(ع) بود. همان‌جا حاج‌آقا «ابراهیمی»، روحانی آملی و از بستگان محمد، نام «محمد تیموری» را روی تابوت دیده بود، اما فکرش را نمی‌کرد که این محمد، همان هم‌شهری و فامیل خودش باشد. حتی ذره‌ای هم شک نکرده بود. بعد از طواف و تشییع جنازه، تابوت محمد به معراج شهدای مشهد رفته بود.

چند روز پس از این اتفاق، حاج‌آقا ابراهیمی به آمل بازگشت و متوجه شد که محمد تیموری در عملیات بدر شهید و جسدش مفقود شده است. سریع به منزل شهید تیموری رفت و قصه‌ی طواف تابوتی به نام محمد تیموری را تعریف کرد.
مادر محمد با خانواده‌اش همراه با حاج‌آقا ابراهیمی یک‌راست به مشهد رفتند. همان‌طور که محمد به مادرش قول داده بود، مادر نیز به پابوس آقا علی‌بن موسی‌الرضا(ع) رفت. سپس برای شناسایی پسرش به معراج شهدا رفت. مادر وقتی پیکر محمد را دید، گفت: «این محمد من است، خودش است. آمده مشهد تا به عهدی که با مادرش بسته، وفا کند.»

بعد هم با پیکر محمد به آمل برگشتند.

شهید «محمد تیموری» فرمانده گردان «یا رسول‌الله(ص)» لشکر ویژه خط‌شکن «۲۵ کربلا»، روز ۱۲ فروردین ۶۳، در مراسم باشکوهی در آمل تشییع و به خاک سپرده شد.

[کتاب کبوتران حرم صفحه ۵۴]

 

همچنین ببینید

استفاده از ابزارهای جنسی و آزادی جنسی برای مقابله با کشورها و انقلاب‌ها

نظم نوین جهانی و استفاده از ابزارهای جنسی برای فروپاشی انقلاب‌ها  

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هفت − چهار =

**منبرک**